eitaa logo
🕋 سدرةالمنتهی 🕋
3.3هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
19.3هزار ویدیو
206 فایل
مجری سفرهای زیارتی: #حج_عمره_عتبات_عالیات_عراق_سوریه #زیرنظرحج_و_زیارت کدشرکت :٥٧٥٣٠ ثبت: ٥٥٤٦٦٨ تأسیس: ١٣٩٨ 📳تلفن: ٠٩١٩٩١٨٩٤٧٢ ٠٩١٠٠٠١١٩٧٨ ٠٢١٧٧١٥١٦٥٩ 🔴تهران_سی متری نیروی هوایی نبش خ هشتم-خ۷/۲۵روبروی بوستان پیروزی مسجد بقية الله الاعظم طبقه٤
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸مواردی که خمس به آن تعلق می‌گیرد ‌ ✅ به هفت مورد خمس تعلّق می‌گیرد: ۱. درآمد کسب و کار ۲. مال مخلوط به حرام ۳. معدن ۴. گنج ۵. جواهری که با غوّاصی به دست آمده ۶. غنیمت جنگی ۷. زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد . 🔺 کتاب خمس، صفحه ۱۹ 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
🔸منظور از خمس در آمد کسب و کار ‌ ✅ هرگاه مکلّف از راه فعّالیّت‌های اقتصادی از قبیل تجارت، صنعت، کشاورزی، دریافت حقوق و اجرت، اجاره‌ی ملک و مانند آن، مالی به دست آورد، باید در پایان سال خمسی خمس مقدار مازاد بر مخارج خود و افراد تحت تکفّلش را بپردازد. 🔺 کتاب ، صفحه ۲۰ 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
🕋 سدرةالمنتهی 🕋
#فضائل_فاطمی_قرآن_روایت شماره 13 از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند چرا فاطمه (سلام الله علیها) زه
شماره 14 🔅وإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🔅 و هنگامى را كه فرشتگان گفتند: «اى مريم، خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است. سوره آل عمران آیه 42 قال اباعبدلله علیه‌السلام: «..إِنَّ مَرْيَمَ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِهَا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَكِ سَيِّدَةَ نِسَاءِ عَالَمِكِ وَ عَالَمِهَا وَ سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ...» امام صادق علیه‌السلام: حضرت مریم سرور زنان زمان خود بوده اما بدرستیکه فاطمه سلام الله علیها سرور زنان عالم از ابتدا تا انتها است . 📕 علل الشرائع ؛ ج‏1 ؛ 182 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
Part02_خار و میخک .mp3
11.92M
📚کتاب صوتی " خار و میخک " 📎 نوشته شهید یحیی سنوار 📌 قسمت دوم 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
🕋 سدرةالمنتهی 🕋
🔻رمان سپر_سرخ/ قسمت اول ◽از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا بی‌خبر از خاطره‌ای ک
✍️ رمان سپر سرخ /قسمت دوم ▫️ماشین‌ها به سرعت از کنارم رد می‌شدند و انگار هیچ‌کدام سراغ مسافر نبودند که خسته بهانه آوردم: «آخه شیفت دارم!» و او با حاضر جوابی پاپیچم شد: «خب شیفتاتو عوض کن.» همیشه دلم می‌خواست محبتش را در آن شب غریب جبران کنم و حالا فرصتی دست دلم آمده بود تا حداقل برای مردم ایران کاری انجام دهم که سرانجام راضی به رفتن شدم. ▪️نورالهدی هم مثل همان روزهای دانشگاه وقتی نقشه‌ای می‌کشید تا آخر ایستاده بود که دو دختر کوچکش را به مادرش سپرد و با همسرش تا فلّوجه آمد، دل پدر و مادرم را نرم کرد و همان شب مرا با خودشان به بغداد بردند. از فلّوجه تا بغداد یک ساعت راه بود و از بغداد تا مرز ایران سه ساعت و در تمام طول این مسیر، نورالهدی از دوران آشنایی‌مان در دانشگاه پزشکی بغداد برای همسرش ابوزینب می‌گفت. ▫️ابوزینب هنوز در حال و هوای جنگ و جهاد در هر فرصتی از خاطرات رفقای ایرانی‌اش در نبرد با داعش می‌گفت و بین هر خاطره سینه سپر می‌کرد: «ایران که به کمک ما نیازی نداره، ما خودمون دوست داشتیم یجوری جبران کنیم که داریم میریم!» از دریای آنچه او دیده بود، قطره‌ای هم به نگاه من رسیده و دِینی به گردنم مانده بود که قدم در این مسیر نهاده بودم و در مرز ایران دیدم قیامت شده است. ▪️صدها خودروی حشدالشعبی با آمبولانس و بیل مکانیکی برای ورود به خوزستان صف کشیده و به گفته ابوزینب ساماندهی همه این نیروها در خوزستان با ابومهدی و حاج‌قاسم بود. تنها سه سال از آزادی فلّوجه گذشته و یادم نرفته بود دو فرمانده قدرقدرتی که فلوجه را از دهان داعش بیرون کشیدند، ابومهدی و حاج‌قاسم بودند که حتی از شنیدن نام‌شان کام دلم شیرین می‌شد. ▫️ساعتی در مرز معطل ماندیم و وقتی وارد ایران شدیم دیدم خوزستان دریا شده و فوران آب زندگی مردم را با خودش برده است. قرار ما شهر شادگان بود؛ جایی که خانه‌ها تا کمر در آب فرو رفته بود، روستاها تخلیه شده و مردم در چادرها ساکن بودند. ▪️باید هر چه سریعتر کارمان را شروع می‌کردیم که همانجا کنار آمبولانسی در یک چادر کوچک، تمام امکانات درمانی‌مان را مستقر کردیم. چند روز بیشتر از سیلاب خوزستان نگذشته و در همین چند روز، بیماری حریف کودکان شادگانی شده بود که تا شب فقط مشغول معاینه و نسخه پیچیدن بودیم. ▫️نزدیک نماز مغرب و عشاء، از کمر درد کف چادر دراز کشیدم و نورالهدی آخرین مادر و کودک را رهسپار کرد که صدای ابوزینب از پشت چادر بلند شد: «یاالله!» من سریع از جا بلند شدم و نوالهدی به شوخی جواب داد: «مریضِ مرد نمی‌بینیم، نمیشه بیای تو!» ▪️ابوزینب وارد شد و مرا گوشه چادر دید که از خیر پاسخ به شیطنت همسرش گذشت و با مهربانی خبر داد: «یکی از موکب‌های ایرانی برای شام دعوت‌مون کرده!» نورالهدی هم مثل من ضعف کرده بود که روپوش سفیدش را درآورد و با خنده پاسخ داد: «خدا خیرت بده! هلاک شدم از گشنگی!» تا رسیدن به موکب باید از مسیرهای ساخته شده بین آب و گِل رد می‌شدیم و تمام حواسم به زیر قدم‌هایم بود که صدایی زنانه سرم را بالا آورد. ▫️دختری با چشمانی گریان و میکروفون به دست، نزدیک موکب ایستاده و پیرمردی مقابلش اصرار می‌کرد تا انگشتری را از او قبول کند. من و نورالهدی متعجب مانده بودیم و ابوزینب لحظاتی پیش از موکب برگشته و از ماجرا مطلع بود که صورت سبزه و مهربانش از خنده پُر شد و رو به ما خبر داد: «این خانم خبرنگار شبکه العالمه. می‌خواست با حاج‌قاسم مصاحبه کنه، حاجی قبول نکرد! به جاش انگشترش رو داد به خادم موکب که بده به این خانم و از دلش دربیاره. حالا اینم انگشتر رو پس داده و میگه انگشتر نمی‌خوام، من به شبکه العالم قول مصاحبه با سردار سلیمانی رو دادم!» و سؤالی که در ذهن من بود، نورالهدی پرسید :«چرا مصاحبه نمی‌کنه؟» ▪️به سمت نورالهدی چرخید و در تمام این سال‌ها حاج قاسم را با تمام وجود حس کرده بود که با لحنی محکم جواب داد :«تو حاجی رو نمی‌شناسی؟ از هر چی که بخواد بزرگش کنه، فرار می‌کنه!» و هنوز کلامش به آخر نرسیده، اتومبیلی کنارمان توقف کرد و کسی صدا رساند :«دخترم میشه گریه نکنی؟ حالا بگو چی بگم!» ▫️نگاهم چرخید و باورم نمی‌شد سردار سلیمانی را می‌بینم که با متانت از ماشین پیاده شد و با لبخندی دلنشین به سمت خبرنگار رفت. خانم خبرنگار هم به آنچه می‌خواست رسیده بود که هیجان زده به طرف سردار رفت و پاسخ داد :«هرچی درحق این مردم باید گفته بشه، بگید!» ▪️سردار سلیمانی مقابلش رسیده بود، دوربین و پروژکتور آماده فیلمبرداری شدند و حاج قاسم شروع به مصاحبه کرد. در این سال‌ها در عراق و فلّوجه از سردار سلیمانی زیاد شنیده و آنچه می‌دیدم فراتر از همه آن‌ها بود که یک ژنرال نظامی با آن‌همه قدرت و ابهت، دلِ دیدن اشک خبرنگاری را نداشت... ✍فاطمه_ولی_نژاد ادامه_دارد
10.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹حیات حقیقی 🔸آیت الله مصباح یزدی ره 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
. بالاخره قسمت پانزدهم داستان هم رسید😊 .
💥 🪧"از کنعان تا صهیون: نگاهی گذرا بر تاریخ یهود" قسمت پانزدهم י״ה⑮"در زنجیر بابل؛ پیامبران امید در میان ویرانه‌ها" ✍ نویسنده: [سید روح الله ستاره حیات]
🔰 י״ה⑮"در زنجیر بابل؛ پیامبران امید در میان ویرانه‌ها" 🔺بابل برای یهودیا مثل یه قفس پر از زرق‌وبرق، ولی بی‌روح بود. شهری با دیوارهایی که ارابه‌ها راحت می‌تونستن روش مسابقه بدن (هرچند راستش فقط لاف زدن 😊). اینجا دیگه خبری از سرزمین موعود نبود، فقط زنجیر و زندان بود و تبعید. 🔸یهودیای تبعیدی به سه دسته تقسیم شدن: نخبه‌ها و جوونای باهوش مثل دانیال نبی (ع) و دوستاش (حننیا، میشائیل، عزریا)، به دربار بخت‌النصر فرستاده شدن تا «دوره‌های آموزشی» ببینن😐. کشاورزا و کارگرها رفتن سراغ کارهای سخت، از ساخت دیوارهای بابل تا بازسازی معابد بت‌پرست‌ها. و دسته آخر، همون عامه مردم، تو محله‌های یهودی‌نشین جمع شدن و سعی کردن یادشون نره که کی هستن و از کجا اومدن. 🔹جناب دانیال نبی (ع) یکی از همین تبعیدی ها بود که خیلی زود به‌خاطر هوش و ذکاوتش تو دربار بخت‌النصر گُل کرد. ولی وقتی شاه ازش خواست که برای بت‌های بابلی قربونی بده، دانیال رک و پوست‌کنده گفت: «نه!» بخت‌النصر، که انگار از این نافرمانی جوش آورده بود، دستور داد حضرت دانیال رو بندازن تو غاری پر از شیرهای گرسنه!!! 💭حالا بقیه داستان: دانیال رفت تو غار، شیرها آروم نشستن و انگار براشون قصه شب تعریف می‌کرد! بخت‌النصر هم فهمید که نباید با ایمان واقعی شوخی کنه😶 🚩اون طرف‌تر، حزقیال نبی (ع) بین یهودیای تبعیدی زندگی می‌کرد و دائماً بهشون یادآوری می‌کرد که «برمی‌گردیم!». معروف‌ترین مکاشفه‌ی حزقیال، دشت پر از استخونای خشکیده بود که با فرمان خدا زنده شدن. پیامش هم واضح بود: «شما هم مثل این استخونا، یه روز دوباره زنده می‌شین و به سرزمین‌تون برمی‌گردین.» همین رؤیا شد چراغ امید برای یه ملت خسته. 📍بابل بالاخره تو سال ۵۳۹ قبل از میلاد سقوط کرد. کوروش شاه هخامنشی، با یه ارتش منظم و بزرگ، اومد و دروازه‌های شهر رو باز کرد. برخلاف بخت‌النصر، کوروش سیاستش فرق داشت. گفت: «همه ملت‌ها آزادید، هر کی می‌خواد برگرده خونش!» این حرف به گوش یهودیا مثل موسیقی بهشتی بود😌 طبق منابع، حدود ۴۳ هزار نفر از یهودیا بلند شدن و به اورشلیم برگشتن. کوروش حتی هزینه بازسازی معبدشون رو هم تأمین کرد🤔 ➖حالا فکر نکنید برگشتن به اورشلیم گل و بلبل بود. اورشلیم تو اون زمان چیزی جز یه مخروبه نبود. یهودیا به رهبری زربابل شروع کردن به بازسازی معبد دوم، که تو سال ۵۱۶ قبل از میلاد تموم شد. البته این معبد به شکوه معبد سلیمان نمی‌رسید، ولی برای یهودیا نماد ایمان و اتحاد دوباره بود... ▫️اما به نظرتون آیا همه چیز خوب پیش خواهد رفت و بنی اسرائیل قدر این آزادی رو میدونند؟؟ تو قسمت بعدی منتظر ادامه ماجرا باشید ✍ [سید روح الله ستاره حیات] 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
. ♨️نکته: درباره کوروش پادشاه هخامنشی صحبت های زیادی هست و بنده قصد ورود به این موضوع رو ندارم. در کل یک جمله عرض کنم:👇 چون تعریف و تمجید اغراق آمیز و بسیار زیادی در کتب یهودی و تاریخی غربی و... از کوروش گفته شده ، بنده نسبت به این شخصیت سازی مشکوک هستم. کلا هرجایی که کتب یهودی خیلی ازش تعریف کنند یعنی یک اشکالی تو مسئله هست😊 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸
18.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حب علی اللهم‌لَـیِّن‌قَـلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِک‌ 🕊‌↙️ 🌸🕋👉@Sedrah👈🕋🌸