✨﷽✨
💠 ✨ #یڪ_داستان
❣✨پیرمرد خسیسی بود ڪه پسر جوان او بسیار دست و دل باز بود و پسرش بر عڪس پدر، به فقرا میرسید و اطعام میکرد.
❣✨روزی از پدرش پرسیدند: «تو چرا سخاوت پسر خود را نداری؟ تو ڪه نزدیڪ مرگ هستی باید از دنیا بیشتر بریده باشی و سخاوتمندتر شوی؟؟»
❣✨پیرمرد گفت: «من پیرمردم و در این دنیا ریشهام ڪهنتر از پسر جوانم است. ریشهی آرزوهای من در خاڪ دنیا، از ریشه آرزوهای پسرم عمیقتر است.»
❣✨انسان هر چقدر بیشتر در این دنیا عمر ڪند ریشه آرزوهای او در دنیا قویتر و وابستگی او بیشتر می شود
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستان
🌷↫امام صادق (ع) از اسحق ابن عمار سوال کردند: «زکات خود را چگونه پرداخت میکنی؟»
🌷↫اسحاق عرض کرد: «زمان پرداخت زکات از فقرا میخواهم به در خانه من بیایند تا سهم خود را دریافت کنند.»
🌷↫حضرت فرمودند: «تو با این کار آنها را خوار میکنی و فقر آنها را آشکار میسازی. مواظب باش که حضرت حق میفرماید: هرکس بنده مؤمن مرا خوار کند مرا به جنگ با خود فرا خوانده است. پس به خانه آنها برو و مخفیانه سهمشان را در خانهی آنها تحویل ده.»
@seiro_solook_ta_khoda
♥️ #یڪ_داستان
💠✨امیرالمومنین(ع) کنیزی داشتند که موذنی عاشق او شده بود. موذن هر وقت کنیز مولا را می دید می گفت دوستت دارم.
💠✨کنیز که کنیزی بسیار مطیع بود، داستان را به حضرت علی(ع) گفت.
حضرت سوال کردند آیا تو نیز او را دوست داری؟ کنیز با شرم سرش به پایین انداخته و علاقه اش نسبت به موذن را به مولایش نشان داد.
💠✨حضرت فرمود هر وقت آن موذن به تو گفت دوستت دارم ، از اظهار علاقه ات، به او دریغ نکن و به او بگو که من نیز تو را دوستت دارم.
💠✨موذن عاشق ، بار دیگر کنیز مولا را دید و گفت: ای کنیز تو را عاشقم به دو علت چون هم باوقاری و هم کنیز خانه مولای من علی(ع) و خادم او هستی. کنیز با چشمانی اشک بار، به ناگاه گفت: من نیز تو را دوستت دارم.
💠✨موذن گفت: هر دو برده ایم و هیچ یک از ما را اختیاری نیست تا به هم برسیم، اما صبر می کنیم تا خداوند پاداش صبرمان را به فضل خود عطا کند.
💠✨کنیز پیام موذن را به مولایش امیرالمومنین(ع) گفت. وحضرت علی(ع) ، کنیز را آزاد کرد و به غلام سپرد تا هر دو پاداش صبر خود را بگیرند.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستانـــ
💐نزد حضرت علی (ع) کودکی را آوردند
که در بازی با پرتاب چوبدستی دندانِ
همبازی خود را شکسته بود.
💐حضرت از خود ڪودڪ و سایر ڪودڪان
پرسیدند، آیا قبل از پرتاب چوب دستی
اعلام خبر کرده بودند؟
💐گفتند: بلی داد میزد که مواظب باشید
من پرتاب میکنم.
💐حضرت قصاص را از او برداشت و فرمودند: کسی که موقع ورودِ خطر هشدار و پیشآگاهی دهد، از قصاص معذور است.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستان
🌷↫امام صادق (ع) از اسحق ابن عمار سوال کردند: «زکات خود را چگونه پرداخت میکنی؟»
🌷↫اسحاق عرض کرد: «زمان پرداخت زکات از فقرا میخواهم به در خانه من بیایند تا سهم خود را دریافت کنند.»
🌷↫حضرت فرمودند: «تو با این کار آنها را خوار میکنی و فقر آنها را آشکار میسازی. مواظب باش که حضرت حق میفرماید: هرکس بنده مؤمن مرا خوار کند مرا به جنگ با خود فرا خوانده است. پس به خانه آنها برو و مخفیانه سهمشان را در خانهی آنها تحویل ده.»
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠 ✨ #یڪ_داستان
❣✨پیرمرد خسیسی بود ڪه پسر جوان او بسیار دست و دل باز بود و پسرش بر عڪس پدر، به فقرا میرسید و اطعام میکرد.
❣✨روزی از پدرش پرسیدند: «تو چرا سخاوت پسر خود را نداری؟ تو ڪه نزدیڪ مرگ هستی باید از دنیا بیشتر بریده باشی و سخاوتمندتر شوی؟؟»
❣✨پیرمرد گفت: «من پیرمردم و در این دنیا ریشهام ڪهنتر از پسر جوانم است. ریشهی آرزوهای من در خاڪ دنیا، از ریشه آرزوهای پسرم عمیقتر است.»
❣✨انسان هر چقدر بیشتر در این دنیا عمر ڪند ریشه آرزوهای او در دنیا قویتر و وابستگی او بیشتر می شود
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستان
🌷↫امام صادق (ع) از اسحق ابن عمار سوال کردند: «زکات خود را چگونه پرداخت میکنی؟»
🌷↫اسحاق عرض کرد: «زمان پرداخت زکات از فقرا میخواهم به در خانه من بیایند تا سهم خود را دریافت کنند.»
🌷↫حضرت فرمودند: «تو با این کار آنها را خوار میکنی و فقر آنها را آشکار میسازی. مواظب باش که حضرت حق میفرماید: هرکس بنده مؤمن مرا خوار کند مرا به جنگ با خود فرا خوانده است. پس به خانه آنها برو و مخفیانه سهمشان را در خانهی آنها تحویل ده.»
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠 ✨ #یڪ_داستان
❣✨پیرمرد خسیسی بود ڪه پسر جوان او بسیار دست و دل باز بود و پسرش بر عڪس پدر، به فقرا میرسید و اطعام میکرد.
❣✨روزی از پدرش پرسیدند: «تو چرا سخاوت پسر خود را نداری؟ تو ڪه نزدیڪ مرگ هستی باید از دنیا بیشتر بریده باشی و سخاوتمندتر شوی؟؟»
❣✨پیرمرد گفت: «من پیرمردم و در این دنیا ریشهام ڪهنتر از پسر جوانم است. ریشهی آرزوهای من در خاڪ دنیا، از ریشه آرزوهای پسرم عمیقتر است.»
❣✨انسان هر چقدر بیشتر در این دنیا عمر ڪند ریشه آرزوهای او در دنیا قویتر و وابستگی او بیشتر می شود
@seiro_solook_ta_khoda
♥️ #یڪ_داستان
💠✨امیرالمومنین(ع) کنیزی داشتند که موذنی عاشق او شده بود. موذن هر وقت کنیز مولا را می دید می گفت دوستت دارم.
💠✨کنیز که کنیزی بسیار مطیع بود، داستان را به حضرت علی(ع) گفت.
حضرت سوال کردند آیا تو نیز او را دوست داری؟ کنیز با شرم سرش به پایین انداخته و علاقه اش نسبت به موذن را به مولایش نشان داد.
💠✨حضرت فرمود هر وقت آن موذن به تو گفت دوستت دارم ، از اظهار علاقه ات، به او دریغ نکن و به او بگو که من نیز تو را دوستت دارم.
💠✨موذن عاشق ، بار دیگر کنیز مولا را دید و گفت: ای کنیز تو را عاشقم به دو علت چون هم باوقاری و هم کنیز خانه مولای من علی(ع) و خادم او هستی. کنیز با چشمانی اشک بار، به ناگاه گفت: من نیز تو را دوستت دارم.
💠✨موذن گفت: هر دو برده ایم و هیچ یک از ما را اختیاری نیست تا به هم برسیم، اما صبر می کنیم تا خداوند پاداش صبرمان را به فضل خود عطا کند.
💠✨کنیز پیام موذن را به مولایش امیرالمومنین(ع) گفت. وحضرت علی(ع) ، کنیز را آزاد کرد و به غلام سپرد تا هر دو پاداش صبر خود را بگیرند.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستانـــ
💐نزد حضرت علی (ع) کودکی را آوردند
که در بازی با پرتاب چوبدستی دندانِ
همبازی خود را شکسته بود.
💐حضرت از خود ڪودڪ و سایر ڪودڪان
پرسیدند، آیا قبل از پرتاب چوب دستی
اعلام خبر کرده بودند؟
💐گفتند: بلی داد میزد که مواظب باشید
من پرتاب میکنم.
💐حضرت قصاص را از او برداشت و فرمودند: کسی که موقع ورودِ خطر هشدار و پیشآگاهی دهد، از قصاص معذور است.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠 ✨ #یڪ_داستان
❣✨پیرمرد خسیسی بود ڪه پسر جوان او بسیار دست و دل باز بود و پسرش بر عڪس پدر، به فقرا میرسید و اطعام میکرد.
❣✨روزی از پدرش پرسیدند: «تو چرا سخاوت پسر خود را نداری؟ تو ڪه نزدیڪ مرگ هستی باید از دنیا بیشتر بریده باشی و سخاوتمندتر شوی؟؟»
❣✨پیرمرد گفت: «من پیرمردم و در این دنیا ریشهام ڪهنتر از پسر جوانم است. ریشهی آرزوهای من در خاڪ دنیا، از ریشه آرزوهای پسرم عمیقتر است.»
❣✨انسان هر چقدر بیشتر در این دنیا عمر ڪند ریشه آرزوهای او در دنیا قویتر و وابستگی او بیشتر می شود
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستانـــ
💐نزد حضرت علی (ع) کودکی را آوردند
که در بازی با پرتاب چوبدستی دندانِ
همبازی خود را شکسته بود.
💐حضرت از خود ڪودڪ و سایر ڪودڪان
پرسیدند، آیا قبل از پرتاب چوب دستی
اعلام خبر کرده بودند؟
💐گفتند: بلی داد میزد که مواظب باشید
من پرتاب میکنم.
💐حضرت قصاص را از او برداشت و فرمودند: کسی که موقع ورودِ خطر هشدار و پیشآگاهی دهد، از قصاص معذور است.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستانـــ
💐نزد حضرت علی (ع) کودکی را آوردند
که در بازی با پرتاب چوبدستی دندانِ
همبازی خود را شکسته بود.
💐حضرت از خود ڪودڪ و سایر ڪودڪان
پرسیدند، آیا قبل از پرتاب چوب دستی
اعلام خبر کرده بودند؟
💐گفتند: بلی داد میزد که مواظب باشید
من پرتاب میکنم.
💐حضرت قصاص را از او برداشت و فرمودند: کسی که موقع ورودِ خطر هشدار و پیشآگاهی دهد، از قصاص معذور است.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستان
🌹 پسر جوانی ڪه بینماز بود از دنیا رفت، و یڪی از صمیمیترین دوستانش او را در خواب دید، به او گفت: مرا در صف مؤمنین قرار دادند؛ و با اینڪه من در دنیا به حلال و حرام و رعایت اخلاق تا حد ممڪن پایبند بودم ولی برای نماز تنبلی میڪردم و مادرم همیشه بخاطر بینمازی من ناراحت بود و از آخرت من میترسید.
🌹 روزی مادرم بخاطر بینمازی من اشڪ ریخت. طاقت اشڪ چشم او را نیاوردم و قول دادم منبعد نمازم را بخوانم.
🌹 و از آن روز هر وقت مادرم را میدیدم فقط برای شادی او و رضایتاش نماز میخواندم و نمازم ظاهری بود.
🌹 بعد از مرگم مرا در صف نمازگزارن وارد ڪردند، سوال ڪردم من ڪه نمازخوان نبودم؟ گفتند: تو هرچند نمازخوان نبودی، ولی برای ڪسب رضایت و شادی مادرت به نماز میایستادی، خشنودی مادر پیرت خشنودی ما بود و ما نام تو را امروز در صف نماز گزاران واقعی ثبت ڪردیم.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستان
🌹 پسر جوانی ڪه بینماز بود از دنیا رفت، و یڪی از صمیمیترین دوستانش او را در خواب دید، به او گفت: مرا در صف مؤمنین قرار دادند؛ و با اینڪه من در دنیا به حلال و حرام و رعایت اخلاق تا حد ممڪن پایبند بودم ولی برای نماز تنبلی میڪردم و مادرم همیشه بخاطر بینمازی من ناراحت بود و از آخرت من میترسید.
🌹 روزی مادرم بخاطر بینمازی من اشڪ ریخت. طاقت اشڪ چشم او را نیاوردم و قول دادم منبعد نمازم را بخوانم.
🌹 و از آن روز هر وقت مادرم را میدیدم فقط برای شادی او و رضایتاش نماز میخواندم و نمازم ظاهری بود.
🌹 بعد از مرگم مرا در صف نمازگزارن وارد ڪردند، سوال ڪردم من ڪه نمازخوان نبودم؟ گفتند: تو هرچند نمازخوان نبودی، ولی برای ڪسب رضایت و شادی مادرت به نماز میایستادی، خشنودی مادر پیرت خشنودی ما بود و ما نام تو را امروز در صف نماز گزاران واقعی ثبت ڪردیم.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda
✨﷽✨
💠✨ #یڪ_داستــان
✍🏻 مردی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسول الله از شیعیان شما کسی هست که بیپول و بیغذا، خانه هم ندارد و در فقر است . کاش خدا ثروتی میداد به من تا او را بینیاز میکردم.
✍🏻امام پس از شنیدن این سخنان برآشفت و دو زانو نشست . چشمان مبارک را خشن کرده و به آن مرد گفت:
✍🏻برخیز و برو و هرگز بر شیعیان ما ترحم نکن و فکر غنی سازی آنها نباش و اگر میدانستی خداوند چه جایگاهی در آن دنیا به شیعیان ما بخشیده است میدیدی او غنیترین مردمان است و هرگز دلت به حال او نمیسوخت.
@seiro_solook_ta_khoda