eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
937 دنبال‌کننده
385 عکس
489 ویدیو
183 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
فایل با کیفیت اصلی
اَینَ الرَّجبیُّون 🌷 ناز قدوم امام محمد باقر علیه‌السلام صلوات بفرستید 🌷 @sehreashk @sehreashk_hoseinimani
اَینَ الرَّجبیُّون 🌷 ناز قدوم امام محمد باقر علیه‌السلام صلوات بفرستید 🌷 @sehreashk @sehreashk_hoseinimani
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت - شهادت امام هادی علیه السلام جدَّت امضا می‌کند خرجِ سفر هم با شما سَیِّدی اِبنُ‌الرّضا می‌خواهم از تو کربلا روضه‌خوانِ سامرایِ بی‌کسی باشد حسن یوسفِ زهرا دوباره زد خدایا دست و پا دست‌وپا که می‌زدی بر روی سینه پا نبود خنجری از پیکرت سر را نبرِّید از قفا زخم‌هایِ نیزه و شمشیرها بر تن نبود کینه‌ها بر گونه‌هایِ تو نکوبیده عصا بر رویِ نیزه سرت پیشِ حریمِ تو نرفت وا نَشد پایِ حرامی‌ها به خیمه... اِی خدا روضه‌یِ بزمِ شراب و طعنه‌ها باشد عذاب... هم برایِ مرد هم بانویِ دربارِ حیا سامرا را کربلایی می‌کنم با روضه‌ات می‌زند سرداب ناله منتقم دیگر بیا @sehreashk @sehreashk_hoseinimani
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره شهادت امام هادی علیه السلام افتاده‌ای در بستر و تب کرده‌ای امّا... وقتی که دست و پا زدی دشمن نخندیده دارد حسن از غصّه‌یِ تو می‌زند ناله اَمّا کسی پیشِ عزادارت نرقصیده نامِ تو را بردم که دلها سامرایی شد مثلِ همیشه خرجیِ کرب‌وبلا دادی هر چند می‌سوزد وجودِ تو نمی‌سوزد ... وقتی که می‌بندی دو چشمَت... خیمه‌ها هادی با دیدنِ جسمِ کفن‌پوشَت حسن می‌زد در لحظه‌یِ تشییعِ پیکر بر گریبان چاک اَمّا لگد بر سینه‌ات مَرکب نمی‌کوبد هرگز نمی‌ماند تنِ بی‌جانِ تو بر خاک می‌گفت... عمّه‌جان... مگر بابا مسلمان نیست؟! اِی کاش جسمِ پاره‌پاره دفن می‌کردند تا حرفِ تدفین بر لب آمد ده نفر با اَسب... از گودیِ غم‌هایِ زینب سر درآوردند می‌دانم آقا بر عبایت ردِّ پا افتاد می‌دانم آقاجان تعارف شد به تو مَشروب اَمّا به پیشِ چشمِ ناموست نکوبیدند بر رویِ دندان‌ها و لب‌هایِ شما با چوب آتش گرفته خانه‌ات... اَمّا شما بودی... شد با نگاهِ نافِذت قلبِ حرم آرام دشنام داده بی‌حیا حتماً شما گفتی اینجایِ روضه زیرِ لبهایت سه‌بار "الشام" دروازه‌یِ ساعات... عمّه‌جانتان زینب از بام‌هایِ خانه می‌بارید آقا سنگ خسته شده دختر... عقب اُفتاده اَمّا زجر... سرعت به این‌سان راه رفتن می‌دهد با چنگ چنگی به گیسویش زد و او را کشید اِی وای یک بارِ دیگر کَنده شد از ریشه موهایش یک بارِ دیگر با لگد بر پهلویش کوبید یک بارِ دیگر خواست یاری از عموهایش دارد شکایت می‌کند از روزگارِ خود دارد حکایت‌های سختی از اسیری‌اش از آبله‌هایِ دو پایِ زخمی‌اش می‌گفت دارد میانِ مشت... دندانهای شیری‌اش دندانِ شیری از دهانش زود افتاده از یاد باید برد ایّامِ عزیزی را چون در خرابه می‌پَرد از خواب دردانه گوید به عمّه زود معنا کن کنیزی را در سامرا با روضه‌یِ کرب و بلا و شام ای کاش ناله می‌زدم همراه با آقا من روضه‌خوانم ندبه‌خوانم سائلت هستم امشب بده خرجیِ راهِ کربلایم را @sehreashk @sehreashk_hoseinimani
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مصیبت شهادت امام هادی علیه‌السلام از هوش رفت و باز به‌هوش آمد و سپس.... مثلِ غروبِ حادثه‌ها زد نفس نفس غم‌هایِ کلِّ زندگی‌اش را مرور کرد پایِ کنایه‌ها وسط آمد نفس نفس وقتی که ریختند اهلِ ستم بینِ خانه‌اش از فاطمیه گفت کسی بد نفس نفس بزمِ شراب و غصّه و غم‌هایِ زینبین چوبی بلند شد که بکوبد نفس نفس حالا که جان به‌لب شده از غصّه‌ها کسی اِنگار آمده که بگوید نفس نفس آری نفس بزن نفست مثلِ قتلگاه آهنگِ آهِ فاطمه دارد نفس نفس حرفِ بقیع و سامره و کربلا یکی‌ست ندبه بخوان که یار بیاید نفس نفس @sehreashk @sehreashk_hoseinimani