وقتی جگر میسوزد و داغ به عمق جان نفوذ میکند و رگ و پی و هرچه در مسیرش هست را میسوزاند، آدمیزاد مرد میشود.
طبق این قاعده، به سر و صورت جوان ما نگاه نکن! با چرتکهی خوندلی حسابمان کنی، عمر نوح داریم.
ما را با هزاران حسرتِ بر دل مانده در قبر خواهند گذاشت. حسرت شنیدن صدای خمینی، حسرت جنگیدن پا به پای متوسلیان، حسرت تنفس در هوای سیصدهزار لالهی به خونخفته، حسرت دیدن یک لبخند دیگر حاج قاسم و حالا؛ حسرت نشستن پای سخنرانی سیدحسن نصرالله.
دست عباس یاورت باشد، شهید جاویدالاثر و داغ تسکینناپذیر. ما را سر سفرهی سیدالشهدا یاد کن و دعا کن خون ما هم پای آرمان تو و تمام شهدای طریقالقدس، جاری شود.
دیدار به قیامت فرمانده نادیده.
فکر میکنی حالا که از قتل نصرالله خوشحالی اسرائیل بهت اماننامه میده؟
به شرافت و ناموس نداشتهات قسم پاش بیفته کف طهرون تو رو هم میکشه.
شهید چمران گفت: «تا وقتی صدای اذان از گلدستههای شهر میاد، ناامیدی گناه کبیره است»
دلیلی برای ناامیدی وجود نداره. حق از همیشه روشنتر و قدرتمندتره و دفتر تاریخ، در حال ورق خوردنه.
باور نداری؟ دور و برت رو نگاه کن.