چقدر سخت است که داستان پرواز را؛
هزاران بار خوانده باشی!
اما تجربه آن را؛
مانند پرندگانِ در قفس!
هر لحظه از خدا تمنا کنی...
و چقدر سختتر است آن هنگام که میلههایِ
این قفس همان دلبستگی های تو باشد...
.
.
.
خوش آن روزی کاین قفس شکند!
استخوان تَنِ پُر هَوَس شِکَند...
به پرواز آید کبوترِ دِل...
در هَوای زینبیه
┄┅══✼🍃🌹🍃✼══┅┄
❗مـادر که به دیدن زن همسایه رفته بود.
بـا تعجب پرسید...
«همسایه کے لباساتو شسته رو بند انداخته!؟»
💨خانم همسایه جواب داد:
من کـه کسے رو ندارم خودم هم کـه
زمینگیرم کـارے ازم برنمےآد.
خدا خیرش بده آقـا مهدے شما را!
دیروز آمد اینجا کلے کار کرد.
و لباس شست، خدا ایشالا حفظش کنه
راستے الآن کجـاست؟
💢مادر جواب داد: بچم مرخصیش تموم شد.
امروز صبح دوباره رفت جبهه.
#شهید_محمد_مهدے_مرشدے🌷
شهید مدافع حرم حسین محرابی
تولد: ٣۰ #شهریور ١٣۵۶ / مشهد
مسئولیت: بسیجی و رزمنده
شهادت: ١١ #آذر ۱۳۹۵ / حلب
.
شهید حسین محرابی در وصیتنامهاش آورده است: هر خانمی که چادربهسر کند و عفت ورزد، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (علیه السلام) خواهم کرد و او را دعا میکنم.
(قابل توجه خانم سلحشوری نماینده مجلس که درد گردن و دست رو به حجاب ربط میدن)
#لبیک_یا_زینب
#یا_انیس_القلوب
همسرم،شهید ڪمیل خیلے با محبت بود❤
مثل یہ مادرے ڪہ از بچہ اش مراقبت میڪنہ
از من مراقبت میڪرد...
یادمہ تابستون بود و هوا خیلے گرم بود🌞
خستہ بودم، رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم
وخوابیدم«من بہ گرما خیلے حساسم» 🌞
خواب بودم واحساس ڪردم هوا خیلے گرم شدہ😪
و متوجہ شدم برق رفتہ...
بعد از چند ثانیہ
احساس خیلے خنڪے ڪردم و بہ زور چشمم
رو باز ڪردم تا مطمئن بشم برق اومدہ یا نہ...
دیدم ڪمیل بالاے سرم یہ ملحفہ رو گرفتہ و
مثل پنڪہ بالاے سرم مے چرخونہ تا خنڪ بشم😊💙
ودوبارہ چشمم بستہ شدازفرط خستگے...😴
شاید بعد #نیم_ساعت تا #یک_ساعت خواب بودم و وقتے
بیدارشدم دیدم ڪمیل هنوز دارہ اون ملحفہ
رو مثل پنڪہ روے سرم مے چرخونہ تا خنڪ بشم...
پاشدم گفتم ڪمیل توهنوز دارے مےچرخونے!؟خستہ شدے!😢
گفت: خواب بودے و برق رفت و تو چون بہ گرما
حساسے میترسیدم از گرماے زیاد از خواب بیدار
بشے ودلم نیومد....😍🙈
🌷 #همسر_شهید_ڪمیل_صفری_تبار 🌷
🌷 #شهید_کمیل_صفری_تبار 🌷
ادمین:
💢فرهنگ شهادت
🔹اگر نام شهیدان تکرار نمیشد،به فراموشی سپرده شده بود
🔹 شهید مدافع وطن #محمدحسین_رئیسی
https://goo.gl/dVnFbD