eitaa logo
حسیــن ایمانـے(سِـحرِ‌‌اَشـک)
939 دنبال‌کننده
384 عکس
489 ویدیو
183 فایل
اشعار و سبکهایِ کربلایی حسین ایمانی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم دوبیت مدح امام هادی علیه السلام تو از جنسِ خراسانی سراپا رأفتی هادی علی نام و مرامی تو سراپا غیرتی هادی به کوریِ تمامِ دشمنانِ فتنه‌گر آقا سراپا نورِ ایمانی سراپا عزّتی هادی @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل مدح امام هادی علیه السلام شکرِخدا گدایِ   تواَم  أَیُّهاَالعزیز مسکینِ سامرایِ تواَم أَیُّهاَالعزیز هر کس به پایِ عشقِ کسی مانده است و من تا پایِ جان به پایِ تواَم أَیُّهاَالعزیز والیِ مطلقِ علوی  أَیُّهاَالنّقی دلبسته بر ولایِ تواَم أَیُّهاَالعزیز عمری نشسته‌ام سرِ این سفره‌یِ کرم جیره‌خورِ عطایِ تواَم أَیُّهاَالعزیز حاتم گدایِ دائمیِ خوانِ رأفتَت مدیونِ این سخایِ تواَم أَیُّهاَالعزیز چشم انتظارِ روزِ ظهورِ حقایقم بی‌تابِ دلربایِ تواَم أَیُّهاَالعزیز @sehreashk
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مُخمَّس شهادت امام هادی علیه السلام اینهمه دور وُ بَرَت داری گدا  من هم یکی می‌دهی نانِ هزاران بینوا    من هم یکی دستِ خیلی را گرفتی بیصدا من هم یکی اینهمه زائر‌‌ می‌آید  سامرا  من هم یکی زائران‌  را می‌فرستی کربلا من هم یکی هادیِ اُمّت نگاهِ تو هدایت می‌کند  آسمانی می‌شود هر کس صدایت می‌کند هر مُنادی آرزویِ یک ندایت می‌کند جان گرفته هر که جانش را فدایت می‌کند در میانِ سینه‌چاکانِ شما  من هم یکی می‌چکد از هر سرِ انگشتِ آقایم کرم جبرئیل از خادمانِ افتخاریِ حرم من به خود می‌بالم آقاجان که اینجا نوکرم بَرنداری سایه‌سارِ پرچمت را از سرم راه دادی خوب و بد را رَهنما  من هم یکی شیر را آرامشِ چشمانتان آرام کرد نوکرِ بدنام را این خادمی خوشنام کرد روضه‌خوانِ سامرایت یادِ آن ایّام کرد .... ذوالفقاری  ذوالفقارش نذریِ اسلام کرد از فدایی‌هایِ بی‌چون و چرا  من هم یکی روضه‌هایِ تو گریزِ کوچه و کرب‌وبلا تار شد چشمِ تَرَت می‌سوخت لبهایِ شما گوشه‌یِ خانه اگر چه می‌زدی تو دست و پا خنجرِ کُندی نَبُرّیده  سرت را از قَفا هر کسی زد ... پیر هم می‌زد عصا ... من هم یکی چنگهایِ گرگها پیراهنی را کَند و بُرد بر رویِ نیزه به پیشانیِ آقا سنگ خورد دختری کُنجِ خرابه زخمهایش را شِمرد اُستخوانهایِ تنِ او را لگدها کرده تُرد منتظرهایت به صف  آقا بیا  من هم یکی @sehreashk