eitaa logo
سِلوا
147 دنبال‌کننده
207 عکس
33 ویدیو
1 فایل
س ل و ا یعنی مایه تسلی و آرامش: می نویسم به امید آنکه سلوایی باشد برایتان🌱🌻 من اینجا هستم در کوچه ادبیات: @Z_hassanlu
مشاهده در ایتا
دانلود
سِلوا
. فیلم را یکی از اعضای کانال فرستاده است. یکی دیگر از دوستان هم در شخصی‌ام گفته چرا کسی مادری و خان
خانم اکبرنیا از استادیارهای مدرسه مبنا هستن. من نگاه ظریف‌شون به زن و جسارت در نوشتنشون رو خیلی می‌پسندم. این دست مسائل، دغدغه همیشگی منه چون خودم یکی از میلیون‌ها زن در جامعه و جهانم. @selvaaa
15.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰معرفی نشست‌های رایگان روایت نصر در این نشست‌ها به چه سوالاتی پاسخ می‌دیم! این فیلم رو مشاهده کنید. 🔶الا ان نصرالله قریب... 🔘ثبت‌نام رایگان در مجموعه نشست روایت نصر از طریق لینک زیر: 🔗https://formafzar.com/form/sw8yl 🔗https://formafzar.com/form/sw8yl این مجموعه نشست رو به دوستانتون معرفی کنید. 🆔@Revayate_ensan_home
________ مجموعه داستان کوتاه است و دو چیز در همه‌ی داستان‌ها مشترک: جنوب و پیرنگی از نشدن، نرسیدن. قلم روان و جذاب و تصویرساز است. داستان‌ها متوسط تا عالی. دو قصه‌اش و شخصیت‌پردازی درجه یکش در حافظه‌ام ماندگار شد. نسخه چاپی‌اش خیلی سخت‌ گیر می‌آید. الکترونیکی آن در طاقچه موجود است. @selvaaa
سِلوا
_______ از شهریور شروع شد و تهش به سی مهر ختم شد. برنامه دوماه کارگروه فیلم‌بین‌ها را می‌گویم. هفته به هفته تماشا کردیم تا رسیدیم به جلسه موشکافی‌اش. جسته گریخته در تلویزیون دیده بودمش؛ اما حرفه‌ای بودن اثر در کنار نقدش، چکی نبود که نقدش نکنم و از خیرش بگذرم. به ارباب حلقه‌های ۲و۳ که رسیدم، به نبرد شر و خیر، به درگیری تاریکی و نور، این روزها مرتب جلوی چشمم بود. عجیب هم نیست، ارباب حلقه‌ها از مهمترین آثار آخرالزمانی هالیوود است. آزادگان عالم، دانه دانه از گوشه و کنار جهان با تفکر و ظاهرهای خارج از تصور ما، گلچین می‌شوند و می‌آیند این‌ور. عده‌ای هم حتی از بیخ گوش خودمان، کنده می‌شوند و می‌روند آن‌ور. بدش آن ترسی‌ست که توی دلت می‌ریزد از کنده شدن خودت! مثل قومیت‌های توی فیلم، بی‌طرفی وجود ندارد. بی‌طرفی معنایی ندارد‌‌. "سائورون" که موفق شود سرزمین میانه را تحت سلطه خودش در آورد، همه جا را سیاه می‌کند و سرد و نفرین شده. "تالکین" نویسنده یهودی‌الاصل و خالق آثار سیلیماریون، هابیت، یاران حلقه و... می‌باشد. او در سبک فانتزی و با استفاده از حماسه و اسطوره‌ آفرینی، جهانی دیگر خلق می‌کند. جهانی با قوانین و نژادها و ماجراهای خاص و شگفت‌انگیز که معنا و اندیشه پشتش است. او از مطالعات خودش درباره ادیان مختلف در لایه به لایه‌ی خلق این جهان کمک گرفته است. قطعا تالکین متعهد به اندیشه خاص خودش بود؛ اما ابتکار، خلاقیت و تلاشش برایم ستودنی‌ست. ثانیه‌ها که جلو می‌رفت و دقیقه‌ها به پایان نزدیک می‌شد، ناامیدی هم در دل قهرمانان و مردم عادی هل می‌خورد. دویدن‌ها طی شده و تلاش برای مقاومت و پیروزی به ته خطش رسیده بود. دقیقا در همانجا که با خودت می‌گویی، بعدش چه؟ نویسنده چطور این گره را می‌خواهد باز کند؟ این دیگر آخر خط هست.همانجا نیرویی از جنس امداد غیبی فرا می‌رسد. البته که امداد توی فیلم نخش به خدا وصل نمی‌شود. در جلسه نقد، نکته‌ای گفته شد که خزید گوشه‌ای از مغزم. تاریخ را که بجوریم مثلا همین جنگ هشت‌سال دفاع مقدس خودمان را، مصداق مصداقش می‌آید زیر دستمان. انگار سه شرط اگر کنارهم ردیف شوند "امدادالهی" حاصل می‌شود و نجات می‌دهد: اول آنکه تمام وظایف را در حد اعلا انجام داده باشی، دوم آنکه کنتراست و مقابله جبهه حق و باطل شکل گرفته باشد و سوم آنکه عمیقا متضرع شوی و گردن کج کنی پیش بالاسری و کاسه نداری دست بگیری. خوب که فکر میکنم ما هنوز با این شروط فاصله داریم و همین یک نکته از امروز بسم باشد! @selvaaa
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
__________ راستی امروز ظهر، پستچی زحمت‌کش محله، مسافر من را به خانه رساند. https://eitaa.com/modaam_magazine
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
_________ کله سحر و بعد خمیازه‌های پی‌درپی با چشمان ورقلمبیه و خیره به صفحه گوشی، خبر را می‌خوانیم. کتری جیغ می‌کشد و می‌دویم چای دم بدهیم. نان و مربا را در دهان بچه چپانده و سرویس با بوق‌های ممتد حالی می‌کند "یالا بیا هنوز ۴ تا خونه دیگه مونده". همسر زودتر از بچه، بیرون زده تا به ترافیک نخورده و ساعت شناور تمام نشده، کارت را بزند. با صدای قیژقیژ کامیون حمل سیمان، پرده را می‌زنیم کنار. کارگرهای ساختمان نیمه‌کاره رسیده‌ و آستین بالا زده‌اند. وانت آبی همسایه‌ روبه‌رویی در کوچه نیست و طبق معمول در گرگ و میش، دنده را چاق کرده تا از دست‌چین‌های اول صبحی تره‌بار جا نماند. اما نرم‌نرمک در اینستاگرام و رسانه‌های آنور آبی که بچرخی، سقف خانه‌‌ها ریخته و زیر آوار ماندیم و از آن دنیا این متن را می‌خوانیم. اسرائیل همین تصویر است. مثل سیبی تمام شده و رو به زوال که با هنر و ، زور می‌زند تخم‌مرغی از بازویش بیرون بزند! @selvaaa
هدایت شده از روایت نصر
💢ویژه‌برنامه تحریم کالا‌های اسرائیلی 🔻با حضور سرکار خانم سبا نمکی ‼️در این نشست برخط که در بستر اسکای روم برگزار خواهد شد، ما درباره تجربه‌ی ۱۵ ساله‌ی خانم نمکی در تحریم برند‌های اسرائیلی گفت‌وگو خواهیم کرد! ⏰ساعت ۱۶:۳۰ منتظرتان هستیم! دوستانتان را نیز به این ویژه‌برنامه دعوت کنید و در این جهاد تبیین سهیم باشید! 🇱🇧@Revayate_nasr
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
_____________ نورآفرینم؛ در دیواره دهلیزهایم، طاقچه‌ ست که سندخورده به نام "خلق". امروز گوشه‌ای از گچ آن کنده شد. روزهایی که در دام کلمات می‌افتم و داستان و روایتی خلق می‌شود، این حس را ندارم. چون سرجایش باقی می‌مانند و بارها چشمانم را سرمه می‌کشم با تماشایشان. اصلا این حس را چه می‌نامند؟ حسی که انگار گوشه کوچکی از وجودت کنده شود و دیگر برنگردد؟ تو را که داخل جعبه، بین دست‌سازه‌های دیگر به خوبی نایلون پیچ کردم تا خط و خشی به آن شیشه خوش اندامت نخورد و به دست دوستم دادم و نشستم روی صندلی ماشین، فهمیدم گوشه‌ای از گچ طاقچه پرید. حقش بود تو را که دیروز دانه دانه توت‌های قرمزت را با پاهای به درد افتاده عمل می‌آوردم برای خودم نگه دارم. تو اولین مربای نورآفرین آشپزخانه من بودی. دیشب از زیر پتو خیز برداشتم بیرون و چراغ پذیرایی را زدم و خیالم را از گرمی جایت راحت کردم؛ اما تو هرجا بروی، جایت از خانه من گرم‌تر است. می‌گویند وقتی قلبی اهدا می‌شود، اهداشونده دوجان می‌یابد. من تو را با آن تکه از وجودم بدرقه کردم. دلبرک صورتی‌ام به دست هر انسانی که بشینی، آن تکه، کناف وصل من و او خواهد بود.کناف وصلی که سرش به رویایی بزرگ می‌رسد. @selvaaa