eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
8.9هزار ویدیو
138 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون بخیر
🌹خدایا آنچه را که طاقت آن نداریم بر دوش ما مگذار🌹 @seedammar
حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه: 🚫 هر کسی حفظ آبرویش را خواهان است، باید از جدال بپرهیزد. 📚 نهج البلاغه، حکمت 362 @seedammar
حضرت امیرالمومنین سلام الله علیه: 🚫 هر کسی حفظ آبرویش را خواهان است، باید از جدال بپرهیزد. 📚 نهج البلاغه، حکمت 362 @seedammar
یااباعبدالله💐 در جوانی تاب دوری از حرم دارم ولی..... بی حرم ماندن برایم وقت پیری مشکل است اول صبح السلام علیک یا ابا عبدالله✋❤️ @seedammar
معتقدم «ابراهیم هادی»‌ها در این زمانه کم شده‌اند روایت بانوی ارمنستانی از آشنایی با «سلام بر ابراهیم» @seedammar
بانوی ارمنستانی که به واسطه کتاب «سلام بر ابراهیم» جذب شخصیت «شهید ابراهیم هادی» شده، گفت: بر این باورم از این قبیل افراد در این روزگار کم مانده است. در روزهای نمایشگاه کتاب، با خانمی اهل ارمنستان روبه‌رو شدیم که فارسی سخن می‌گفت و در غرفه نشر «شهید ابراهیم هادی» حاضر شده بود. او به واسطه شبکه‌های اجتماعی با کتاب «سلام بر ابراهیم» آشنا شده بود و به شیفته شخصیت شهید شده بود. به این بهانه با او گفت‌وگو کردیم و علت علاقه‌اش به مطالعه این کتاب را جویا شدیم. در ابتدای گفت‌وگو او خجالت می‌کشید و نمی‌دانست چه باید بگوید اما دقایقی که گذشت، راه افتاده بوده و میل به سخن گفتن پیدا کرده بود. - خودتان را معرفی می‌کنید؟ من «نازلی مارگاریان» هستم. اهل ارمنستان که در شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام و گروه‌های مذهبی تلگرام با کتاب «سلام بر ابراهیم» آشنا شدم و علاقه‌مند بودم که آن را مطالعه کنم. - چطور با زبان فارسی آشنا شدید؟ (در حالی که می‌خندد با لهجه می‌گوید) زبان فارسی را در دانشگاه یاد گرفتم. چون در دانشگاه رشته علوم سیاسی می‌خواندم، زبان فارسی را به عنوان زبان دوم انتخاب کردم و به همین خاطر با زبان فارسی آشنا شدم. - چه زمانی با کتاب «سلام بر ابراهیم» آشنا شدید؟ پاییز سال گذشته با کتاب آشنا شدم. اما 15 روز قبل بود که این کتاب را در مدت کوتاهی مطالعه کردم. - حالا به نمایشگاه آمده‌اید که جلد دوم آن را تهیه کنید؟ نه. فقط آمدم ناشر این کتاب آشنا شوم. وگرنه الان نصف جلد دوم را خوانده‌ام. - کدام ویژگی شهید هادی شما را جذب کرد؟ مهربان بودن اصلی‌ترین ویژگی او بود که من را به خودش جذب کرد. او با مردم اهل دعوا کردن نبود و با مهربانی مردم را به دین دعوت می‌کرد و همین رفتار او با مردم برایم جذاب بود. - باز هم از این شهید بگویید. چهره او واقعا نورانی است، چهره مهربانی دارد و حس خوبی به خواننده می‌دهد. - موقع خواندن کتاب چه حس و حالی داشتید؟ موقع مطالعه کتاب، جذابیت‌های بسیاری داشت و نمی‌توانستم کتاب را زمین بگذارم. - با کدام بخش شخصیت شهید ابراهیم هادی بیشتر ارتباط برقرار کردید. از آن بخش شخصیت ابراهیم هادی خوشم آمد که واقعا مومن است ولی برخلاف دیگران نمی‌خواهد نشان دهد در صورتی که برخی در ظاهر خود را دین‌دار نشان می‌دهند ولی در باطن خبری نیست و بر این باورم که از این قبیل افراد در این روزگار کم مانده است. نمایشگاه کتاب _ غرفه شهید ابراهیم هادی نبش راهرو 19 غرفه 39 @seedammar
#کلام_شهید می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . #امام_زمان_عج فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... میگفت سربازی که هیچ‌کارایی نداشته باشه بدرد اقا نمیخوره برید امادگی جسمانی خودتون رو ببرید بالا مومن باشید همراه با امادگی جسمانی (العقل السليم في الجسم السليم) #شهید_حسین_معزغلامی یادش با صلوات❤️ @seedammar
علی هاشمی سيدالشهدای سرداران گمنام هشت سال دفاع مقدس كه با حماسه خود عامل تبديل كرخه كور به كرخه نور شد. سال 62 و در عمليات خيبر شهيد هاشمی خواب را از چشمان صدام ربود و ماهر عبدالرشيد، فرمانده سپاه سوم عراق را درمانده كرد. به همين علت نام او درليست لشكرعراق برای دستگيری قرارداشت و در روزهای آخر جنگ ارتش عراق هلی‌كوپتری رامخصوص شناسايی و دستگيری هاشمی برفراز قرارگاه نصرت فرستاد. @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
علی هاشمی سيدالشهدای سرداران گمنام هشت سال دفاع مقدس كه با حماسه خود عامل تبديل كرخه كور به كرخه نور
" سال های انتظار " به مناسبت ۲۴ اردیبهشت، سالروز تشییع و تدفین سردار سرلشکر شهید حاج علی هاشمی 💠خانواده سردار سرلشکر حاج علی هاشمی : آقا قاسم ( پدر علی) از بسیجی های قرارگاه نصرت بود. حاج علی او را هم وارد کار کرد. این پدر ، دوازده سال حصیر می انداخت توی کوچه و می نشست کنار در و زُل میزد به انتهای کوچه! منتظر بود خبری از پسرش بشود. اما افسوس که پدرش سال ۱۳۷۹ از دنیا رفت و پسرش علی را ندید. سال ها گذشت.حسین و زینب بزرگ شدند. همیشه برنامه ریزی می کردند اگر پدرشان آمد، چه کار کنند. وقتی بچه های سپاه آمدند و گفتند می خواهند برای شهادت علی مراسمی بگیرند، چون هیچ نشانی از علی نبود، زینب رفت به اتاقش و در را به روی خودش بست. می گفت: مگر می شود؟ بابام بر میگرده. اینها خوب نگشته اند! صدام رفت. 🌷بچه های نصرت همه ی زندان های عراق را گشتند. اما خبری از علی نشد. حتی گفتند شاید اورا از عراق خارج کرده باشند! رفقایش همه جا را گشتند. اما خبری نشد. سه بار کل منطقه ای را که احتمال می رفت حاج علی در آنجا شهید شده باشد تفحص کردند، شهدای زیادی بازگشتند اما..... 🌷تا اینکه گفتند در سال ۱۳۸۹ چند شهید بدون پلاک که یکی از آن ها با مشخصات حاج علی است در منطقه هور پیدا شده! با پیگیری های مختلف نمونه ی خون مادر و فرزند حاجی را گرفتند و به کشور آلمان فرستادند. مدتی بعد حاج علی به خواب مادر آمد ! خبر داد که مادر من برگشته ام و... یکشنبه ۱۳۸۹/۲/۱۹ بود. خبر ساعت ۱۴ را می دیدیم. بعد از خبرهای مختلف، ناگهان تصویر علی با پس زمینه ی قرمز با چند پرستو دور و برش نگاه ما را میخکوب کرد! همین طور مات و مبهوت مانده بودم که تلفن زنگ زد . یکی از بستگان بود. بدون سلام و علیک گفت: ننه علی پسرت پیدا شد. بعد از ۲۲ سال علی ات برگشته، پیکرش در مجنون پیدا شد. نمونه آزمایش کاملا با پیکر علی مطابقت داشت. اول از همه خدارا شکر کردم و بعدش نوه ام حسین را با دخترم به تهران فرستادیم تا پیکر پسرم علی را به اهواز بیاورند. آنها پیکر علی را دیده بودند. چفیه ی سبزی که حاج علی داشت، لباس زیر او و حتی جوراب او را کاملا شناخته بودند. 🌷در آن هوای گرم و بعد از نماز جمعه تهران و در ایام فاطمیه (س)تشییع با شکوهی برگزار شد. مردم تا ساعت ۶ عصر در خیابانهای تهران همراه با پیکر علی سینه می زدند. چقدر فاطمیه ی تهران با حضور علی باشکوه شد. اصلا انگار که علی در فاطمیه آمده بود تا به ندای مظلومیتِ علی زمان لبیک بگوید. علی بعد از آن همه سال گمنامی، به خاطر ارادت خاصی که به مادر سادات حضرت زهرا(س) داشت، در روز شهادت ام الحسنین (ع) حضرا زهرا (س) در تهران ، حمیدیه، سوسنگرد و اهواز بصورت باشکوهی تشییع شد. در همه ی شهرها اصرار می شد که علی در آنجا دفن شود. 🌷یادم افتاد چند ماه قبل ،مادر یکی از شهدا به مادر حاج علی گفته بود: پسرم در عالم رویا ، این فضایی که جلو ی بهشت آباد است را نشان داد و گفت: فرمانده ی ما چند ماه دیگر در اینجا دفن می شود. آن زمان جدی نگرفتیم، اما بهترین محل برای دفن حاج علی همین مکان ( بهشت آباد اهواز) انتخاب شد! 🆔 @seedammar
با یڪ تیر دو #نشان زدند #علے_اکبر رفتند و #علےاصغر برگشتند..😔 اگر دریا نمےگنجد بہ کوزه با چہ اعجـازی ؟ میان چفیہ پیچیدند جسم " پهلـوان ها " را ؟😭 دورفیق #سید_مصطفی #سید_مجتبی #کانال_هادیان_دلم ว໐iภ ↬ @seedammar