eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
939 دنبال‌کننده
384 عکس
489 ویدیو
183 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه‌یِ زمینه فاطمیه سبک بیدارم به عشقِ تو .... می‌باره چشایِ من شب و روز از غمایِ تو دیواره عصایِ من تا بیام پا‌به‌پایِ تو بذار سرم رو زانویِ تو باشه الهی فاطمه‌ت برات فدا شِه آه دیگه بالا نمیاد این نفس آه فقط می‌خوام بگم علی و بس ( آه فداییِ ولایتم علی آه ببین خمیده قامتم علی ) /۴/ مونده رویِ میخِ در لخته‌هایِ خونِ دلم زخمِ سیلی و لگد آخرش میشه قاتلم چشام دیگه یه ذرّه سو نداره زهرا به جز مرگ آرزو نداره آه بمیرم از غمایِ این حسن آه تو کوچه شد عصایِ دستِ من ( آه فداییِ ولایتم علی آه ببین خمیده قامتم علی ) /۴/ وقتی شعله می‌کشید زبونه از درِ خونه از ترسِ لگد پرید جوجه از تو آشیونه وقتی دیدم دستات تویِ طنابه گفتم خدا این بدترین عذابه آه خدایا کاشکی قنفذی نبود آه شد بازویِ سِپرِ دین کبود ( آه فداییِ ولایتم علی آه ببین خمیده قامتم علی ) /۴/ ایثارم بهانه شد تو صورتم سیلی نشست سهمَم تازیانه شد ضربِ کین پهلومو شکست فدات شدم تا مدینه ببینه زهرا فداییِ علی و دینه‌ آه تو جوونی شد قامتم کمون آه شد صورتِ یاسِ تو ارغووُن ( آه فداییِ ولایتم علی آه ببین خمیده قامتم علی ) /۴/ @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ترکیب‌بند فاطمیه مدح و مرثیه ما گرفتارِ گرفتارِ علی هستیم و بس بی‌قرارِ یارِ بیمارِ علی هستیم و بس روضه‌خوانِ روضه‌یِ یاسِ کبودِ کوچه‌ایم داغدارِ رویِ دلدارِ علی هستیم و بس چشمِ ما ابرِ بهارِ غصّه‌هایِ حیدر است شعبه‌ای از آهِ غمبارِ علی هستیم و بس گاهگاهی با خیالِ یک مزارِ گمشده فاتحه‌خوانِ شبِ تارِ علی هستیم و بس پابه‌پایِ آهِ غمگینِ بقیعِ بی‌کسی در حریمِ یاسِ گلزارِ علی هستیم و بس با علی هستیم امّا مخفی و آرام ؟! نه روضه‌ می‌خوانیم امّا بر سرِ گمنام؟! نه تربتش پیدا نکردیم و هوایی مانده‌ایم در هوایِ روضه و آه و نوایی مانده‌ایم انتظارِ یک نشان از آشنایش می‌کشیم عاشقانه در تمنّایِ دعایی مانده‌ایم می‌رسد از کعبه روزی صوتِ شیوایِ قصاص تشنه‌یِ لبّیک بر تیغِ رهایی مانده‌ایم سالها در انتظارِ دارو و درمانِ یار با امیدِ مَرهم و دارالشّفایی مانده‌ایم او که برگردد برایِ یاس می‌سازد حرم قرن‌ها در حسرتِ صحن و سرایی مانده‌ایم می‌رسد آقا و می‌سازد برایش در بقیع گنبد و گلدسته و اِیوانِ زرّین و ضریح بی‌حرم را صاحبِ صحن و حرم کُن دلبرم غصّه‌هایِ کوچه‌یِ غم را تو کم کُن دلبرم تیغ بردار و تقاصِ یاس را سرمشق کن چاره‌یِ بغضِ دلِ شاهِ کرم کُن دلبرم مادرت مانده میانِ دود و آتش پشتِ در فکرِ گلبرگِ گلِ نیلوفرم کن دلبرم خانه‌دارِ کوچکی در خانه جارو می‌زند یادِ کدبانویِ زار و مضطرم کن دلبرم شاه سر در چاه برده آه و شیون می‌کند با علی گریه برایِ مادرم کن دلبرم ذوالفقارِ انتقامِ یاس بردار و بیا فصلِ زیبایِ قصاصِ بانویِ گلها بیا @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ترکیب‌بند شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها اَسرارِ خلقتی و به خون قاب می‌شوی اُمُّ‌الهدیٰ شهیده‌یِ محراب می‌شوی معصومه‌ای و طاهره و عالمه ولی ..... در شطِّ علم و عشقِ علی آب می‌شوی بانویِ عالمی و به زانو درآمدی غم‌دیده از حیات تو سیراب می‌شوی تو کوثرِ رسولی و در راهِ حیدرت آوایِ روضه‌یِ غمِ سرداب می‌شوی یاسِ نبی به ضربه‌یِ سیلیِ کوچه‌ها چشم‌انتظارِ طالبِ بی‌تاب می‌شوی از روضه‌ات دعایِ فرج می‌رسد به گوش بارِ غمت ولایتِ حق می‌کشد به دوش بی تو شده امیر زمین‌گیر فاطمه خانه‌نشین زِ خانه شده سیر فاطمه جز چاه آهِ شاه به جایی نمی‌رسد شد روزگار بی تو چه دلگیر فاطمه یک پاسخِ سلام برایِ امام نیست داغِ فراق بغضِ گلوگیر فاطمه کلثوم و زینب و حَسَنین خیره مانده‌اند بر بستر و در و من و شمشیر فاطمه یک شب بیا و رازِ سکوتم به خوابشان..... جانِ علیِ خود بده تفسیر فاطمه اِذنِ خدا رقم زده صبرِ امیر را برده فدک زِ خاطره‌ها اَلغدیر را دینِ مدینه جز فدک و مال و جاه نیست گوشِ شنیدنی به خدا غیرِ چاه نیست چیزی نمانده بود بقیع زیر و رو شود اینجا جفا به آلِ پیمبر گناه نیست بی تو مغیره بر حسنم طعنه می‌زند مَرهم برایِ زخمِ زبان‌ها جز آه نیست یاری میانِ مردمِ صدرنگِ این دیار بهرم به جز مزارت و شامِ سیاه نیست لحظه‌شمارِ خنده به من قنفذ است وای جز چینِ صورتم به کلامَم گُواه نیست چشم‌انتظارِ لحظه‌یِ خوابِ مدینه‌ام‌ من بی‌قرارِ طالبِ خونابِ سینه‌ام @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ترکیب‌بند ‌شهادت حضرت زهرا سلام اللّه علیها‌ نیلوفریِ خانه‌یِ ما پر کشید و رفت زخمیِ آشیانه‌یِ ما پر کشید و رفت بالش شکسته بود ولی نیمه‌شب پرید بیمارِ پُر نشانه‌یِ ما پر کشید و رفت جسمش پُر از نشانه ولی بی‌نشانه ماند شب از فرازِ شانه‌یِ ما پر کشید و رفت غمگین‌ترین دقایقِ داغِ فراقِ عشق با اشکِ دانه دانه‌یِ ما پر کشید و رفت پنهانش از نگاهِ زمین و زَمَن نمود مردی غریب یاورِ خود را کفن نمود دستی به رویِ بازویِ کوثر کشید شاه رنگِ امیرِ خندق و خیبر پرید آه دنیا ببین غلافِ تو با یارِ من چه کرد ؟! وقتی بقاءِ‌ بودنِ حیدر خرید آه مهتاب اگر به روشنیِ نورِ روز بود می‌‌دید در چگونه به بستر کشید راه گفتم به کودکان که مبادا فغان کنید بازویِ یارِ کرده سفر آفرید آه بغضِ گلو زِ دیدنِ بازویِ تو شکست از پا درآمد حیدر و پهلویِ تو نشست دیدم هر آنچه گفت به من چادرت ولی .... آخر رسید دستِ علی بر پَرَت ولی .... بالِ عفافِ تو اثری از غلاف داشت ماندم به لطفِ بازویِ چون سنگرت ولی .... همسنگری نمانده برایم نگاه کن غمخوارِ حیدرِ تو شده دخترت ولی .... غمهایِ من عظیم و یتیمِ تو کوچک است وقتِ فریضه‌ها شده یادآورت ولی ..... این جانماز و چادر و سجّاده آشناست قدِّ کمان و بستر و خونابه‌ها کجاست ؟! قدِّ کمان و ماتم و پیری از این به بعد رویِ کبود و رختِ اسیری از این به بعد حالا که باز شد به حرم راهِ ضرب وُ شَتم کرب‌وبلا و کوفه مسیری از این به بعد وقتی که یاس خاکی و نیلی شد و خمید‌ ویران و روضه شرحِ غدیری از این به بعد اینجا گذشت و شام و سرِ بام مانده‌اند زخمِ زبان و نِعمَ‌الاَمیری از این به بعد از این به بعد زینب و غمهایِ بی‌شمار بزمِ مِی و فریبِ‌‌ ری و رأسِ نی‌سوار‌‌ @sehreashk
47.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 🔹گزارش آیین شب شعر «در سایه سار سیدالکریم» در حرم حضرت سیدالکریم(ع) - پخش شده از شبکه قرآن سیما كانال حرم حضرت عبدالعظيم(ع) ✅ @abdulazim_ir
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل فاطمی هدیه به روحِ نوکرانی که این فاطمیه نیستند اشکی به رویِ گونه‌ات غلتید آری آهِ لبت از سینه‌ات جوشید آری یادم می‌آید کنجِ خیمه پایِ روضه چشمِ تو را همواره می‌بارید آری این فاطمیه جایِ تو عکس تو باید.... پایِ علم باشد...  دلم پوسید  آری دارم یقین وقتی به دنیا دیده بستی ارباب احوالِ تو را پرسید آری این فاطمیه میهمانِ مادری و .... طفلی که بینِ کوچه می‌لرزید آری بدجور سیلی زد تنم باید بلرزد مادر میانِ کوچه‌ها بد  دید  آری افتاد مادر پیش چشمانِ کریمی که با دعایِ ندبه می‌بارید آری @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت فاطمیه فکری برایِ خانه‌یِ درد وُ مَلال کن زانو بغل نگیر مرا هم حلال کن از این به بعد تازه غمت می‌شود شروع غسلِ شبانه‌یِ بدنم را خیال کن در خانه‌ام گرفتم اگر رویِ صورتم رازِ عجیبش از حسنِ من سؤال‌ کن شبها برایِ تشنه‌لبِ کربلا ببر آبی و فکرِ تشنگیِ نونهال کن پَر می‌کشم اگر چه پرم را شکسته‌اند حیدر برو برایِ عزا فکرِ شال کن شالِ عزایِ فاطمه بنداز و ناله‌ای.... بهرِ ظهورِ روزِ قصاص و قتال‌ کن این عاشق و غمی که به آخر نمی‌رسد آقا نصیبِ فاطمیون خود وصال کن @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت فاطمیه در وُ پهلو شکست و مادر ‌وُ شش‌ماهه جان دادند وصیتهایِ پیغمبر در این مَنظر نشان دادند چنان با میخِ در نقشِ ولا بر سینه حک کردند که پشتِ پهلوانِ بدر و خیبر را تکان دادند خدایا بند بندِ آفرینش خادمِ زهراست در وُ دیوار وُ میخ وُ شعله این را یادمان دادند سقیفه هیزم آورد وُ دلِ حیدر چنان در سوخت بهشتِ احمدِ مختار را آتش‌فشان دادند برایِ یاریِ دین قامتِ زهرا عَلم دیدند به ضربِ کینه بر حامیِ دین قدِّی کمان دادند پرستو پر کشید و جوجه‌ای لانه ندیده مُرد‌‌ گلویِ شیرِ حق را بغض و آه و استخوان دادند اگر از فاطمیون روزِ محشر باشد این مجنون سعادت سربلندی عزّتش در دوجهان دادند @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت فاطمیه بستر بسترِ بیمار پهن و بستری‌ام ناخوش است یاسِ سرخ و نیلی و خاکستری‌ام ناخوش است نیمه‌شب گاهی صدایِ آهِ مخفی می‌رسد تا بدانم زخمیِ نیلوفری‌ام ناخوش است پیشِ پاهایِ علی برخواست از جایش ولی .... تکیه بر دیوار زد همسنگری‌ام ناخوش است سعی دارد تا بخندد بر رویم امّا خدا خنده‌یِ تلخِ سلامِ آخری‌ام ناخوش است قوّتِ قلبم قرارم بی‌قرارم رفتنی‌ست آنکه در شادی و غم شد مشتری‌ام ناخوش است رویِ بستر رویِ در گوشهِ کنارِ خانه‌‌ام لَخته‌هایِ خون به من گوید پری‌ام ناخوش است چادرش بر رو وُ دستش را به پهلویش گرفت آیه‌هایِ کوثرِ پیغمبری‌ام ناخوش است سینه‌یِ آزرده و آهِ مدینه گفته‌اند مادرِ این کودکانِ مادری‌ام ناخوش است @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت فاطمیه وصیت‌هایِ حضرت زهرا سلام اللّه علیها‌‌ ساعتِ تلخِ غمِ زهرایِ اطهر می‌رسد لحظه‌یِ پژمردنِ یاسِ پیمبر می‌رسد ناله‌یِ عجّل وفاتی کارِ خود را می‌کند حاملِ وحیِ عزا با ضربه‌یِ در می‌رسد آسمان می‌بارد از غمهایِ جانسوزِ پدر لحظه‌یِ توصیه‌هایِ سختِ مادر می‌رسد جانِ من آهسته و آرام تن را غسل کن روضه با تشییعِ من در شب به آخر می‌رسد هر که از تو دور بوده دشمنِ زهرایِ توست‌‌ دشمنِ ساقیِ کوثر کِی به کوثر می‌رسد ؟! خاطراتم را به رویِ میخِ دربِ خانه‌ام .... می‌گذارم جا و غمهایم به حیدر می‌رسد خانه‌دارِ خانه‌یِ زهرا از این پس زینب است قدکمانی بودن از مادر به دختر می‌رسد رازدارِ کوچه‌ها را از مغیره دور کُن صبرِ صبر از دیدنِ قاتل به آخر می‌رسد ای امیرِ عالمین جانِ تو و جانِ حسین نیمه‌شب گهگاه تابِ تشنه‌لب سر می‌رسد می‌روم امّا ندارم غصّه‌ای جز غربتت پیکرِ حامیِ تو مخفی به داور می‌رسد ناله‌هایِ حیدر و این لاله‌یِ پرپر شده منتقم با پرچمِ اللّهُ‌اکبر می‌رسد @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت فاطمیه  لهیبِ آتشِ در از غریب یار گرفت زبانه‌هایِ غم از مرتضی نگار گرفت شکسته شد درِ خانه شکسته شد پهلو نگاهِ یاس از آن روز رنگِ تار گرفت از آن سرا که نبی حرمتش نگه می‌داشت شرارِ کین و لگد  حُرمت و قرار گرفت تپید‌ یاس و خمید‌ و به رویِ خاک افتاد مسافری نرسیده رَهِ مزار گرفت فضایِ بویِ بهشتِ رسول خونین شد به جایِ بوسه‌یِ او میخِ در قرار گرفت عجیب بود حوادث عجیب‌تر آنکه .... مهارِ صبرِ خدا دستِ ذوالفقار گرفت علیِ خیبر و خندق نشست در خانه دَمی که فاطمه‌اش راهِ کارزار گرفت اگر چه کوچه نرفت و ندید سیلی  دید که چادر از نگهش رویِ یادگار گرفت به رویِ خاطره‌یِ کوچه چادری خاکی وَ بغضِ کودکِ او رنگِ مرگبار گرفت نبود و بود  ندید و کشید و خورد و خرید کشید رنج و محک خورد و نعشِ یار گرفت صدایِ دردِ علی را شِنفت شاعر و گفت نوا و نایِ غزل  بویِ انتظار گرفت @sehreashk