.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#رمــان
#جــان_شیعــه_اهـل_سـنـت
#پارت_سیصد_و_چهلم
هنوز کنارم نرسیده بود که او هم صدای زن را شنید:
حاج خانم! به خدا راست میگم! به همین شب عزیز راست میگم! شوهر بدبختم بود! تو انبار خرمای بابای گور به گورش کار میکرد!
به جرم اینکه شوهرم شیعهاس، اخراجش کرد!
حتی حقوق اون ماهش هم نداد!
تهدیدش کرد که اگه یه دفعه دیگه پاشو بذاره تو انبار، خونش رو میریزه!
شوهر بیچاره منم از ترس جونش، دیگه دنبال حقوقش هم نرفت
و مجید احساس کرد پایم سست شده که دستم را گرفت تا زمین نخورم.
او هم مثل من مات و متحیر مانده بود که
نمیتوانست به کلامی آرامم کند و با قلبهایی که به تپش افتاده بود، به شکوائیه زن گوش میکردیم.
هر چه مامان خدیجه تذکر میداد تا آرامتر صحبت کند، گوشش بدهکار نبود و طوری جیغ و داد میکرد که صدایش همه حیاط را پرکرده و به وضوح شنیده میشد:
باباش وهابیه! همهشون با یه عده عرب وهابی
ِ ارتباط دارن!
الانم یه مدته که باباش غیبش زده و رفته قطر!
و دیگر نتوانستم سربایستم که همانطور که دستم در دست مجید بود، روی مبل نشستم. سرم به قدری منگ شده بود که نمیفهمیدم مجید چه میگوید و با چه کلماتی میخواهد آرامم کند و تنها نالههای زن بیچاره را میشنیدم:
به خدا اینا به ما خیلی ظلم کردن! زندگیمون رو نابود کردن! شوهرم رو از کار بیکار کردن! به خدا تا چند وقت پول نداشتیم کرایه خونه بدیم و آواره خونه فک و فامیل بودیم!
فقط شوهر منم نبود، یه کارگر شیعه دیگه داشتن، اونم اخراج کردن! اینا شیعه رو کافر میدونن، اونوقت آخوند شیعه محله، اینا رو تو خونهاش پناه داده؟!!! این انصافه؟!!!
و خبر نداشت که نه تنها کارگران شیعه که پدرم حتی به دختر اهل سنت خودش هم رحم نکرد و
مرا هم به جرم حمایت از شوهری شیعه، آواره کوچه و خیابان کرد!
صدای مامان خدیجه را میشنیدم که به هر زبانی میخواست او را آرام کند و این زن زخم خورده، دلش پرتر از این حرفها بود و به قلب شکستهاش حق میدادم که هر چه میخواهد نفرین کند:
الهی خیر از زندگیاش نبینه!!! الهی دودمانش به باد بره!!!
حاج خانم اینا به خاطر محبت امام حسین ما رو به خا ک سیاه نشوندن، الهی به حق همون امام حسین به خا ک سیاه بشینن!
به قلم فاطمه ولی نژاد
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#رمــان
#جــان_شیعــه_اهـل_سـنـت
#پارت_سیصد_و_چهلم
مجید مقابل پایم روی زمین نشسته و دستهای سرد و لرزانم را میان انگشتان گرم و مهربانش فشار میداد تا کمتر هول کنم و با صدایی آهسته دلداریام میداد:
آروم باش الهه جان! نترس عزیز دلم! من کنارتم!
که صدای آسید احمد هم بلند شد:
چی شده راضیه خانم؟ چرا انقدر داد و بیداد میکنی؟
و او با دیدن آسید احمد، مثل اینکه داغ دلش تازه شده باشد، با صدایی بلندتر سر به شکایت گذاشت:
حاج آقا! این خونه حرمت داره! این خونه محل روضه و دعا و قرآنه! این درسته که شما یه مشت وهابی رو تو این خونه پناه دادید؟!!!
که دختره وهابی راست راست تو مجلس امام
زمان ارواحنافداه راه بره و به ریش من بخنده؟!!! اینا خون شیعه رو حلال میدونن و معامله ِ با شیعه رو حروم!
به خدا از اول مجلس هی حرص میخوردم و نمیتونستم هیچی بگم! نمیخواستم مجلس امام زمان ارواحنافداه رو به هم بزنم، وگرنه همون وسط رسواش میکردم!
و به قدری خونش به جوش آمده بود که به حرفهای آسید احمد هم توجهی نمیکرد و میان اشک و آهی مظلومانه، همچنان ناله میزد. صدای
قدمهای خشمگینش را میشنیدم که طول حیاط را طی میکرد و آخرین خط و نشانهایش را با گریههایی عاجزانه برای آسید احمد میکشید:
به همین شب عزیز قسم میخورم! تا وقتی که این وهابیها تو این خونه باشن، دیگه نه پامو تو خونهات میذارم، نه پشت سرت نماز میخونم!
و در را آنچنان پشت سرش بر هم کوبید که قلبم از جا کنده شد و تمام تن و بدنم به لرزه افتاد.
چشمان مهربان مجید به پای حال خرابم، به خون نشسته و انگار میخواست بار دیگر روزگار بدبختی و در به دریمان آغاز شود که دوباره روبروی هم عزا گرفته و هیچ کدام جرأت
نداشتیم حرفی بزنیم.
هر لحظه منتظر بودیم کسی به در اتاق بزند و به جرم گناه نکرده، احضارمان کند که با نگاهی وحشتزده چشم به در دوخته و حتی نفس هم
نمیکشیدیم، ولی کسی به سراغمان نیامد و در عوض آسید احمد و مامان خدیجه در سکوتی ساده به خانه خودشان رفتند که صدای در اتاقشان به گوشمان رسید و نفس حبس شده در سینههایمان را بالا آورد.
من این زن را نمیشناختم، ولی از حرفهایش فهمیدم همسر یکی از آن دو کارگری است که چند ماه پیش، محمد خبر اخراجشان از انبار رطب را برایم آورد
به قلم فاطمه ولی نژاد
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
.𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#رمــان
#جــان_شیعــه_اهـل_سـنـت
#پارت_سیصد_و_چهل_ویکم
و مجید به استناد همین اقدام پدر، به من هشدار داد تا زودتر از خانه پدر برویم، ولی من به هوای خانه و خاطرات مادر، تذکرش را نپذیرفتم تا کارمان به اینهمه مصیبت کشید و حالا هم هنوز چند قطره آب خوش بیشتر از گلویمان پایین نرفته، باید دوباره رخت آوارگی به تن میکردیم.
مجید دستهایم را محکم میان دستانش گرفته و آنچنان با محبت نگاهم میکرد که در برابر بارش بیدریغ احساسش، اشکم جاری شد و زیر لب ناله زدم:
مجید! ما که کاری نکردیم! ما که خودمون هر چی مصیبت بود از دست بابا کشیدیم!
من که بچهام به خاطر همین در به دری از دستم رفت...
و دیگر نتوانستم ادامه دهم که پای حوریه به میان آمد و احساس مادریام در هم شکست که همه وجودم غرق اشک و ناله شد و میشنیدم مجید با آهنگ دلنشین کلامش، آهسته نجوا میکرد:
الهه جان! آروم باش عزیزم! من خودم همه چی رو برای آسید احمد تعریف میکنم! نترس عزیز دلم! صبح خودم میرم پیشش و همه چی رو بهش میگم!
و من به قدری ترسیده بودم که نمیتوانستم این شب تلخ و طولاني را با اینهمه پریشانی سپری کنم که از جا پریدم.
چادرم را از روی چوب لباسی کشیدم و در برابر
مجید که مقابلم ایستاده و مدام اصرار میکرد تا دست نگه دارم، ضجه زدم:
بذار اگه می خوان بیرونمون کنن، همین الان بکنن!
دستم را گرفته و التماسم میکرد تا آرام باشم و من تحمل آوارگی دیگری را نداشتم که با صدای بلند گریه میکردم.
می دانستم صدای گریههای بیقرارم تا خانهشان میرود و مجید هم فهمید دیگر کار از کار گذشته و حتماً صدای ضجههایم را شنیدهاند که از سر
راهم کنار رفت تا با پای خودم به محکمه جدیدم بروم.
در اتاق را گشودم و طول ایوان را تا پشت در
خانه آسید احمد دویدم. مجید هم بیتاب اینهمه بیقراریام، پا برهنه به دنبالم آمد و میدید دستم به شدت میلرزد که دستش را جلو آورد، با سر انگشتش آهسته به در زد و صاحبخانه انتظار آمدن ما را میکشید که بلافاصله در را گشود. خود آسید احمد بود، با همان چهره خندان و چشمان مهربان.
عبا و عمامهاش را درآورده و با یک پیراهن سفید و عرقچینی ساده، صمیمیتر از همیشه نگاهمان میکرد
به قلم فاطمه ولی نژاد
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
#نماز_شب
🔸آیت الله حق شناس(ره):
🔸شیطان وسوسه می کند، اما نمی دانی که پروردگار در سحرها به قلب های شما نگاه می کند، شما را نورانی می کند، رزق فردای شما را مهیا می کند.«انّالله تبارک وتعالی ینظر فیالاسحار الی قلوب المتیقظین»خداوند متعال به دلهای بیدار شوندگان در شب نگاه می کند.
(محجة البیضاء، فیض الکاشانی/2/399)
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
📘#داستانهایبحارالانوار
💠برکت دعای امام زمان
🔹علی بن حسین بابویه با دختر عموی خود، ازدواج کرد ولی از او صاحب فرزند نشد، نامه ای به حسین بن روح (سومین نائب #امام_زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) نوشت که از امام زمان تقاضا کند تا درباره او دعا نماید خداوند فرزندان فقیه به او عنایت کند.
🔹از ناحیه مقدسه امام پاسخ آمد که از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت، ولی به زودی کنیز دیلمی را خواهید گرفت و از او صاحب دو فرزند فقیه خواهی شد.
🔹پس از دواج با کنیز دیلمی صاحب دو فرزند به نامهای محمد و حسین شد.
محمد (معروف به شیخ صدوق) و حسین هر دو فقیه ماهر در حفظ احادیث اهلبیت بودند. حدیثهایی را که آنها حفظ کرده بودند هیچکس از اهالی و دانشمندان قم آنها را نداشتند.
هنگامی که آن دو برادر (محمد و حسین) حدیث میگفتند، مردم از قوه حافظه آنها تعجب میکردند و به آنها میگفتند: این مقام ویژه را شما به برکت دعای امام زمان یافته اید و این مطلب در میان مردم قم مشهور است.
📚بحار الانوار، ۵۱، ص ۳۲۵- ۳۲۴
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
💠#اعمال_قبل_از_خواب رو که یادتون نرفته؟؟🤔
به نظرتون حیف نیست که ما هرشب خیلی ساده از کنار همچین فضلیت هایی رد بشیم و ازچنین خیر و برکتی محروم بمونیم ؟؟
خوابی که اون دنیا به عنوان یه کار مباح برای ما ثبت شده با چند دقیقه وقت گذاشتن میتونیم تبدیل به عبادت کنیم😍
✅ برای دیدن اعمال قبل از خواب
وانجام آن بر روی متن کلیک کنید✅
شبتون مهدوی
التماس دعای فرج💚🤲
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که یک لحظه ما را فراموش نمیکنی و دستان مهربانت همیشه پشت و پناه ماست...
📚زیارت امام زمان در روز جمعه_مفاتیح الجنان
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
🌸ســــلام سلام
🌸صبحتان پر از
🌸مـهربانی خـدا
🌸وامروزتون پـر از
🌸اتفاقهای خـوب و
🌸شگفت انگیـز
🌸امـیـدوارم
🌸سلامتی، بـرکت
🌸بهروزی، زنـدگی آروم
🌸خوشبختی ونگـاه خـدا
🌸همیشه همراهتون
#صبح_به_خیر
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
#تقویم
امروز پنج شـــــــــــنبه
🌞 ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشيدی
🌙 ۲۳ شوال ۱۴۴۵ قمری
🎄 ۲ مه ۲۰۲۴ میلادی
مناسبتهای روز:
مناسبتی ثبت نشده است
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
#شکرگزاری
✅ خدایا ! امروز بر جهان هستی
و بر زمین سلام میفرستم ....
سلامی شاکرانه ...
🍃خدایا شکرت بابت خورشید و ستارگان
🍃خدایا شکرت بابت کوهستانها و جنگلها
🍃خدایا شکرت بابت روح الهی ام.
🍃خدایا شکرت بابت ذهن آرامم.
🍃خدایا شکرت بابت قلب سخت کوشم.
🍃خدایا شکرت بابت چشم های پر نورم و گوش های شنوایم و همه اعضای بدنم و بالاخره شکرت بابت خانه سرشار از آرامشم.....
🌸" شکر تو انتهایی ندارد "🌸
☆ خـــــــــــــــدایـــــا شــــــــــــکـــرت ☆
☆ خـــــــــــــــدایـــــا شــــــــــــکـــرت ☆
☆ خـــــــــــــــدایـــــا شــــــــــــکـــرت
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
#حدیث
🌼 امام علی علیهالسلام :
🍃آن که کینه را کنار بگذارد، قلب و ذهنش آرامش مییابد🍃
🍂منِ اطَّرَحَ الْحِقْدَ اسْتَرَاحَ قَلْبُهُ وَ لُبُّهُ🍂
📚غرر الحكم، ح۸۵۸۴
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
#تلاوت_روز
تلاوت و ترتیل صفحه ی ۴۷۰ قرآن کریم همراه با ترجمه.
*"برای دیدن تلاوت لمس کنید"*
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
12.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب دیروز در دیدار معلمان:
⭕️ غزه امروز مسئله اول دنیا است؛صهیونیستها و پشتیبانان آمریکایی و اروپایی آنها نمیتوانند مسئله غزه را از دستور کار افکار عمومی دنیا خارج کنند؛ به دانشگاههای آمریکا و اروپا نگاه کنید! باید فشار به رژیم صهیونیستی روزبهروز افزایش پیدا کند. ۱۴۰۳/۲/۱۲
🌸نشرِ معارفِ الهی صدقه یِ جاریه است🌸
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313