eitaa logo
🌟سیرسلوک تاخدا🌟
6.7هزار دنبال‌کننده
39.2هزار عکس
9.7هزار ویدیو
177 فایل
⛔هرگونه کپی برداری از کانال کاملا آزاد و بدون اشکال شرعی میباشد درانتشار مطالب مذهبی کانال کوتاهی نکنید،هدف ما ترویج فرهنگ مهدویت میباشد. #تبلیغات 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو برای مدرسه بچه‌ها اینجوری درست کن😃 نه خشک میشه، نه خمیر میشه نیازی به فر و همزن هم نداره😍 فوری رو گاز توی تابه درست کن تا یه هفته هم سالم و نرم میمونه https://eitaa.com/joinchat/2585526671C7870210c7a https://eitaa.com/joinchat/2585526671C7870210c7a آموزش انواع لقمه‌های مدرسه‌ای👆
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
تو خونه فلاسک چای نداری 😩 این آموزش رو ببین👀 دیگه فلاسک نخر خودت تو خونه فلاسک درست کن👏👏 چطوری؟؟ خیلی راحته، سه سوته درست میشه🧐😇 https://eitaa.com/joinchat/2585526671C7870210c7a تا لینک رو برنداشتند بزن روی لینک👆🏻😉
✅دیدار با امام زمان (علیه السلام) وپی بردن به ارتباط نزدیک آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی 🔹مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالنّبی عراقی می گوید: 🔻«در روزگاری که در نجف اشرف بودم، چهارده مسئله مهّم و غامض مرا مشغول داشته ودر پی آن بودم که آنها را از امام عصر (علیه السلام) سؤال کنم. 🔻در همان شرایط شنیدم مرتاضی که از راه ریاضت شرعی به مقاماتی رسیده است به نجف آمده وکارهای شگفت انگیزی از او نقل می کردند. 🔻به دیدار او رفتم و او را آزمودم، دیدم مرد آگاهی است. از او پرسیدم که: «آیا با اطلاّعات وتخصّص ودریافتهای تو، راهی به کوی امام عصر (علیه السلام) است؟» پاسخ داد: «آری». پرسیدم: «چگونه؟» 🔹گفت: 🔻«شما با نیّت خالص وبا وضو یا غسل به صحرا برو ودر نقطه ای دور دست وخلوت رو به قبله بنشین وهفتاد بار… را با همه وجود قرائت کن، آنگاه حاجت وخواسته خود را بخواه ومطمئن باش که هر کس در پایان برنامه نزد تو آمد مطلوب ومحبوب تو می باشد. دامان او را بگیر وخواسته ات را بخواه». 🔻به همین جهت روزی از روزها با آمادگی کامل به بیابان مسجد سهله رفتم ورو به قبله، آن برنامه را به انجام رساندم که دیدم مردی گرانقدر وپرابهّتی در لباس عربی پدیدار شد وبه من گفت: «شما با من کاری داشتید؟» گفتم: «با شما خیر» فرمود: «چرا؟» چنان غفلت زده بودم که باز هم گفتم: «نه، با شما کاری نداشتم». 🔻او رفت و به ناگاه من به خود آمدم واز پی او به راه افتادم. او به منزلی در همان دشت وارد شد ومن نیز به آنجا رسیدم امّا دیدم در بسته است. در زدم، فردی درب را گشود وپرسید: «چه می خواهید؟» 🔹گفتم: «همان آقایی را که اینجا آمدند». پس از چند دقیقه باز گشت وگفت: «بفرمایید». 🔻وارد شدم. منزل کوچکی بود وایوانی داشت. تختی بر آن ایوان زده شده بود وبر روی آن وجود گرانمایه دوازدهمین امام معصوم، حضرت مهدی (ع) نشسته بود. 🔻سلام کردم وآن گرامی پاسخ داد، امّا من چنان مجذوب آن حضرت شدم که مسائل اصلی خود را تماماً فراموش کردم. بناچار چند سؤال دیگر طرح وپاسخ آنها را گرفتم وبیرون آمدم. 🔻کمی از خانه دور شدم. دیدم مسائل چهارده گانه ای که در پی پاسخ یافتن بدانها بودم به یادم آمد. بی درنگ باز گشتم وبار دیگر درب منزل را زدم. همان فرد بیرون آمد وگفت: «بفرمایید». 🔹گفتم: «می خواهم خدمت حضرت شرفیاب شوم وپاسخ سؤالهای خویش را بگیرم». 🔹گفت: «آقا تشریف بردند امّا نایب او هستند». 🔹گفتم «اگر ممکن است اجازه دهید از نایبشان بپرسم». 🔹گفت: «بفرمایید». 🔻وارد شدم، امّا هنگامی که نگاه کردم دیدم آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی جای حضرت مهدی (ع) نشسته وبر روی همان تخت قرار دارد. 🔻پرسشهای خود را یکی پس از دیگری طرح نمودم وایشان پاسخ دادند. خداحافظی کردم وبیرون آمدم. 🔹پس از خروج از منزل، با خود گفتم: «شگفتا! آیت الله اصفهانی که در نجف بودند، کی به اینجا آمدند؟!» 🔻فوراً به نجف باز گشتم و در هوای گرم بعد از ظهر به منزل ایشان رفتم. اجازه ورود گرفتم، دیدم مشغول نماز است. 🔹نمازش به پایان رسید. رو به من کرد وضمن تفقّد فرمود: «مگر پاسخ سؤالهای خود را نگرفتی؟» 🔹گفتم: «چرا امّا!» 🔻بار دیگر پرسیدم و ایشان به همان سبک جواب داد ومن دریافتم که مقام وموقعیّت آن مرد بزرگ چگونه است وارتباطش با صاحب الزمان (علیه السلام) تا کجاست». 📚کرامات صالحین ✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قلق پوشک دستشون بیاد کارتون تمومه😂👆 بیا ببینم نکنه هنوز داری پوشک میخری؟😐 آقا دیگه عالم و آدم چیدامه رو می‌شناسن و دیگه پوشک نمیخرن ایناها👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2144993303C97ab3461b2 👈وقتشه که رو این لینک بزنی و بری وارد یه کانال بشی که پوشک هایی داره که هرکدوم رو میتونی استفاده کنی😳 بلهههه واقعیته!! https://eitaa.com/joinchat/2144993303C97ab3461b2
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ❣️جانانم مهدی عج از من نپرس که چقدر دوستت دارم اینجا در قلبِ من حد و مرزی برای حضور تو نیست خواستنت تمام شدنی نیست عشق من تو هر لحظه خواستنی تر میشوی تو تکرار نمیشوی این منم که وابسته‌تر میشوم زندگیم بمان برایم تا ابد... ♥ ظهر بخیر عشق زندگی من یابن الحسن جان دلم ❤️
هدایت شده از ♦️پیشنهاد ویژه♦️
🛑توجه توجه🛑 💠 بهترین محصول چاقی صورت 😍 وارد کانالمون شو تا رازشو بهت بگم 👇😍 https://eitaa.com/chaghisorat123 https://eitaa.com/chaghisorat123 💠 کاملا گیاهی و دارای سیب سلامت🍏 🔶 پودر چاقی صورت و کرم مخصوص در جهت فرم‌دهی به صورت‌ و گونه💆🏻 ‌ ‌✅ چاقی صورت بدون قــــرص💊 و تزریق💉 ‌✅ بدون بازگشت و عوارض ❌ ✅ دارای سیب سلامت🍏 ✅ کاملا گیاهی🌿 💠 برای ثبت سفارش پیام بدید 🌸👇🏻 ‌ @Soratpor_1 @Soratpor_1
. 🍃عصر امروز زلال ترین شبنم شادی 💚🍃را همیشه بر چشمانتان و شیرین ترین تبسم 🍃💚خوشبختی را همیشه بر لبانتان 🍃💚آرزو دارم عصرتون بخیر 🍃💚دلتون بے غم و غصه 💎
هدایت شده از گسترده یاقوت
کانالی که هر زن و شوهری باید داشته باشه🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/1296695702Cb7f9909e41
حکایاتی در باب فضائل و کرامات حضرت سیدالشهداء (صلوات‌الله‌علیه) شخصی در مورد سیادت سید عبدالغفار مازندرانی که از علمای نجف بود تشکیک میکند بدین سان که وقتی پولی که مربوط به سادات بوده به او حواله میشود آن شخص میگوید از کجا معلوم که او سید است؟ سید عبدالغفار میگوید با شنیدن این سخن گویا آسمان بر سرم خراب شد از این رو یک راست رفتم کربلا و خدمت امام حسین(علیه‌السلام) عرض کردم سه حاجت دارم حاجت اول خانه مسکونی، حاجت دوم اثبات سیادت، حاجت سوم را هم گفتم. امام حسین (علیه‌السلام) را در عالم رؤیا دیدم فرمودند: حاجت سوم را دادم خانه را بگذار برای آخرتت در بهشت و اما سیادت تو سید هستی این عمامه سیاه را بر سرت میگذارم. وی در شب وفاتش از شخصی که صوتی زیبا داشت خواست که برای او قدری قرآن بخواند. سپس رفت و خوابید. اما طبق عادت که دو ساعت به اذان صبح بیدار میشد. بیدار نشد. آمدند و دیدند که از دنیا رفته است. پس از آن آقازاده ایشان برای همشیره اش در تهران نامه نوشت که پدر وفات کرده است ولی قبل از رسیدن نامه او همشیره‌اش برای آن آقازاده تسلیت فرستاد. زیرا هم زمان با وفات او همین دخترش که در تهران زندگی میکرد بدون آنکه از مرگ پدر باخبر شود پدر را خواب دید که با سيدالشهداء (صلوات الله علیه) در باغی ایستاده بودند. او خطاب به آن حضرت عرض کرد: هل أنا مَيْتٌ؟» (آيا من مرده ام؟). حضرت فرمود: «هَذَا حَسَنٌ؟» اینگونه بمیری خوب است؟ گفت: «آری» فرمود: «نَعَمْ أَنْتَ مَيِّت» (آری، تو مرده ای) سپس سید عبدالغفار در همان خواب به دخترش گفت به برادرت بنویس که حاجت سوم من این بود که من از مرگ وحشت داشتم از امام حسین (علیه‌السلام) خواستم به گونه ای بمیرم که نفهمم حضرت پذیرفت ولذا مرگ من بدین صورت بود من تعبداً بنا گذاشتم که مرده ام رحمت واسعه ویراست سوم، ص ۲۵۵ ✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره) ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️هشدار ❌ 📛عوارض ناگواری که عمل لاغری میتواند به سر افراد بیاورد😱 🔰این کلیپ به اونایی که میخوان بصورت طبیعی وزن کم کنند خیلی کمک میکنه 📣برای دریافت اطلاعات بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻 https://landing.getz.ir/l8RLI https://landing.getz.ir/l8RLI
. آیت الله مجتهدی تهرانی در یکی از منبر های خود در باب حلم و گذشت می‌فرمایند : ما نزد « علامه طباطبائی رحمة الله علیه » در مدرسه حجتیه درس منظومه می خواندیم 📖 در نمار جماعت ، صف اول علما می ایستادند ، اما در صف های بعدی همه مسافر بودند ، علامه در صف های آخر می ایستاد ، عبایش را روی زمین پهن می‌کرد و مشغول نماز جماعت می‌شد. من ندیدم ام که کسی فیلسوف باشد و این طور رگ عوامی و مقدسی داشته باشد. 🕌 یکبار ایشان در حال گذشتن از خیابان بودند که بچه ای با دوچرخه به او زد و علامه را روی زمین پرت کرد و خودش هم روی زمین افتاد. علامه از جا بلند شدند ، دست بچه را گرفت ، زانوی او را مالید و گفت : آقاجون پات طوری نشده؟ ☺️ حالا این بچه می‌ترسید که نکند آقا او را تنبیه کنید و پس گردنی بزند و بگوید: پدر سوخته منو پرت کردی! 👊 اما وقتی دید آقا او را نوازش می‌کند ، آرام شد 😊 اینها درس اخلاق است .