۱۵ آذر ۱۳۹۹
صـــــدای بــــاران....☔
میدونی چیه؟ ⚠️تو نیاز داری خودتو بیشتر بشناسی؛ هر روز کمی بیشتر از روز پیش ...
🔻#خودشناسی چیزی نیست که در کتابخانه رخ بدهد. البته کتابخانه هم کمی میتواند-در جهت خودشناسی- به انسان کمک کند، اما بعد از کتابخانه، انسان باید کتاب وجود خودش را بخواند و ببیند که واقعاً چه مشکلی دارد؟
💎 آدم باید آن کتابخانه را در آزمایشگاه وجود خودش تجربه کند. محاسبه نفس یکی از راههای خوشناسی هست.
📝#محاسبه_نفس یعنی رفتن به داخل «آزمایشگاهِ وجود خود» و بررسی کردن تمام مواعظ و نصایح دین در درون خود. عالَم خودِ انسان خیلی عالَم جذابی است.
♻️ انسان در اثر خودشناسی میتواند دیگران را هم بشناسد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: کسی که خودش را نشناسد هیچکسی را نمیشناسد.
غررالحکم| ۸۷۵۸
👌همۀ ما باید «آدمشناس» باشیم تا ارتباطمان با دیگران خوب برقرار شود.
🧕اگر مادری علت گریههای بچهاش را نفهمد، واقعاً به بچهاش صدمه میزند. وقتی ما دیگران را بشناسیم، گاهی میتوانیم برای آنها مثل یک مادر، دلسوزی کنیم و میفهمیم که چگونه باید با آنها رفتار کنیم.
💯خیلی از پدر و مادرهای مذهبی، خودشان را نمیشناسند، و به همین خاطر، بچههایشان را هم نمیشناسند...
استاد پناهیان🌱
#خودشناسی
☔️ @sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
851.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاد شهردار ارومیه بخیر باشه...🌷
☔️@sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
۱۵ آذر ۱۳۹۹
۱۵ آذر ۱۳۹۹
#سبک_زندگی 46
🌀ما در قران کریم دو مفهوم داریم؛
« استضعاف و استکبار»
دو مفهوم فوق العاده مهم و کلیدی که هرچه بهش بپردازیم کمه
دانش آموز از همون ابتدا باید متوجه بشه«« دین »»برای از بین بردن طاغوته
طغیان گرانن که ضعیف میکنن آدم رو ،ضعیفِ ضعیفِ ضعیف .
نقطه مقابل طاغوت چیه ؟ 🔺
💟 دین
👈حالا هدف دین این وسط چیه؟؟؟؟
آدم خوار رو قوی کنه
✅آخرالزمان مستضعفین بناست حاکم بشن!
یعنی دوران استضعاف و دوران طاغوت تمام میشه ،
طاغوت ذاتا چیکار میکنه ؟؟دین چکار میکنه؟؟؟
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
تورو قرآن کریم قسمتون میدم نگید دین آدما رو معتقد میکنه میبره میرسونه بخدا😒
دین مگه یه امر موهوم خیالیه؟!
دین مگه یه مشت توهماته ؟!
دین مگه یه مشت شعره ؟!
واقع بین باشیم 👇
⭕️هیچ پیغمبری نمیتونه مردم رو بخدا برسونه
👈 بدون مبارزه با طاغوت
بدون ازبین بردن استضعاف
بدون درگیری با استکبار ✔️
خب آخرالزمان قضیه ش چیه؟
کجای آخر الزمانی شما الان ؟
ضعیفی ؟ قوی هستی ؟؟
جوابت به خودت خیلی چیزا رو مشخص میکنه ...
تو دعای عهد چی میگی؟🤔
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
خب آخرالزمان چیه؟
آخرالزمان مستضعفین قوی میشن 💪
چجوری مستضعفین قوی میشن؟
دوست دارم از کسانیکه دارن کشور رو اداره میکنن ،از کسانیکه تعلیم و تربیت رو اداره میکنن،بپرسم.☺️
که چجوری وقتی امام زمان (عج)میان، مستضعفین وارث میشن؟
مستضعفین در نهایت ضعف وارث میشن ، خب اینکه خیلی غیرمعقول هست!!🤔
آقا مستضعفین وارث زمین میشن، یعنی👇
مستضعفین دست از استضعافشون برمیدارن دیگه یعنی قوی میشن ✅
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
بنا نیست یک مولای قوی حتی با 313نفر قوی بیاد یه مشت ضعف ارو شروع کنه پرستاری کردن ...
این تصور غلطیه از مهدویت و ظهور ❌
گفتیم که ظهور لازمش اینه که کار جمعی و اقتصادی بکنی!
یکی از لوازمشه 👌
مستضعفین باید قدرتمند بشن
خب حالا چجوری ؟
بر اساس روایتی برای ظهور یه قومی باید قیام بکنن مستضعفین رو به قدرت برسونن
🔮 خلاصه این قوت و قدرت از نظر روحی و فکری و فرهنگی باید باشه و از نظر اقتصادی خیلی ساده ست!
از استضعاف دراومدن طرح کلی اقتصادیش شده اقتصاد مقاومتی‼️
چجوری ما قوی میشیم؟🤔🤔🤔
(#نکات_دعای_عهد رو بخونید)
┄┅─✵💝✵─┅┄
#سبک_زندگی
☔️ @sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
۱۵ آذر ۱۳۹۹
صـــــدای بــــاران....☔
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیستم 🌄 بعد از ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگرد
⤴️⤴️⤴️
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمت_بیست_یکم
💠 نشـــــانه ها
🧟♂ پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده را هم دیده ام. نمیدانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده. لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشی.
💯 بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد. یکی دو هفته بعد از بهبودی من، پدرم در اثر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد دار فانی را وداع گفت. خیلی ناراحت بودم اما یاد حرف عموی خدا بیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی به ما ملحق میشود.
🔅 در یکی از روزهای دوران نقاهت به شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم و سراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خاطرات کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد. یکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد مسجد شدیم. یکباره یاد صحنه هایی افتادم که از حساب و کتاب اعمال دیده بودم.
⚡️ یاد آن پیرمردی که به من تهمت زده بود و بخاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید. این افکار و صحنه ناراحتی آن پیرمرد همینطور در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم: باید پیگیری کنم و ببینم این ماجرا تا چه حد صحت دارد. هر چند میدانستم که مانند بقیه موارد این هم واقعی هست. اما دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شد را از نزدیک ببینم.
🗣 به آن پیرمرد گفتم: فلانی رو یادتون هست؟ همونکه چهار سال پیش مرحوم شد؟
گفت: بله، خدا نور به قبرش بباره.
چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر میکرد. آدم درستی بود. مثل اون حاجی کم پیدا میشه.
🕌 گفتم: بله اما خبر داری این بنده خدا چیزی تو این شهر وقف کرده؟ مسجد، حسینیه؟! گفت: نمیدونم. ولی فلانی خیلی باهاش رفیق بود اون حتماً خبر داره. الان هم توی مسجد نشسته.
📿 بعد از نماز سراغ همان شخص رفتیم. ذکر خیر آن مرحوم شد و سوالم را دوباره پرسیدم. این بنده خدا چیزی وقف کرده؟ این پیرمرد گفت: خدا رحمتش کنه. دوست نداشت کسی خبردار بشه اماچون از دنیا رفته بشما میگویم.
🔸 ایشان به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسینیه رو میبینی که اینجا ساخته شده؟ همان حاج آقا که ذکر خیرش و کردی این حسینیه رو ساخت و وقف کرد. نمیدونی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه رو بر میداریم و ملحقش میکنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر بشه.
✔️ من بدون اینکه چیزی بگم جواب سوالم را گرفتم. بعد از نماز سری به حسینه ام زدم و برگشتم. شب با همسرم صحبت میکردیم. خیلی از مواردی که برای من پیش آمده بود باور کردنی نبود.
👼 بعد به همسرم که ماه چهار بارداری را پشت سر گذاشته بودم: راستی خانم من قبل از اینکه بیمارستان بروم با هم سونوگرافی رفتیم و گفتند که بچه ما پسر است. درسته؟! گفت: آره برگه اش رو دارم. کمی سکوت کردم و با لبخند به خانمم گفتم: اما اون لحظه آخر به من گفتند: بخاطر دعاهای همسرت و دختری که تو راه داری شفاعت شدی. به همسرم گفتم: این هم یک نشانه است. اگه این بچه دختر بود معلوم میشه که تمام این ماجراها صحیح بوده.
در پاییز همان سال دخترم بدنیا آمد. اما جدای از این موارد تنها چیزی که پس از بازگشت ترس شدیدی در من ایجاد میکرد و تا چند سال مرا اذیت میکرد ترس از حضور در قبرستان بود!
🎶 من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیای دلهره آور و ترسناک بود. اما این مسئله اصلا در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتادـ در آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسانها پخش میشد. لذا برای مدتی به قبرستان نرفتم و بعد از آن فقط صبح های جمعه راهی مزار دوستان و آشنایان می شدم.
♢ادامه دارد...
📚 #کتاب_خوانی
☔️ @sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹
اگه دو چیز را رعایت کنی✌️
خدا شهادت را نصیبت میڪنه..
یکی پُر تلاش باش..
دوم مخلص..
این دو را درست انجام بدی
خدا شهادت را هم نصیبت میڪند..
#شهید_حسنباقری🌱
#حرفهای_ناب
☔️@sedaybaran
۱۵ آذر ۱۳۹۹