زمــــــانــہ #عجــــیبـــے اســـــت!
برخی مـردمان، امــام گذشته را
#عــاشــقـند،💕 نه امـــام حاضر را...
میدانــی چـــرا؟؟؟
امام گذشته را #هرگونه بخـواهند
تفسیـــر میڪنند‼️
اما امام#حاضررا باید فرمانبرند!
و ڪوفیان عــاشـورا را اینگونه
رقـــم زدنــد...🍁
#شهیدمرتضیاوینی
☔️@sedaybaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دستور امام رضا علیه السلام
<<<اللهم سلّم و تمّم>>>
حاج آقا فاطمی نیا🌱
یادگاری از#صدای_باران
☔️@sedaybaran
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
📜 نامه ای از امام مهدی (عج) به شیخ مفید
ای دوست مخلص! ای کسی که با ستمگران در راه ما مبارزه می کنی!
خداوند بزرگ، آن چنان که دوستان صالح ما را در گذشته یاری فرمود؛ شما را نیز با نصرت خود تأیید فرماید.
ما با شما #عهد می کنیم هر یک از برادران دینی شما که تقوا را سرمایه خویش قرار دهد، از فتنه های گمراه کننده در امان داریم.
و اگر کسی بر خلاف وظیفه رفتار کرده و از آن چه باید عمل کند بخل ورزد، مسلماً در هر دو جهان خسران و زیان نصیبش خواهد شد.
اگر شیعیان ما – که خداوند آن ها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد – در وفای به عهد و پیمان الهی اتفاق و اتحاد داشته و عهد و پیمان الهی را محترم می شمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمی افتاد و زودتر از این به سعادت دیدار ما نائل می شدند.
آن چه موجب جدایی ما و دوستانمان گردیده و آنان را از دیدار ما محروم نموده است، عمل نکردن آنان به احکام الهی است....
📗 گروه دین و اندیشه تبیان مرتضی معلم شکوری/ احتجاج طبرسی ج۲ ص۴۹۸ چاپ بیروت
☔️@sedaybaran
جمعه که میشود،
آسمان از اشک دلتنگی زمینیان وضوی عشق میگیرد.
بساط شور و نشاط و حیات را جمع میکند در صندوقچهای چوبی،
و خود،
به گوشهای پناه میبرد از بیکسی...
آسمان هم دلش به درد میآید
از این غمِ طاقت فرسا...
از این غمِ نبودنت....
به غروب ڪه میرسیم،
چشمانِ آسمان،
از شدت گریه قرمز میشود
و مرغعشق هم دیگر نمیخواند از تو...
و سکوتی سهمگین
از جای خالیِ تو
بر جان جهان رخنه میڪند تا به شب برسیم...
و این چرخه
سالیانِ درازیست ادامه دارد...
جمعهها برما که سخت میگذرد...
آقا شما حالتان چطور است؟!😓
#الهمعجلالولیکالفرج
#غروب_جمعه
☔️@sedaybaran
#عاشق "خدا" شدن سخت نيست،
مقدمهۍ آن دشوار است.
مقدمهۍ عشق بھ خدا،
دلبريدنازدنيا و ديگران است.
مقدمهۍ عشق بھ خدا،
گذشتن از خود و سپردن امور بھ اوست.
+دلبسپاریمبھش:)♥️
استادپناهیان
#حرفهای_ناب
☔️@sedaybaran
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
☔️@sedaybaran
AUD-20200411-WA0017.mp3
5.93M
قرائت دعای عهد💕
🍃 روز شانزدهم
🗓شروع چله: ۹۹/۸/۹
☔️@sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
#نکات_دعای_عهد 15 عاشق دستور مولا💕 عهد مهم دیگری که با اقای خودمون می بندیم عبارت است از : والممت
#نکات_دعای_عهد 16
دفاع عاشقانه💕
عهد می کنیم که از امام زمان حمایت کنیم
والمحامین عنه....
خدایا مرا در زمره مدافعین ولایت و امامت قرار بده!
🌳حمایت از حریم ولایت در حقیقت دفاع از حریم خداوند است و این دو از هم جدا نیستند.
👌و از بهترین شیوه هاى حمایت و دفاع اینه که مردم را نسبت به جایگاه و عظمت ولایت آشنا کنیم.
🌸مانند فاطمه زهرا "س"،آغازگر دفاع از حریم ولایت، که از این شیوه بهترین بهره ها را برد.
و در قالبهاى مختلف، عظمت و جایگاه رفیع و بلند امامت را بیان کرد ودر راه حمایت از جایگاه ولایت به شهادت رسید...🥀
اقا جان من با شما هستم💐
☔️@sedaybaran
صـــــدای بــــاران....☔
#عاشق "خدا" شدن سخت نيست، مقدمهۍ آن دشوار است. مقدمهۍ عشق بھ خدا، دلبريدنازدنيا و ديگران است. مق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمود💌
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً ✨
فرقان| ۷۰
بیراهه زدنهایت هم، برای من ...
به اولین دوربرگردان که رسیدی؛
تو فقـــط برگرد ....!
جبران گذشتهات را خودم ضمانت میکنم!
#آیههایعشق💕
☔️ @sedaybaran
ڪاش...!!!
از صبح ڪه بیدار میشدیم؛
دائما در نظر داشتیم ڪه ...
تحت نظریم..!🔎
☔️@sedaybaran
سلام و عرض ارادت✋
شبتون بخیر و خوشی
📚هفته کتاب و کتابخوانی بر شما مبارک باد🌹
ان شاالله از این به بعد هر شب بخشی از کتاب بسیار جذاب
#سه_دقیقه_در_قیامت رو با هم میخونیم....📖
فعلا بریم سراغ ادامه درس های #سبک_زندگی
#سبک_زندگی 31
خب اینهمه از اهمیت ادب گفتیم، حالا دفترچه راهنماش کجاست ؟
در دین ما😊
کجاها ما با دین اتفاقا مشکل پیدا میکنیم؟!
🔸اونجاهایی ک با دین به توافق و تفاهم نرسیدیم؛ نپذیرفتیم
اونجاها ما هی مقاومت میکنیم در مقابل دین
✔️مطمئن باشین بعد از پذیرشِ این اصول برای طرح ریزیِ این سبک زندگی،
🌀 اصلاً محتااااج دین میشیم که دین به ما بگه اینجا چیکار کن اونجا چیکار نکن...
ما به جزئیات الان نمیرسیم
✅ ولی تو کلیاتش به یک توافقی باید برسیم، هر کدوم از من و شما،
هر کدوم از خانواده ها این کلیات رو درنظر بگیرن👇👇
خودشون توی خونه
📝کمکم طرح های قشنگ و برنامههای خلاقانهی جالبی ممکنه طرحریزی بکنن برای اینکه به سمت یک سبک زندگیِ درست برن.
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
⭕️دین هم نگفته ۲۴ ساعته تو احکامِ شرعیِ خاصِ؛ حرام و حلال میخوام تعیین کنم
نه ،،کلیاتی رو گفته
که خودِ ما باید در مقامِ مصداق تشخیص بدیم ✔️
👈اولیش خواب
👈دومی خوراک !
اونطور که دین میگه هست؟؟؟
⁉️ خب یکی بگه شما این اصولی ک دارین میگین، میخوای مارو به چه هدفی برسونید؟
🔚1- به لذت بیشتر از حیات...
اگه آخرتم هست که بیشتر لذت ببریم در آخرت... اگرم نیست، در همین دنیا.
🔚2- قدرت بیشتر...
قدرت روحی، قدرت جسمی، قدرت فکری، قدرت اعصاب، قدرت اجتماعی، قدرت قومی، همه جوره قدرت... قدرت تکنولوژی نرم، تکنولوژی سرد....
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
تو هنوز نمیدونی چه خبرِه در درونت، شاید بیشتر از قدرت و لذت، چیزای دیگه هم بخوای..
میدونید چیه ؟ درگوشی بگم بهتون ؟
اصلا اون دینی؛
که تورو به حیث این مفهوم برجسته، به این مفهوم عالی نرسونه...
بیخوده✔️
اصلا اون دین نیست،خرافاته !!
وگرنه که بله؛ دین محدودیتها داره اماااااا
--محدود میخوای نباشی به کجا برسی؟
به لذت بیشتر؟
--محدود میخوای نباشی به کجا برسی؟
به قدرت بیشتر؟
--محدود میخوای نباشی به کجا برسی؟
👇👇👇
🌀به شکوفایی استعدادها و خواستنی های خودت بیشتر و بهتر !!
خب دیگه...
🔸آقا آزادی رو نگفتی.
--با آزادی میخوای به کجا برسی؟!
🔚به همین سبک زندگی ک تورو به اینجاها برسونه...☺️
✅ مجدد این چرخه رو بخون و هضم کن وگرنه تفکرت آماده ست هرکی هرچی گفت بگی چشم...
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
📚 کتاب، پرندهای است که روح را به ابدیت پیوند میزند،
و خورشید را به آسمان تنهاییمان میکشاند...🕊✨
تا در این خلوت، گرم زندگی و هیجان بمانیم...
☔️ @sedaybaran
#معرفی_کتاب📙
👌🏻توصیف به جای توصیه؛ کار هنرمندانه امیرالمؤمنین(ع) در خطبه متقین
👈🏼 تازهترین اثر مکتوب علیرضا پناهیان با موضوع شرح خطبه همام(متقین) به زودی در دو نسخه کاغذی و الکترونیکی روانه بازار خواهد شد.
#باران_خوبیها
@Panahian_ir
✨بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و شب بخیر خدمت دوستان عزیز؛
📚 هفته ی کتاب و کتابخوانی رو خدمتتون تبریک عرض میکنیم.
به مناسبت هفته ی کتابخوانی؛ از امشب با یکی از کتاب های خوب در خدمتتون هستیم ان شاءالله.
باشد که رستگار شویم...😉👌✨
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_اول
♻️ گذر ایام
پسری بودم که در خانواده مذهبی در یکی از شهرستان های استان اصفهان در مسجد و پای منبرها و پایگاه بسیج بزرگ شدم و رشد کردم.
در دوران مدرسه و سالهای پایان دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود.
سالهای آخر دوران دفاع مقدس برای مدتی کوتاه، توانستم حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه کنم.
در دوران جبهه و جهاد برای من خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند
.
اما از آنروز تمام تلاش خود را در راه کسب معنویت انجام میدادم. میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند لذا در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم.
وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که یک وقت نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
یک شب با خدا خلوت کردم خیلی گریه کردم در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده بدنیا و زشتی ها و گناهان نشوم.
✅بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زود برساند. گفتم : من نمیخواهم باطن آلوده داشته باشم. من میترسم به روز مرگ بدنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم. لذا بحضرت عزرائیل التماس میکردم که زودتر به سراغم بیاید.
چند روز بعد با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم. با سختی فراوان کارهای این سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبه کاروان ما حرکت کند.
🍃 روز چهارشنبه با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم قبل از خواب دوباره بیاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع بدعا برای نزدیکی مرگ کردم.
😌 البته آن زمان سن من کم بود و فکر میکردم کار خوبی میکنم نمیدانستم که اهل بیت ما هیچگاه چنین دعایی نکرده اند. آنها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه در آخرت میدانستند.
😴 خسته بودم و خوابم برد نیمه های شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم.
بلافاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم. با ادب سلام کردم.
ایشان فرمود: با من چکار داری؟ چرا اینقدر طلب مرگ میکنی؟ هنوز نوبت شما نرسیده.
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است و ترسیده بودم اما با خودم گفتم: اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است پس چرا مردم از او میترسند؟!
میخواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند. التماسهای من بیفایده بود با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم!
⏰ در همان عالم خواب ساعتم را نگاه کردم رأس ساعت ۱۲ ظهر بود هوا هم روشن بود موقع زمین خوردن نیمه چپ بدن من به شدت درد گرفتـ در همان لحظات از خواب پریدم. نیمه شب بود میخواستم بلند شوم اما نیمه چپ بدن من شدیداً درد میکرد!!
خواب از چشمانم رفت این چه رویایی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائیل را دیدم ایشان چقدر زیبا بود؟!
روز بعد از صبح زود دنبال کار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند که متوجه شدم رفقای من حکم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند.
سریع موتور پایگاه را روشن کردم و با سرعت به سمت سپاه رفتم. در مسیر برگشت سر یک چهار راه راننده پیکان بدون توجه به چراغ قرمز جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد کرد.
آنقدر حادثه شدید بود که من پرت شدم روی کاپوت و سقف ماشین و پشت پیکان روی زمین افتادم.
😣 نیمه چپ بدنم بشدت درد میکرد راننده پیکان پیاده شد و بدنش مثل بید میلرزید فکر کرد من حتماً مرده ام.
یک لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائیل به سراغ ماهم آمد. آنقدر تصادف شدید بود که فکر کردم الان روح از بدنم خارج می شود به ساعت مچی روی دستم نگاه کردم ساعت دقیقاً ۱۲ ظهر بود!
یکباره یاد خواب دیشب افتادم با خودم گفتم : این تعبیرات خواب دیشب من است من سالم می مانم.
حضرت عزرائیل گفت که وقت رفتنم نرسیده. زائران امام رضا علیه السلام منتظرند باید سریع بروم از جا بلند شدم راننده پیکان گفت: شما سالمی؟
گفتم : بله، موتور را از جلوی پیکان بلند کردم و روشنش کردم.
✅ با اینکه خیلی درد داشتم به سمت مسجد حرکت کردم.
راننده پیکان داد زد: آهای مطمئنی سالمی؟بعد با ماشین دنبال من آمد او فکر میکرد هر لحظه ممکن است که من زمین بخورم.
کاروان زائران مشهد حرکت کردند درد آن تصادف و کوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت.
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
☔️ @sedaybaran
☺️ بعدا فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار انجام دهم و دیگر حرفی از مرگ نزنم و هر زمان صلاح باشد خودشان بسراغ ما خواهند آمد اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد.
✨ در آن ایام تلاش بسیاری کردم تا مانند برخی رفقایم وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران امام زمانی امام غائب از نظر است.
👌 تلاشهای من بعد از چند سال محقق شد و پس از گذراندن دوره های آموزشی در اوایل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسدران شدم.
این را هم باید اضافه کنم که من از نظر دوستان و همکارانم یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم؛ یعنی سعی میکنم کاری که به من واگذار شده را درست انجام دهم اما همه رفقا میدانند که حسابی اهل شوخی و بگو بخند و سر کار گذاشتن و ... هستم.
😇 رفقا می گفتند که هیچکس از همنشینی با من خسته نمیشود. در مانورهای عملیاتی و در اردوهای آموزشی همیشه صدای خنده از چادر ما بگوش میرسید.
👏 مدتی بعد ازدواج کردم و مشغول فعالیت روزمره شدم. خلاصه اینکه روزگار ما مثل خیلی از مردم به روزمرگی دچار شد و طی شد. روزها محل کار بودم و معمولا شبها با خانواده برخی شبها نیز در مسجد و یا هیئت محل حضور داشتیم.
حدود هیجده سال از حضور من در میان اعضای سپاه گذشت. یک روز اعلام شد که برای یک مأموریت جنگی آماده شوید.
👮♂
📚 ادامه دارد...
#کتاب_خوانی
☔️ @sedaybaran
-بزرگی میگہ↓
آدمـادودستہاند؛
غیرتـیوقیمتـی
غیرتـیهاباخدامعاملہكردنـد✨
وقیمتـیهابابندهخدا
#چہقشنگگفتن 🌿|
#حرفهای_ناب
☔️@sedaybaran
┅─✵🍃✨﷽✨🍃✵─┅
اول صبح بگویید حسین جان رخصت
تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد...
☔️@sedaybaran