eitaa logo
سه شنبه های مهدوی
5هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
457 ویدیو
5 فایل
مقدمه ایست برای یادآوریِ عزیزترینی که در این شلوغی های زندگی،شده است غریب ترین..🌸 پرداخت نذورات سه شنبه های مهدوی👇 5892107047008563 https://zarinp.al/seshanbeha بنام #سه_شنبه_های_مهدوی شماره ثبت:۳۹۶۶۸۰۶۲۱۴۰۰۱ 🔹ارتباط باما👈 @seshanbemahdavi_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ✨ بر سر گنبد زرّین حسـیـن بن علی پرچم کرببلا منتظر توست بیا گزارش تصویری روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 😍 به تاریخ 🌱 @seshanbemahdavi
بسم رب المهـ(عج)ـدی .... عاشق هیئت بود ... دلش می رفت برای شستن استکانهای چای روضه و جفت کردن کفش های عزاداران حسینی ... اصلا سرش درد می کرد برای هر کاری که کمتر دیده شود ... ساعات خادمی حال خوشی داشت ... خدمت می کرد و زیر لب با خود نجوا داشت و اشک‌ می ریخت ... بارها از مادر شنیده بود کودکی اش در روضه های هفتگی سپری شده و در هیئت و مسجد ... تمام عشق و ارادتش را به خاندان عصمت مرهون پاکی مادری می دانست که با وضو از شیره جانش به او نوشانده بود، در حالیکه چشمانش بر غربت اهل بیت بارانی بود و لالایی اش زمزمه عاشقانه هایش با آل الله ... عصر تاسوعا بعد جارو زدن حسینیه، لباسهایش را مرتب کرد، دستی به موهایش کشید و راهی شد ... مثل هر پنج شنبه برای دیدار مادر سر از پا نمی شناخت ... تمام مسیر زیر لب دلگویه های مادر با حضرت سقا را زمزمه می کرد ... اینک‌ پایین پای مادر ایستاده بود ... به آرامی آب را روی سنگ سپید ریخت و با دست‌ گرد از روی سنگ زدود. به اسم مادر که رسید عاشقانه نوازشش کرد، خم شد و گل بوسه ای بر روی اسم مادر نشاند ... بوسه ای بر دست و بوسه ای دیگر بر پای مادر زد ... کنار مادر نشست و روضه حضرت سقا‌ را زمزمه کرد؛ روضه او را به روزهای دور برد ... همان‌ روزها که مادر پیراهن مشکی اش را به او میپوشاند و شال سیاهش را ... سه شنبه ای دیگر فرا رسید .... قرار ما سه شنبه دهم مرداد ماه ۱۴۰۲، . من غم و مهر تو را با شیر از مادر گرفتم روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِه .... @seshanbemahdavi
... یا این دلِ شکسته ما را صبور کن یا لااقل بخاطر زینب ظهور کن @seshanbemahdavi
..‌. گفتم‌ بیا بخاطر زهرا اثر نداشتت گفتم بیا به حرمت زینب نیامدی @seshanbemahdavi
💠 سیصد و نهمین قرار 💠 بسم رب المهـ(عج)ـدی .... قاب چشمانم حتی برای لحظه ای میزبان سیمای دلربایت نشده ... و موسیقی روح نواز صدای نازنین ات گوش هایم را ننواخته ... اما مهرت چنان در دل و جانم ریشه دوانده که گویی از ازل گلم را به عشق تو سرشته اند، حضرت دلبر ... پیش تر ها جمعه‌ ها از سر صبح، رد و نشانت را از نسیم صبح گاهی می جستم و از قاصدک های خوش خبر و پرستوهای مهاجر ... اما‌ چندی است، سه شنبه هایم نیز به عطر دل انگیز نرگسی ات معطر گشته ... چندی است سه شنبه ها نیز عشق تو آرام و قرارم ستانده ... از سر صبح بی تاب و بی قرار ثانیه ها را می شمارم و عصرگاه راهی می شوم به این امید که اذن دیدارم دهی و قدم بر دیدگانم گذاری ... اما هر غروب سه شنبه من و خورشید با دلی خون به چشمهامان سه شنبه ای دیگر را وعده می دهیم ... سه شنبه ای دیگر در حسرت دیدار ماه رویت سپری شد ... اين سه شنبه به تاريخ دهم مرداد ماه ۱۴۰۱، با پذیرایی حلوا و اهداء چای روضه، یاد یوسف زهرا سلام الله علیهما را در کوچه پس کوچه های شهر پراکندیم. میز ختم قرآن و صلوات، میز تبادل کتاب، میز خدمات پزشکی و میز کودک ، از دیگر خدمات خادمین بود. دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز ....  وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ ... @seshanbemahdavi
روزهائی که به خیر میگذرد 🌺 به تاریخ قران قرائت شده ۳۲ صفحه صلوات فرستاده شده ۶۹۱۸ صلوات @seshanbemahdavi