هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
🔴 اقدام عجیب دولت برای حل مشکل غیرقانونی بودن انتصاب ظریف/ لایحه "حذف شرط تابعیت مضاعف همسر و فرزندان در مشاغل حساس" تصویب شد
🔹برخی اخبار حاکی از آن است دولت با تصویب لایحه ای به دنبال حذف شرط تابعیت مضاعف همسر و فرزندان به عنوان یکی از موانع انتصاب افرهد در مشاغل حساس دولتی است.
🔹بر اساس این لایحه شرط تابعیت مضاعف همسر و فرزندان برای تصدی سمتهای حساس حذف میشود و افرادی که فرزندان و همسر دوتابعیتی دارند باردیگر میتوانند بدون هیچ مانعی به این سمت ها دست پیدا کنند.
🔹گفتنی است به موجب قانون فعلی شرایط تصدی مناصب حساس ، ظریف که داری فرزندان با تابعیت آمریکاست نمیتواند پست معاونت رئیس جمهور را اشغال کند و به نظر میرسد پزشکیان و ظریف برای حل این مشکل قانونی ، به دنبال حذف صورت مساله و لغو چنین قانونی هستند.
🔹گفتنی است قانون ممنوعیت انتصاب چنین افرادی به مشاغل حساس، در زمان دولت و مجلس قبل به تصویب رسید و ابلاغ شد و حال باید دید در راستای پروژه وفاق این لایحه عجیب دولت هم تصویب می شود؟
🔥 @Moohem
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
2.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥شما با دیدن این ویدئو لبخند خواهید زد، بیاختیار، همراه با بغض
🔹ویدیویی که از دیشب تا حالا بیش از ۵ میلیون بار توی اینستاگرام دیده شده
🔥 @Moohem
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
🔴چرا امیرقطر برای استقبال پزشکیان به فرودگاه نرفت؟
🔹عدم حضور و استقبال امیر قطر از رئیس جمهور در دوحه و استقبال توسط یکی از مقامات محلی آنهم نه در پای هواپیما بلکه در یک سالن داخلی، مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته است.
🔹این در حالی است که ۳ سال قبل امیر قطر شخصا پای پله هواپیما برای استقبال از دکتر رئیسی حضور یافته بود.
🔹همچنین سفر رئیس جمهور در ساعاتی پس از حمله موشکی به سرزمین های اشغالی و شرایط خاص کشور آنهم در حالیکه ۲۴ ساعت است از معاون اول رئیس جمهور و بازگشت یا عدم بازگشت وی از سفر ارمنستان خبری منتشر نشده است، مورد انتقاد برخی فعالان فضای مجازی و کارشناسان بین الملل قرار گرفته است.
🔥 @Moohem
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیانات حزنآلود صبح امروز رهبر انقلاب در عزای شهید سید حسن نصرالله💔
🔥 @Moohem
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
🔴پربازدیدترین توییت ۲۴ ساعت اخیر توییتر با بیش از ۱۱ میلیون بازدید در ایکس
🔥 @Moohem
هدایت شده از خبر مهم 🇮🇷
خیلی قضیه عجیبی است...
از شهیدی که دیر به سید حسن نصرالله رسید اما درکنارش شهید شد...
این آقا که عکسش اینجاست اسمش علاء است و کسی که از سرنوشت علاء بعد از شهادت سید حسن میگوید، محمد است.
محمد میگوید میخواهد قصهی علاء را برایتان بگوید و اینکه علاء چطور سعی کرد سید را نجات دهد اما کنار او شهید شد.
علاء یکی از افرادیست که که در تیم پزشکی برای نجات جان مردم بعد از بمبارانها حضور داشت. آنها آن روز در محل بمباران حضور پیدا کردند. تعدادی از آنها تلاش کردند به سید برسند اما به علت استنشاق مواد موجود در اثر بمباران بیهوش شدند. ساعتها تلاش کردند، رفتند و آمدند اما خبری از پیکرها نبود تا اینکه برخی خسته شدند و تصمیم گرفتند استراحت کنند و فرصت خواستند. اما علاء اصرار داشت که من میخواهم بروم پایین، نمیخواهم استراحت کنم. گفت من چیزی برای از دست دادن ندارم. با اینکه علاء سه فرزند دارد. پس ماسک اکسیژن را به صورتش زد و پایین رفت. علاء بیرون نیامد. برنگشت. چند ساعت بعد از استراحت، تیم پزشکی پایین رفتند و دیدند علاء کنار سید حسن دراز کشیده. علاء ماسک را برداشته بود و به صورت سید گذاشته بود. تلاش کرده بود سید برگردد. برنگشت. علاء هم همانجا بیماسک با او رفت و تن بی جانش فریاد «بعد از تو خاک بر سر دنیا» شد.
هفهاف بصری هم دیر رسید، آوارهی محمّد بود.به سپاهیان عمر سعد گفت یا ایّهاالجندُ المجَند، أنا الهفهافُ بن المهند، أبغی عیالَ محمّد.
خداوندا!
تو شاهد باش.
ما نیز در این کوچه پسکوچهها دنبالیم.
تو شاهد باش آمدند آن قوم که دنبال بودند. دیر آمدند ولی خود را رساندند به قافله شهدا..
🔥 @Moohem
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیدحسن دیگری در پاکستان
به کانال روشنگری باکلیپهای مستند
و معتبرباارسال کم بپیوندید👇
@Roshangaree1
پیر مردی با چهرهای قدسی و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد. فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد.
پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم!
مرد زرگر قهقههای زد و با تمسخر گفت: درست است که چهرهای نورانی دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد !!
درهمین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند.
مرد زرگر از آنهاخواست که تا اوحساب کتاب میکند، در مغازه بنشینند.
باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نورانی نشست. با تعجب از زن سوال کرد: که چرا آنجا در بغل شیخ نشستی؟
خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوبست؟ ازچه سخن میگوئید؟ کسی اینجا نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره این طلا را بما میدهید یاخیر؟
مرد طلا فروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را دریافت کرد و زوج جوان مغازه را ترک کردند.
شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمیبیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود.
دوباره مرد و زن دیگری وارد شدند و همان قصه تکرار شد.
شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود .
زرگر باحالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و بصورت مالید و نقش بر زمین شد.
شیخ و دوستانش هرچه پول وطلا بود ، برداشتند و مغازه را جارو زدند ...
بعد از ۴ سال شیخ روحانی با غل و زنجیر و اسکورت پلیس وارد مغازه شد ...
افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت قصه را بازگو کردند.
افسر پلیس گفت: برای اطمینان باید دقیقا صحنه را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و بصورت مالید و نقش بر زمین شد و این بار شیخ و پلیس و دوستان، دوباره مغازه را جارو زدند.
نتیجه: هرچهارسال یکبار، انتخابات تکرار میشود، و ما ملت، همان زرگران غارت زده ایم.