دعاي عهد.mp3
1.21M
#دعای_عهد
#استاد_فرهمند
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح) #دعای_عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
⛅️الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج⛅️
✨
202030_1470772485.mp3
4.77M
⭕️ صاحب لوا : خرج استعداد
💚 اگر استعدادهای خودمان را خرج امام زمان(عج) کنیم، به عهدمان وفا کردیم.
✨♥️احادیثی زیبا از امام حسین علیه السلام✨
💫مومن نه بدی میکند ونه معذرت میخواهد و منافق هر روز بدی میکند و معذرت میخواهد ..
📚تحف العقول ص۲۴۸
💫بی گمان شیعیان ما دلهایشان از هر خیانت،کینه ،فریبکاری پاک است ..
📚بحار الانوار ج۶۸ص۱۵۶
💫آنگاه که برپادارنده عدالت (حضرت مهدی)قیام کند ،عدالتش نیکوکار وبدکار را فرا گیرد.
📚المحاسن ج۱ص۱۳۴
💫چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد .
📚جلا العیون ج۲ص۲۰۵
💫من کشته ی اشکم هر مومنی مرا یاد کند اشکش روان شود.
📚بحار الانوار ج۴۴ص۲۸۴
💫خداوند قائم مارا از پس پرده غیبت بیرون میاورد و آنگاه از ستمکاران انتقام میگیرد.
📚اثباه الهداه ج۷ص۱۳۸
✨میلاد امام حسین علیه السلام بر همه ی شیعیانش مبارک باد✨
«اللّهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
▫️دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر میشد. حمید میگفت: تو به من بیتوجهی! چرا اشکالات مرا نمینویسی؟
گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دستهایت خیلی بلند است. تقریباً غیر استاندارد است. من هر چه برایت میدوزم، آستینهایش کوتاه میآید.
حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و... دقت میکرد.
#شهید_حمید_باکری🕊
مداحی آنلاین - اشک فراق.mp3
5.08M
♨️اشک فراق
🎙 #پادکست ویژه #امام_زمان(عج)
👌بسیار شنیدنی
▫️#یـهقـاچکـتـاب
▫️#نیمهپنهانمــاه
▫️دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی چمران میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید : «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی، این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»
غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی.» دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.
آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت:
شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟
🖼 چشم هایشان را بستند
تـا ما زندگي کنیـم...
به احترامِ چشم هایشان،
چشم هایمان را باز وهوشیار نگہ
داریـــم:)
#تلنگر_و_تفکر
#قدر_خودتو_بدون
#شهدا_شرمنده_ایم
👆👆👆👆