#روایت_عشق 💌
#مرد_و_قولش👇
همان روز خواستگاری یا زمان خواندن خطبه عقد بود که مادرم گفت: قول می دهد سیگار هم نکشد.
خانمش هم گفت: مجاهد فی سبیل الله که نباید سیگار بکشد؛☝️ سیگار کشیدن دور از شأن شماست!
وقتی برگشتیم خانه، رفت جیب هایش را گشت؛ سیگارهایش را درآورد، له شان کرد و برد ریخت توی سطل.
گفت: «تمام شد. بعد از حدود 14سال سیگاری بودن، دیگر هیچ کس دست من سیگار نمی بیند.»
همین هم شد...
خانمش می گفت: یکی دو سال از ازدواجمون می گذشت، رفتم پیشش گفتم: این بچه گوشش درد می کنه؛ این سیگار را بگیر یک پک بزن، دودش را فوت کن توی گوشش.
گفت: «نمی تونم. قول دادم دیگه سیگار نکشم.»
گفتم: بچه داره درد میکشه!
گفت: «ببر بده همسایه بکشه و توی گوشش فوت کنه. دیگه هم به من نگو.»
#سرداربی_سرخیبر
#شهیدمحمدابراهیم_همت
📚به مجنون گفتم زنده بمان
از شهدا درس بیاموزیم
💌 بسمـ رب الشـهدا..
#مهمـان_گروه🌱
#شهیدمحمدابراهیم_همت 🍃🌼
محل تولد : شهرضا اصفهان
تاریخ شهادت : ١٧ اسفند ١٣۶٢
وضعیت تأهل: متأهل
محل مزار شهید : گلزار شهدای اصفهان
#دربارهشهید👇🌹🍃
محمد ابراهيم همت در دوازدهم فروردين سال 1334 در شهرضا به دنیا آمد . در همان شهر ، كودكي و نوجوانيش را با تحصيل گذراند و در سال 1352 ديپلم گرفت و در همان سال هم وارد دانشسراي عالي اصفهان شد . با مدرك فوق ديپلم به خدمت سربازي رفت ؛ اما او را سرپرست آشپزخانه كردند . فرصت خوبي براي او فراهم آمده بود تا با افكارانقلابي و ديني آشنا شود و با برخي از انقلابيون ارتباط برقرار كند. سربازيش كه تمام شد ، به شهرضا بازگشت و معلم روستا شد . گوشه و كنار ، حرفهاي نيش دار او به گوش حكومت رسيد و خبر اخطار ساواك در پروند ة تازه گشوده اش ، ثبت گرديد .
پايش كه به شهر قم باز شد و با علما نشست و برخاست كرد ، ديگر فقط يك معلم نبود ؛ بلكه در مساجد و محافل خصوصي هم سخنراني مي كرد و همين ، ساواك را به تعقيب او كشاند . محمد ابراهيم ، از شهرضا فرار كرد ؛
#گردان_شهید_ابراهیم_هادی 🌹🕊
🥀قسمتی از وصیتنامه🥀
#شهیدمحمدابراهیم_همت:
از طرف من به جوانان بگوئيد چشم #شهيدان و تبلور #خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و #اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي ... اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند.