برای پیدا کردن آدم اصلح چندتا راه وجود داره:
۱. بهترین راه
کنار هم گذاشتن لیستها، جستجوی اسم هر فرد و گشتن دنبال کارنامهش و شعارهایی که داره.
۲. پیدا کردن یه سری ادم قابل اعتماد
مثلا شما میدونی آقای فلانی آدم خدوم و سالمیه، آقای فلانی گفته من به این سی نفر رای میدم، پس احتمالا شما میتونی لیستش رو ببینی، دوباره یه جستجو بکنی تا بفهمی کی چیکاره است تا بتونی بهش رای بدی.
۳. راهی که عقلانیت شما رو از بین میبره ولی راهه.
رای لیستی دادن. رای لیستی یعنی شما با اینکه یک نفر دیگه جات تصمیم بگیره موافقت کردی، اما اگر خیلی سر درگمید و هیچ اطلاعات سیاسی ندارید و حال و حوصلهی جستجو هم ندارید (که خب اینجا تنبلی شما رو میرسونه) بالاجبار باید به اون آدم اعتماد کنید و تمام لیستش رو بنویسید.
۴. اگر جستجو کردید، لیستها رو دیدید و هیچ کسی رو مناسب این ندیدید که اسمش رو بنویسید، رای سفید بدید.
«تغییر» یک مولفهی چندوجهیه.
نمیشه به سادگی ادعا کرد هیچ چیزی تغییر نکرده.
من مثال مبتلا به پسرا رو میزنم. مسالهی سربازی یک ظلم آشکار تمام عیار به بخش عمدهای از جامعه است که باعث سرخوردگی و افسردگی و ناامیدی آدما میشه، هیچ ساختار درست و درمانی هم نداره، مثلا طرف با مدرک دکترا باید برای فرماندهشون چایی بریزه.
خب چه کسی موظفه بشینه این قانون رو اصلاح کنه؟ مجلس! همین یک مورد مثال نقض فرمایش شماست.
از این مثالهای نقض خیلی زیاد میشه پیدا کرد، در مورد مالیات بر خانههای خالی، مالیات از پزشکان، شفافیت و هزارتا مسالهی دیگه میشه مواردی رو ذکر کرد که این مجلس چون براش دغدغه بود بهش ورود کرد و سعی کرد وضع رو بهتر کنه.
خیلی جاها تونست، خیلی جاها هم نتونست.
اگه به آدمی رای بدیم که میدونیم خوب کار نمیکنه اره تقصیر ماست.
اما اگه ببنیم یک آدمی خوب حرف میزنه و حرفای خوبی هم میزنه، قانع بشیم که بهش رای بدیم، بعد بره توی مجلس و نباشه اونی که گفته، ما به وظیفمون عمل کردیم و اون به وظیفهش عمل نکرده. اولا چوب این عمل نکردن به وظیفهش رو خواهد خورد اون دنیا، دوما توی همین ساختار سیاسی هم ارگانهایی هستن که موظفن روی عملکرد نمایندهی مجلس نظارت داشته باشن، سوما رای دادن پایان کنشگری سیاسی ما نیست.
من حتما به امیرحسین ثابتی رای میدم، اما اگر رای بیاره و بره توی مجلس، حتما پیگیری میکنم حضورش و رایهاش و نظراتش رو و به عنوان کسی که با رای من رفته توی مجلس ازش مطالبه میکنم.
#شما
دلیل وضعیت الان مردم خیلیاش برمیگرده به رای خود مردم اقا سید.وقتی 8 سال خاتمی رئیس جمهور بود وقتی 8 سال دولت فشل و خائن روحانی سرکار بود با رای همین مردم سرکار بود پس مردم دارن نتیجه رای خودشون میبینن الان.اگه سال 92 بجای روحانی مثلا سعید اقای جلیلی رای میاورد ایا 8 سال بعدش وضعیت کشور همونی بود که روحانی تحویل داد؟؟؟قطعا نه.ما نه تو سیاست که تو زندگی واقعیمونم دقیقا نتیجه انتخابای خودمون میبینیم.درست باید انتخاب کنیم که بعدش پشیمون نشیم.
بنیصدر هم با رای مردم شد رئیسجمهور، آقای خامنهای هم با رای مردم شد نمایندهی مجلس.
نتیجهش چیشد؟
آقای خامنهای طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر و برد مجلس و یه تنه واستاد پای عزل رییس جمهور. رای تاثیر داره.
#شما
رای نمیدهم چون سیستم تایید صلاحیت مشکل دار هست حالا گیریم ما به آدم های مشکل دار مثل قالیباف رای ندیم جماعتی هستن که رای بدن خب. رای نمیدهم وقتی خود رهبری رفراندوم را قبول ندارند چون معتقدن خرد جمعی نمیتواند تصمیم درستی بگیرد (گفتگوی سال گذشته ایشان با دانشجویان) ولی هم در رای گیری ها شرکت میکنند و هم تبلیغ اینکار رو میکنن.
رای نمیدهم چون برنامه ای وجود ندارد. امیدی هم وجود ندارد.
۱. شورای نگهبان یه ایدهی سیاسیه که نبودنش خیلی بدتر از بودنشه.
۲. همین شورای نگهبان مشکلدار ۷۵ درصد از کسایی که اسم نوشتن رو تایید صلاحیت کرده.
۳. تایید صلاحیت یک فرآیندی نیست که فقط شورای نگهبان توش دخیل باشه، سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات استعلامهای داوطلب رو میگیرن و به شورای نگهبان گزارش میدن.
۴. این استدلال که من رای نمیدم چون به هرحال اونی که من قبولش ندارم میره توی مجلس استدلال ضعیفیه. نمونهش رو میتونید توی مجالس قبل یا همین مجلس ببینید. مثلا من به آقای صادق شهبازی رای دادم، ولی نرفت توی مجلس، خب چیکار کنم؟ امسال رای ندم چون سال پیش اونی که میخواستم نرفت توی مجلس؟ پس کنش سیاسی چی میشه؟
۵. حرف آقای خامنهای این نبود که رفراندوم رو قبول ندارن، که اگه نداشتن از پنج ماه پیش در مورد انتخابات جمعه صحبت نمیکردن، ایشون در برابر استدلالی که میگفت سر هرچیزی باید رفراندوم برگزار کرد یه امر منطقی رو متذکر شدن که: ثبات سیاسی مهمه و نمیشه سر «هر مسألهای» رفراندوم برگزار کرد.
۶. آدمی رو پیدا کن که برنامه داشته باشه.
فردا جمعه است، ولی نه از اون جمعههایی که تعطیله. فردا از ستارخان و باقرخان و میرزا کوچک جنگلی تا دخترکاپشن صورتی چشمشون به ماست.
فردا همهی آدمایی که توی قحطی بزرگ به دست بریتانیا کشته شدن، همهی مشروطهچیا، همهی کسایی که قلبشون با خوندن ترکمنچای ریش ریش شد، همهی اونایی که برای وطن جنگیدن، همهی اونایی که از چنگیز مغول نفرت دارن چشمشون به ماست.
ما برای بالا موندن این پرچم به وسعت برگبرگ تاریخ خون دادیم. ما بیشتر از هر کشور دیگهای برای استقلالمون جنگیدیم، ما مردم ایرانی هستیم که با خون دل به امروز رسیدیم.
من مطمئنم از امیر کبیر تا مصدق تا تکتک جوونایی که رفتن روی سیمخاردار که یه وجب از خاک میهن دست اجنبی نیفته همه چشمشون به ماست که دشمنشاد نشیم.
ایران، برای ما حکایت لالایی بچگیامونه، حکایت غم اون کارگریه که دستش پینه بسته ولی سرش بالاست که کسی نمیتونه بهش نگاه چپ کنه، ایران همه چیز ماست، وطن ناموسه و ما برای ناموسمون جون میدیم. رای که چیزی نیست.