eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
9.2هزار ویدیو
139 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🔻شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه بود👇👇👇 🌷 💠 الگویی بنام ابراهیم: 🌷مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک حرفه ای، خوش صدا و سیما و یک در کار اطلاعاتی است و .... 🌷آن مرد بزرگ بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و او برای ما حرف می زدند. بعد از مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد. 🌷وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در ، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد. 🌷داوود او را خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و ابراهیم را ادامه دهد. اواخر سال 1361 بود که با داوود بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی. 🌷عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: !! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود اومده! 🌷داوود هم با خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما کل ابرامم نمیشیم. 🌷بعد جلسه همه با داوود کلی یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو کنی؟؟؟ من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو با ابراهیم داشت.... 🌷 شادی روحش 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸 قسمت شصت وششم 🔸 #والفجرمقد
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⭕️ 🔸قسمت شصت وهفت 🔸 یکی از مسئولین اطلاعات را دیدم وپرسیدم یعنی چی گردانها محاصره شدند؟ عراق که جلو نیامده بچه ها هم تو کانال دوم یا سوم هستند فرمانده گفت کانال سومی که ما در شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق میکنه این کانال وچند کانال فرعی را عراق ظرف همین چند روز درست کرده این کانالها به موازات خط مرزی ساخته شده ولی کوچکتر و پر از موانع . بعد ادامه داد گردانهای خط شکن بخاطر اینکه زیر آتش 💥گلوله نباشند رفتند داخل کانال با روشن شدن هوا تانکهای عراقی جلو آمدند ودو طرف کانال را بستند دشمن هم کانال را زیر آتش گرفته . بعد کمی مکث کرد وگفت دشمن ۱۶ نوع مانع سر بچه ها چیده بود وهرکدام از موانع هم نزدیک چهار کیلومتر بوده منافقین هم تمام اطلاعات این عملیات را به عراق داده بودند خیلی حالم گرفته شد با بغض😢 گفتم حالا باید چکار کرد؟ گفت اگه بچه ها مقاومت کنند مرحله دوم عملیات را انجام میدهیم آنها را عقب می آوریم در همین حین بیسیمچی📞 گفت : برادر ثابت نیا با برادر افشردی دست داده این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان کمیل به شهادت رسید😢 عصر همان روز خبر رسید حاج حسینی معاون گردان کمیل هم به شهادت رسیده وبنکدار دیگر معاون گردان به سختی مجروح است😭 همه بچه ها در قرارگاه ناراحت بودند 😔حال عجیبی در آنجا حاکم بود ۲۰بهمن ماه بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند یکی از رفقا را دیدم از قرار گاه می آمد پرسیدم چه خبر؟ گفت الان بیسیم چی📞 گردان کمیل تماس گرفت با حاج همت صحبت کرد وگفت شارژ بیسیم داره تموم میشه خیلی از بچه ها شهید شدند برای ما دعا کنید به امام سلام برسونید وبگید ما تا آخرین لحظه مقاومت میکنیم بادلی شکسته وناراحت گفتم وظیفه ما چیه ما باید چیکار کنیم؟ گفت توکل به خدا . برو آماده شو غروب مرحله بعدی عملیات آماده میشه غروب بچه ها توپخانه دشمن را به آتش🔥 گرفتند چند گردان تا نزدیکی کانال کمیل پیش رفتند اما بخاطر حجم زیاد آتش ☄دشمن تعداد کمی از بچه ها را از محاصره خارج کردند واین حمله ناموفق بود وتا قبل از صبح به خاکریز خودمان برگشتیم ۲۱بهمن ۱۳۶۱ بود هنوز صدای تیر اندازی پراکنده از کانال شنیده میشد مشخص بود که بچه ها هنوز دارند مقاومت میکنن اما نمیشد فهمید بعد ۴روز با چه امکاناتی دارند مقاومت میکنن😔 یکی از بچه ها که دیشب از کانال اومده بود میگفت نمیدانی چه وضعی داشتیم آب وغذا نبود ومهمات هم کم بود ما هر چند دقیقه یک گلوله شلیک میکردیم تا بدانند زنده ایم عراقی ها هم با بلندگو اعلام میکردند تسلیم شوید عراقی ها به ۲۲ بهمن حساس بودندحجم آتش ها را زیاد کردند و با خودم گفتم شاید عراقی ها قصد پیشروی دارند امابعید است موانعی که خودشان ساختند جلوی پیشروی شان را میگیرد عصر بود با دوربین به جایی رفتم که بتونم کانال را ببینم دود غلیظی از کانال بلند شده بود ومرتب صدای انفجار می آمد سریع رفتم پیش بچه های اطلاعات عملیات گفتم عراق داره کار کانال رو تموم 😭میکنه اونها با دوربین نگاه کردن آتش🔥 ودود 🌫بود که دیده می شد اما من امید داشتم ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرد ولی یاد حرفهای🤔 قبل عملیاتش که افتادم تنم 😨لرزید... 🍂🍃
#هوالشهید #آرزوی_شهادت_و_عمل باشهدا بودن سخت نیست باشهدا ماندن سخته مثل شهدا بودن سخت نیست مثل شهدا ماندن سخته راه ‌شهدا یعنی... نگه داشتن ‌#آتش در دستانت پس #تقوا پیشه کنیم..#حرف دل:ظاهر افراد مهمه ولی بدونیم #باطن و #عمل ما مهم ترینه در جانب #خداوند شهدا اینگونه بودن.... شادی روح شهدا امام شهدا #علمدار_کمیل#کانال_کمیل #هادی_دلها#قهرمان_من #شهید_ابراهیم_هادی #علمدار_کمیل #رفیق_شهیدم #شهدا را یاد کنیم با ذکر #صلوات #اَللّهُمَّ صَلِّ عَلیَ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ #عَجِلْ فَرَجَهُمْ #شهدا #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#شهید_داوود_عابدی 👈شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه #ابراهیم_هادی بود. ❣شادی روحش #صلوات #هادی_د
🔻☜شهیدی که هم صورت و هم سیرتش شبیه بود👇👇 🌷 💠 الگویی بنام ابراهیم: 💟مرحوم سعید مجلسی خاطرات زیبایی از یک در واحد اطلاعات برای ما نقل میکرد.می گفت: آن رزمنده، یک حرفه ای، خوش صدا و سیما و یک در کار اطلاعاتی است و .... 💟آن مرد بزرگ بود که خیلی از فرماندهان ما از مردانگی و او برای ما حرف می زدند. بعد از مقدماتی بود که مرحوم مجلسی تصویر ابراهیم را برای ما آورد. 💟وقتی تصویر ابراهیم را دیدیم، شگفت زده شدیم انگار بود! خود داوود هم با تعجب به تصویر شد.... مجذوب چهره و جمال او بودیم که سعید مجلسی گفت: ابراهیم در ، همراه با برادر داوود (شهید حمید عابدی) حضور داشته و مفقود شده، خلاصه خیلی حال ما گرفته شد. 💟داوود او را خودش قرار داد. و دلش می خواست راه و ابراهیم را ادامه دهد. اواخر سال 1361 بود که با داوود بودیم. سعید مجلسی خبر داد که امروز مراسمی برای ابراهیم در مسجد محمدی در خیابان زیبا برقراره، من هم به داوود زنگ زدم و گفتم اگه می تونی با بیا دنبال من با هم بریم مراسم شهید ابراهیم هادی. 💟عصر بود که داوود اومد و با موتور رفتیم خیابان زیبا. همین که وارد شدیم، تمام نگاه ها به سوی ما برگشت. از کنار هر کسی رد شدیم با تعجب گفت: !! یکی از دوستان ابراهیم جلو اومد و در حالی که با چشمان گرد شده از به داوود نگاه میکرد، گفت آقا شما کی هستی؟انگار خود اومده! 💟داوود هم با خودش گفت: نه آقا جون چی میگی؟ ما کجا، آقا ابراهیم کجا، ما کل ابرامم نمیشیم. 💟 بعد جلسه همه با داوود کلی یادگاری گرفتند وقتی سوار شدیم برگردیم، داوود گفت : تو منو آوردی اینجا که داغ اینا رو کنی؟؟؟ من کجا، کل ابرام کجا؟؟؟ دیگه چیزی نگفت ولی تا روزای آخر تو با ابراهیم داشت.... 🌷 شادی روحش
روایتگری فکه-ترابیان .mp3
5.67M
🎧 روایت حجت الاسلام ترابیان از فکه و کانال کمیل ⬅️همراه با صوت اذان و مداحی شهید ابراهیم هادی 🌴این پادکست رو فقط تو خلوتت گوش بده @seedammar