صورتش را پوشاند و کیسهی نان را بر دوش گذاشت، اشک از چشمهایش جاری میشد، میدانست امشب، بابا به آرزویش رسیده و حالا در کنار مادر است، اما این چیزی از داغ کم نمیکرد.
وارد خرابه شد، کودکی که پدرش در نهروان کشته شده بود سویش دوید و گفت: امشب دیر آمدی! مژده بده! علی را کشتند.
حسن بن علی تکهای نان جو از کیسه درآورد و زیر لب فرمود: خدایش رحمت کند.
اسراییل ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در سوریه را هدف حملهی هوایی قرار داد. فارغ از اینکه شخصیت ترور شده کیست، در ادبیات بین المللی این اقدام رسماً حمله به خاک ایران است.
عزاداری برای شهدای قیام، عین نبرد با اسرائیل است، ما هرچه داریم از عزاداری برای شهیدانمان است، از دل همین عزاداریها شهید تربیت میشود، همین اشکهاست که آرمان را در دل سوختهی داغدیدگان جاودان میکند و دشمن، از همین عزاداری و سوگواری میترسد.
هرکس روضهخوانی بر شهید را به هربهانهای سرزنش کرد همدست اسرائیل است.
نمازم را نخواندم که نجف بخوانم. بعدش هم برویم کربلا که برای اولین بار شب قدر بین الحرمین باشم.
همسفر دیر رسید، کانتر صدور کارت پرواز بسته شد، من مجوز خروجم به مشکل خورد و همه چیز خراب شد.
ترسناک است. در این لحظات معمولا گوش آدم سوت میکشد، همه جا سیاه میشود و غم بشر را احاطه میکند. من هم چنین شدم.
امشب اگر دعا مستجاب نمیشد کی میشد؟ همه چیز در نیم نگاهی درست شد.
حالا با رفیقم، نجفم، رو به روی حرم امیرالمومنین و به رسم رفاقت، دعاگو و نایبالزیارهی شما.
کاش من هم موشکی در زاغهی مهمات بودم که برای شلیک به جولان، پایگاههای آمریکایی یا حیوانهای صهیونیست انتخاب میشدم.
اگر این پیام رو میبینید در حرم امیرالمومنین، حرم امام حسین و حرم حضرت ابالفضل علیهم السلام به نیت شما دو رکعت نماز خونده شده.