✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨
یه جمله رو قاب کنیم بزنیم گوشه ی ذهنمون ،هر وقت خواستیم عملی انجام بدیم یه نگاهی به این تابلو بندازیم:
.......دونه........😑
..........دونه.......... 😞
..............گناه ..........
................."من"..........
...................لحظه ..........
........................لحظه............
...................ظهور..............
.....مهدی فاطمه............
.روعقب....................
میندازه................😭😭
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨
یااباصالح المهدی
دلم آشفتـــــه و
غم بی امان است
که غم ازدوری
صاحب زمان است
سه شنبه شور و
حالم فرق دارد
دلم مهمــــــان
صحن جمکران است
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج
درهوس دیدن شش گوشه،دلم تاب ندارد،
نگهم خواب ندارد،
قلمم گوشه دفترغزل ناب ندارد،
همه گویندبه انگشت اشاره،
مگراین عاشق دیوانه ی دلسوخته ارباب ندارد؟
عاشقی گفت انچه میخواهددل تنگت بگو😔بادلی غمبارگفتم کربلا گفتم حسین😭😭😭
مجمع عاشقان سیدالشهداء میزبان شمادرایتا مقدمتان گلباران🌻
http://eitaa.com/joinchat/3231383553Ga9e11e513f
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست
جز مُشتِ پری گوشه ي زندان اثری نیست
در دل اثر از شادی و امّید مجویید
از شاخه ي بشکسته ي امّید ثمری نیست
گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم
امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست
گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گويم؟
ديگر ز من و دردِ دل من خبری نیست
امّید رهایی چو از این بند محال است
ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست
ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی
در سینه دگر جز نفس مختصری نیست
تا بال و پری بود قفس را نگشودند
امروز گشودند قفس را که پری نیست
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوت سرای او
زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس
زنده به گور کردن آیئنه بود و بس
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بسته اند
صحن و سرای آینه را هم شکسته اند
نماز نشسته
در اين زندان كه ره بسته است پرواز صدايم را
نمي بينم كسي را جز خودم را و خدايم را
سرم را مي گذارم روي زانوهاي لرزانم
يكايك مي شمارم غصه هاي زخمهايم را
پريشان حالم و از استخوانم درد مي ريزد
نمي جويم زدست هركس و ناكس دوايم را
اگر چه زخم تن دارم كبودي بدن دارم
ولي خرج عبادت مي نمايم لحظه هايم را
حضور دانه ي زنجير در راه گلوگاهم
دو چندان مي نمايد بغض سنگين دعايم را
نمي گويم چه كردم تازيانه با وجود من
ببين پُر كرده خون پيكرمن بوريايم را
اگر بنشسته مي خوانم نمازم را در اين زندان
غل زنجيرها كوبيده كرده ساقي پايم را
سروده علي اكبر لطيفيان
تقاص
بگیر از دشمن ظالم تقاصم
خدا از دست هارون کن خلاصم
آزار
مرغِ قفسی راحتیاش بیشتر از من
چون کس دگر آزار نمیداد تنش را
رباعی و دوبیتی
الهی
کاش رضایم برسد در برم
تا که شود مرحمِ چشمِ ترم
پای به غل، عقده و خون در گلو
وای الهی نرسد مادرم
دشنام
همه عمرم به زندانها سپر شد
نگاهم ماند بر ره بی اثر شد
مرا زنجیر و غل از پا نینداخت
ز دشنام عدو عمرم به سر شد
مهیب
بدان معصومه جان بابا غریب است
رضا جان بی تو این دل بی شکیب است
به بالینم نیایید ای عزیزان
که جای من سیه چالی مهیب است
باب الحوائج
غمت دانم هزاران دسته بوده
تنت موسی بن جعفر خسته بوده
تو را باب الحوائج خواندهاند چون
که عمری در به رویت بسته بوده
🏴🏴🏴
🍁﷽یــا مـوسـی ابــن جعفــر (ع)🍁
قالوبدی عترتیم آغلار منیم سراغیمده
گجه گونوز یولومی گوزلور اشتیاقیمده
بالام رضانی گورِیدیم دوروب قاباقیمده
تـوکـور سرشکینی رخسارینه فراقیمده
ویروبله زهر جفا قان دوروب دوداقیمده
دورانمـورام اَیـاقـا کُنـده وار اَیاقیمده
آیـردیلار منی قوم و قبیله دن دشمن
ویروبله گوشه ی زندانی من غریبه وطن
ایشیم اولوب بو چوخور یرده ناله و شیون
بولنمورم که بو هارونه نیلموشدوم من
ویروبله زهر جفا قان دوروب دوداقیمده
دورانمـورام اَیـاقـا کُنـده وار اَیاقیمده
اَربـابَـــم حُسِـــین ♡
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
خدایا 🙏
✨در این شب
تو را به مهربانیت قسم🌟
✨دلهای گرفته را شاد
دستهای نیازمند را،🌟
✨بی نیاز فرما
وقلبی نورانی، تنی سالم🌟
✨خیالی راحت و زندگی آرام
نصیب دوستانم بگردان🌟
#شبتـــــون_منور_به_نور_خدا 🌹
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
خدایا
اگر فراموش کردم
که خدای بزرگی دارم
توفراموش نکن که بنده
کوچکی داری
بانوازشی
یاشایدتلنگری آرام
وجودت را
مهربانی وبزرگیت را
به من یادآوری کن
شب بخیر🌙
عاشقی گفت انچه میخواهددل تنگت بگو😔بادلی غمبارگفتم کربلا گفتم حسین😭😭😭
مجمع عاشقان سیدالشهداء میزبان شمادرایتا مقدمتان گلباران🌻
http://eitaa.com/joinchat/3231383553Ga9e11e513f
حسین جان
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من ، ماه پیشانی من، دلبر بارانی من....
شب همگي بخیر ...
التماس دعا
سلام
بہ چهارشنبہ
۲۲ فروردین خوش آمدید
ان شاالله امروزتون
پراز خیر و برڪت باشہ
تنتون سلامت
ڪسب و ڪارتون موفق و
زندگیتون غرق درخوشبختی باشہ
الهی امروز یڪی از
بهترین روزای زندگیتون باشہ
🌴
امیدوارم قطارِ زندگیتون
همیشہ از رویِ ریلهایِ خوشبختی عبور ڪنہ
و لبخندتون همیشہ پایدار باشہ
لحظہ بہ لحظۂ زندگیتون
سرشار از عشق❤️
ســـلام صبحتون بخیر
از آن نَفَس که دلم مَبتلایتان شده است
دو دیده منتظرِ خاکِ پایتان شده است
من آفریده شدم تا که بر تو گریه کنم
که سمتِ قبلهی من کربلایتان شده است
مسیح سینه زنِ خیمهی عزایِ تو است
که زنده از نَفَسِ کیمیایتان شده است
فضایِ روضهیتان زنده میکند ما را
چه گرم خیمهی دارالشفایتان شده است
به سنگِ تربت ما حَک کنید بعد از ما
که این قتیلِ غم روضههایتان شده است
مرا به کنج خرابه چه میشود ببرید
دلم هوایی بزمِ عزایتان شده است
نــوكـــر نـوشـــت:
#حسین_جان
صبح ها را با سلامـی به تو پیوند زنم
ای سر آغـازترین روز خـدا صبح بخیر
به امیـدی ڪه جـوابی ز شما مـی آید
گفتم از دور سلامی به شما صبح بخیر
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام خامس آل عبا
#بیاد_شهید_مدافع_حرم_محمد_رضا_زارع_الوانی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
پنجره صبح گشوده شده🌸🍃
نسیم می وزد 🌸🍃
آمده تا سلام گو باشـد🌸🍃
ســ😊✋ـــلام
#صبحتون_پر_امید🌸🍃
روزتون پر خاطره🌸🍃
بہ امروز خدا خوش آمدید🌸🍃
🌻روز چهارشنبه به نام حضرت_موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است. زیارت آن بزرگواران:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.
سلام بر شما اى دوستان خدا، سلام بر شما اى حجتّ هاى خدا، سلام بر شما اى نور خدا در تاريكي هاى زمين، سلام بر شما، درودهاى خدا بر شما و بر خاندان پاكيزه و پاكتان، پدر و مادرم فدايتان، به راستى خدا را خالصانه پرستيديد و در راه خدا آنچنان كه شايسته بود جهاد نموديد تا مرگ شما را دربر گرفت، لعنت خدا بر دشمنانتان از تمام پريان و آدميان، من به سوى خدا و به سوى شما از دشمنانتان بيزارى می جويم، اى سرور من يا ابا ابراهيم موسى بن جعفر، اى سرور من يا ابا الحسن علی بن موسى، اى سرور من يا ابا جعفر محمّد بن على، اى سرور من يا ابا الحسن على بن محمّد، من دل بسته شما هستم، ايمان دارم به نهان و آشكار شما، در اين روز شما كه روز چهارشنبه است از شما درخواست پذيرايى دارم، و به بارگاه شما پناه می جويم، پس مرا پذيرا باشيد و پناهم دهيد، به حقّ خاندان پاكيزه و پاكتان.
انامجنون الرقیه علیه السلام
❁ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم ❁
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
خوشا #صبحی که #خیرش را تو باشی
ردیفِ نابِ #شعرش را تو باشی
خوشا #روزی که تا #وقت_غروبش
#دعای_خوب و #ذکرش را تو باشی
اَللّهُمَ ارزُقْنا زیارَة قَبْرَ الحُسَینْ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
أللَّهُمَّ العَـن صَنَمي قُرَیشٍ وَجِبتَیهَا وَ طاغُـوتَیها وَ إفکَـیها وابنَـتَیهِمَا
#السلام_علیک_یا_اباعبدلله (ع)
در کنج قفس پر زدنم را چه کنم ؟
زنجیر اسارت به تنم را چه کنم ؟
رویای حرم رفتنم آقا خوب است ...
کابوس حرم نرفتنم را چه کنم ؟ ...
😭😭😭
میخواستند داغ تو را شعلهور کنند
وقتی که سوختی همه را با خبر کنند
میخواستند دفن شوی زیر خاکها
تا زنده زنده از سر خاکت گذر کنند
میخواستند شام غریبان بهپا کنند
تا بچههای فاطمه را در به در کنند
از ناسزا بگو که چه آورده بر سرت
میخواستند باز تو را خونجگر کنند
زنجیر دست شما بسته باشد و
مثل مدینه فاطمهات را سپر کنند
قوم یهود را به مصافت کشیدهاند
تا تازیانهها به مراتب اثر کنند
حالا بیا بگو که ملائک یکی یکی
فکری برای این تن بیپال و پر کنند
این اشکها مسافر یک جسم بیسرند
وقتش رسیده است به آنجا سفر کنند
نــوكـــر نـوشـــت:
چشمِ گردون در عزای موسی جعفر گریست
دیده ی خورشید بر آن ماه خوش منظر گریست
او که خود مظلوم و در بند ستمگر بود اسیر
بر غـریبــیِ شهید کــربلا یک سر گریست
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... شهادت جانسوز و مظلومانه باب الحوائج، باب المراد عالم، اباالرضا، حضرت موسی بن جعفر را خدمت امام زمان (عج) و همه عاشقانش تسلیت عرض میکنیم.
#بیاد_شهید_مدافع_حرم_سید_عمار_موسوی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🌴🌴🌴🌴
امام علی (علیهالسلام) فرمودند :
#نيازمندى كه به تو روى آورده؛
فرستاده خداست...
كسى كه از يارى او دريغ كند؛
از خدا دريغ كرده است...
و آن كس كه به او #بخشش كند،
به خدا بخشيده است...
نهج البلاغه حکمت ۳۰۴
🌴🌴🌴🌴
همانا خداى سبحان #روزىِ فقراء را؛
در #اموال ثروتمندان قرار داده است...
پس #فقيرى گرسنه نمى ماند
جز به كاميابى توانگران ،
و خداوند از آنان درباره،
گرسنگى گرسنگان خواهد پرسيد...
📚 نهج البلاغه حکمت ۳۲۸
🌴🌴🌴🌴
برنامه #ایتا 👆 که با مهندسی معکوس دقیقا شبیه #تلگرام ساخته شده و با افتخار کاملا ایرانی است و سرعتش عالی👆
دانلود و نصب کنید و سپس وارد کانال انامجنون الرقیه س شوید👇
https://eitaa.com/sesale
اهــــل خیبر مطلع شـــــــد از خطر
شـــــد مهیا با ســــــلاح و هم نفر
لشکر اسلام و مردان شـــــــــجاع
قصـــــــدشان پس فتح باب آن قِلاع
قلعه ها هر یک بلند از جنس سنگ
راه حــــــــمله سوی آن ها بود تنگ
تیر می انداختند از ســـــــــوی بام
دور قــــــــلعه چــــاله ها از بهر دام
آب جوش و قیر داغ و منجــــــــنیق
نقشه ای میخواست از احمد دقیق
کرد آرایش یمین و هم یســــــــــار
شــــــــــــد مهیا لشکرش بر کارزار
جنگ ســـــختی بود آن جا در میان
بود دشـــــــــمن بس قوی و پرتوان
قلعهء ناعـــــــــم بکرد اوّل سقوط
بود فــــــــــــــتح دیگران آن را منوط
اوّلین قلعه علی مفــــــــــتوح کرد
تیر هم چشـــــــم ولیّ مجروح کرد
بعد از آن شدحمله بر بُرج قَــموص
کشته گردیدند بســـــــیاری نُفوس
بود پرچــــــــــم نزد بوبکر عَــــتیق
ترس آمد مســـــــلمین از منجنیق
کرد بوبکر از خجــــــــالت سر فرود
عجز خود را بر مــــــحمد چون نمود
بعد از او پرچـــــــم بدادش بر عُمَر
تا بیابد بر قَمــــوص آن دم ظَــــــفَر
چون بدیدش او یلانی از جـــــــهود
کــــــــرد اوهم از خجالت سر فُرود
کرد عودت گفت احمد را چــــــــنین
نیســــــــت پیروزی مهیا ای امین
ترس شیخان رعب آوردش قـــــلوب
بر ســـــــــپاه مسلمین آمد کروب
بعد از آن گفتا پیمبر بر ســــــــــپاه
منتظــــــــر باشــــــید تا وقت پگاه
پرچم دین را دهـــــــــم در آن زمان
من به دســــــت جنگجویی قهرمان
قهرمانِ فــــــاتح ســــــــدّی چنین
هســــــــت محبوب خداوند و امین
صبح فردا من بگویم زو نشــــــــان
تا رود چون شـــــیر غرّان جنگشان
مســلمین آن شب همه در انتظار
تا که باشـــــــــــــد فاتح این کارزار
کیســـــــت محبوب و عزیز آن امین
بندهء محــــــــــــبوب ربّ العالمین
صبح پرســـید از سپاهش مصطفا
آن علـــــــی شیر خدا باشد کچا؟
پس شنیدش از علی آن چشم درد
گــــــــــفت تا نزدش علی را آورند
چشـــــــــم ِاو را چون بزد آب دهان
درد آن تســـــــکین گرفتش ناگهان
داد رأیت را به دســـــــــــــتان علی
افتخــــار دیگـــــــــری شد بر وَلی
پس بدانستند آن محبوب کیســــت
دوســـتدارحق و احمد آن علیست
جنگ می کردش علی با دشــمنان
تیر و نیــــزه پرت می شد بی امان
چون رسیدش نزد قلعه مرتضــــــــا
کــــــــــــرد تکبیرش معطر آن فضا
پرچم اســـــــــــــلام را زد بر زمین
نـــزدش آمد حـــــارِث آن مرد لعین
بود میرِِ قــــــلعه حارث آن زمــــــان
جنگـــــــــجویی بس قوی و از یَلان
هم نَبَردِ مرتضــــــــــــــی گردید او
با عــــــلی در جنگ شد او روبه رو
ضربه ای زد بَر سَرش چون مرتضـــا
در دمـــــــــــی حارِث برفتش بر فنا
دید مرحَب چون برادر مــــرده است
از غضب دیوانه شد چون مردِ مست
بود مَرحَب یک دلاور از یهــــــــــــود
کس قوی تر زو در آن قلــــعه نبود
حمله شد بر مرتضی از کــــــــرگدن
تا کند ســـــر را جــــــــدا او از بدن
رد نمــــــــــودش ضربه را آن بو تُراب
صیحه ء مَرحَب شنیدش چون غُراب
ضـــــــربه ای کوبید علی بر فرق او
ذوالفقــــــــــارش رفت پایین تا گلو
بعدِ مرحب هر یلی بود از یهـــــــــود
در فـــــــــرار از دیگری ره می ربود
جملگی شان سوی قلـــــــعه برپناه
پس علــی تعقیب کردش آن سپاه
درب قلعه بســـــــــته بودند آن یهود
راه داخـــــــــــــل گشتنِ دیگر نبود
چون در ِخیبر گرفت آن جــــــــا ولـیّ
ازمـــــــلایک می شنیدی یا علی
او در قلعه بکــــــــــندش ناگـــــــهان
اهــــــــــل خیبر داد کردند و فغان
درب قلعه را که او پرتاب کــــــــــــرد
جابجا نتـــــوان نمودش هشت مرد
باشد سخن زیبا اگر نام علی آید به لب
جانم ز عشق مرتضی باشد بسی در تاب و تب
به به علی یعنی علی دیگر نمی گویم سخن
با نام پاک آن ولی دل را رهانم از محن
گر نام او از صفحۀ تاریخ کم گردد یقین
چیزی نمی ماند ز اسلام و برای مسلمین
غار حرا در شهر نور در شهر با روح بتول
هر لحظه شد یار نبی او بوده بازوی رسول
در جنگ بدر و در احد در خندق و خیبر که بُد
فتاح خیل قلعه ها برگو که در خیبر که شد
بینم قلاعی سخت تو در تو و محکم بی قرین
دربی درون قلعۀ هفتم بسی باشد وزین
مرحب ستاده در کنار قلعۀ هفتم ولی
در بستر بیماری افتاده است مولایم علی
بنگر رسول الله را با لشکر اسلامیان
یک سو زده اردو و خیل مسلمین اندر میان
احمد که دارد در دلش روح و ولای حیدری
خواهد که او رسوا کند هم اولی هم دومی
با اولی گفتا برو گر چه تو اهلش نیستی
این قلعه ها را فتح کن گر چه تو مردش نیستی
آن بزدل ترسو نرفته از قفا برگشت و گفت
این کار کار حیدر است مائیم مرد خواب و خفت
پیغمبر والا مقام آن عاشق شاه عظام
خواهد که او ظاهر کند فرق خلایق با امام
پس امر بنمود آن ولی بر ثانی بزدل همی
بهر رضای خالق داور نما کاری همی
او هم بسان اولی برگشت و رسوا شد یقین
بر آیدی این کار از دست امیرالمؤمنین
پایان روز دوم و مشکل بسی افتاده بود
مشکل گشای احمدی در بستری افتاده بود
گفتا پیمبر می دهم چون صبح فردا آیدی
پرچم به دست دست خود با فتح اعدا آیدی
دست خدا شد دست او عالم به بند و بست او
مرحب کش و خیبر گشا این کار باشد پشت او
تیغ دو دم او را به کف خیل ملک او را به صف
مرحب نه بل صدها هزاران مرحب او را همچو کف
بعد از شفای احمدی چشمان حیدر باز شد
تا دید درب قلعه را چشمش به سوز و ساز شد
کل ملائک را خدا آماده باش سر داده است
زیرا علی پا در رکاب از بهر جنگ آماده است
کون و مکان از قهر او اندر تلاطم می شود
خورشید در گرد و غبار جنگ او گم می شود
ای سینه از عشق علی پر باده شو پر باده شو
جبریل را گفتا خدا آماده شو آماده شو
دستش به تیغ تیز شد عالم به چشمش ریز شد
چون شیر بر روی فرس با حالتی چون خیز شد
ای تیغ در دستِ که ای؟ ای تیغ سرمستِ که ای؟
ای تیغ پا بستِ که ای؟ اندر پی خستِ که ای؟
ای تیغ رقصانی چرا؟ برگو تو حیرانی چرا؟
در دست مولایم علی برگو چو مستانی چرا؟
ای تیغ هر دم می کُشی ای تیغ در دم می کُشی
از بهر وصل دست او نازی دمادم می کُشی
این شهرت دیرینه را از آن ولی بگرفته ای
اوج سعادت را نگر دست علی بگرفته ای
حیدر چو بر دلدل نشست بنمود عزم آن حصار
آمد به سوی قلعه و مرحب بدیدی چون سوار
شمشیر تیز حیدری رفتی چو در بالای سر
پیچیده در کون و مکان فریاد و بانگ الحذر
خیل ملک بر جبرئیل حق پناه آورده اند
از آتش تیغ علی از سینه آه آورده اند
اندر دل مرحب هزاران ولوله افتاده بود
از نعره مولا به خیبر زلزله افتاده بود
چون صاعقه آمد فرود بر فرق آن مرد حسود
تیغ امیرالمؤمنین آتش زد آن فرق عنود
تنها نه سر را با کُلَه بل پاره سنگ خاره کرد
بین دو کتف و هم کمر پشت فرس را پاره کرد
زد خالق کون و مکان فریاد با صوت جلی
برگیر ای جبریل حق دست ید الله علی
ترسم ز تیغ مرتضی کون و مکان پاشد ز هم
خورشید ره گم میکند ماه از شرار او به غم
مرحب بکشت و دست او بر درب قلعه حلقه زد
با نعرۀ زهرا مدد در را کنار از قلعه زد
تنها نه قلعه گوش کن کل سما در لرزه شد
الله اکبر ای عجب عرش خدا در لرزه شد
یا للعجب این حیدر است یا که خداوند جهان
یا للعجب این حیدر است یا ناظم کون ومکان
یا للعجب این حیدر است یا صاحب عرش و لوا
یا للعجب این حیدر است یا نسخۀ فرد خدا
این آبروی حیدر است دست خدای سرمد است
دریای فضل مرتضی بی ساحل و هم بی حد است
حیدر پناه احمد است دین و ولای احمد است
کل سپاه احمد است روح و صفای احمد است
حیدر جلی حیدر خفی حیدر صفی حیدر ولی
حیدر وفی حیدر قوی حیدر رضی حیدر علی
حیدر قمر حیدر ثمر حیدر ظفر حیدر گهر
حیدر امین کردگار او صاحب تیغ دو سر
فردی است فردی بی نظیر مردی است مردی بی قرین
او بهترین عبد خدا در آسمان و در زمین
مهر محّمد در دلش عشق محّمد در سرش
شد گر پیمبر شهر علم مولا علی باشد درش
این فاش می گویم اگر حیدر نبود اندر زمین
نامی نمی ماند از خدا اسمی ز ختم المرسلین
خورده گره بر کار ما گوییم از مهر و وفا
لبخندی از لبهای او باشد به درد ما دوا
یا مرتضی اعجاز کن با آن ید خیبر گشا
درب دلم را باز کن بر رحمت و لطف خدا
یا مرتضی بر شیعیان بنما دمی آقا نظر
ما صاحبی داریم لیک هستیم از او بی خبر
حق بتول جان رسول حکم فرج امضا نما
بر ما غلامی درش را از کرم اعطا نما