هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌷 شهید اسماعیل فرجوانی🌷
❣️ «اسماعیل فرجوانی» ،فرمانده ی تیپ یکم لشکر7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بود.
او در یکی از عملیات ها مجروح گردید و یک دستش قطع شد.
ایشان در عملیات والفجر4 به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش
ابا عبدالله صلوات الله علیه سر در بدن نداشت.
وقتی جنازه ی او را به اهواز آوردند، مادرش هم آنجا بود. به خاطر این که
پیکر، سر در بدن نداشت، بچه ها اجازه نمی دادند مادرش بالای سرش
بیاید، اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت:
«هرطورشده من باید بچه ام رو ببینم.» درنهایت، بچه ها کوتاه آمدند و
حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش را ببیند.
همه منتظر بودند، صحنه های دل خراش و مویه مادر و خراشیدن
صورتش راببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان داد که تعجب همه را برانگیخت.
حاج خانم وقتی بالای پیکر بدون سر فرزندش آمد و با آن وضع مواجه شد،فقط سه بار بلندگفت:
«مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا، مرگ برآمریکا» بعد زینب وار، بوسه ای برحنجره ی جگرگوشه اش
زد و بدون گریه و زاری محوطه را ترک کرد.❣️
🔅 روحش شاد یادش گرامی🌸
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🕊🍂
🌿🍂
🌸
🌸
وصیت نامه و زندگینامه📝
شهید مدافع حرم " محسن حججی"🌹
🌺وصیتنامه شهید محسن حججی
شهادت «محسن حججی» کربلایی در دلهای اهل دل برپا کرده است تا آنجا که وقتی سری به صفحات اینستاگرام و یا شبکههای ارتباطی میزنیم بیشتر از هر اسم دیگری نام شهید حججی و تصویر او را میبینیم.
شهید محسن حججی که پس از دو روز اسارت بهدست نیروهای تکفیری داعش به شهادت رسید، حرفهای ناگفته خود را در وصیتنامهاش نوشته و این وصیتنامه هماکنون به دست تمام ملت ایران رسیده است. در ادامه، متن این وصیتنامه را میخوانید:
حالا که دستهایم بسته است مینویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستادهام و ایستادهام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانوادهام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزادهای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمهگاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنهای و فرماندهام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمدهایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».
آسمان اینجا شبیه هیچجا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیدهام یا آسمان بیابانهای سالهای خدمتم، اینجا بوی دود و خون میآید. کمکم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظههای آخر که حرامیان دورهام کردهاند میخواهم قصه بگویم و قصه که میگویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم میشود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانوادهاش پر میکند، اما حتماً قصهام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.
☄قسمت سوم
🌹شهید🌹محسن🌹حججی🌹
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۷۱
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۶
🌹محل شهادت: سوریه
🌺شادی روح شهید صلوات
🌸
🌸
🌾🍂
🍃🕊🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
#هرروز_یک_آیه_از_نور
📖 وَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَیَّ الْمَصِیرُ
💠 و چه بسا شهرها که به [اهل] آنها در حالی که ستمکار بودند، مهلت دادم، سپس آنان را [به عذابی سخت] گرفتم؛ و بازگشت همه به سوی اوست.
#حج_آیه_۴۸
#تفسیر_صفحه_۳۳۸
🔑ظلم انسان، سبب قهر الهى است.
@seedammr
(😔)
#خجالت_میکشم
اسمم را گذاشتــــه ام : منتظر
اما زمـانی که دفـــــتر📖 #انتظارم را ورق
میزنی می بینی؛ 💻فضای مجــــــازی را
#بیشتر از امامم میشناسم ؛
حتی گاهی صبح آفتـ☀️ـاب نزده آنها را
چِـــــک میکنم ؛ امــــــــا #عهــــــدم را
نــــــه...❗️
#أللَّھُمَ_عَـجِّـلْ_لِوَلیِڪْ_الْـفَرَج
___________________
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت هشتم 🔷...این حس گمگشتگی را سالها بعد که حسابی بااو رفیق شدم بیشتر در درو
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت نهم
🌀همیشه روی لبش لبخند بودنه از این بابت که مشکلی ندارد.من خبردارم که اوبا کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم میکرد.
✳رفاقت بااو هیچکس را خسته نمیکرد.اما مواظب بود در شوخی هایش گناه نباشد.
💟بار اولی که هادی را دیدم قبل از حرکتش به اردوی جهادی بود.وارد مسجدشدم و دیدم جوانی سرش روی پای دیگری گذاشته و خوابیده...
⚡رفتم جلو و تذکر دادم که اینجا مسجداست بلند شو.دیدم بلند شد وشروع کرد به صحبت کردن بامن.خیلی حالم گرفته شد چون بنده خدالال بود و با اَده اَده بامن صحبت میکرد.دلم برایش سوخت معذرت خواهی کردم و رفتم سراغ دیگر شهدا. بچهای دیگر هم خندیدند.
🚌ساعتی بعد سوار اتوبوس شدیم و اماده ی حرکت. یک نفر از انتهای ماشین با صدای بلند گفت:نابودی همه ی علمای اس....
بعد از لحظه ای سکوت ادامه داد:نابودی همه ی علمای اسرائیل صلوات.
✳همه صلوات فرستادیم. وقتی برگشتم با تعجب دیدم ❗که این همان جوان لال در مسجد بود.
❓به دوستم گفتم مگه این جوان لال نبود؟دوستم گفت فکر میکردی برای چه توی مسجد میخندیدیم.این هادی ذوالفقاری از بچهای جدیدمسجدماست که خیلی پسرخوبیه،خیلی فعال و دلسوز و درعین حال وشوخ طبع و دوست داشتنی،شما رو سرکار گذاشته بود.....
🗣راوی:جمعی از دوستان شهید
⬅ادامه دارد....
📚برگرفته از کتاب پسرک فلافل فروش
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها