eitaa logo
سه شنبه های مهدوی الوند
109 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
434 ویدیو
1 فایل
سه شنبه های مهدوی مقدمه است برای یادآوری عزیزترین که در این شلوغی های زندگی شده است غریب ترین ارتباط با ادمین https://eitaa.com/almahdi3138 https://eitaa.com/talabe31350
مشاهده در ایتا
دانلود
روز چهارم 1. سخن پراکنی عبیدالله بن زیاد ملعون برضد امام حسین علیه السّلام در مسجد کوفه و مسدود شدن راه های ورودی و خروجی کوفه به دستور او. 2. تشکیل سپاه عبیدالله بن زیاد در قالب چهار گروه زیر: الف. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر. ب. یزید بن ... @seshanbmahdavialvand
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج @seshanbe_mahdavi_alvand تلگرام @seshanbemahdavialvand ایتا 🎆✨🌙✨‌‌--------------------🌟
به هوای سر تو چند نفر می آید تیر در حال فرود است گلویت ببُرد عمو از بازوی من کار سپر می آید دست من مثل سر اصغرت آویزه به پوست سهیل عرب @seshandemahdavialvand
ماندن پروانه در حجم قفس ها مشکل است  مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است  در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است  گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است  وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم  غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است  زاده ی شیر جمل باید که شیدایی کند  عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است  عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند  وای عمه، گیسویش در مشت های قاتل است  می روم تا بیش از این ها حرمتش را نشکنند  چکمه پوش بی حیا از شأن قرآن غافل است  بی حیا، یابن الدّعی کم نیزه بر رویش بزن  صورتش بهر رسول الله ماه کامل است  فکر کرده می گذارم با سنان نهرش کند  دست های کوچکم بهر امام حائل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  قسمت ناموس حیدر ناقه ی بی محمل است  خوب شد رفتم نمی بینم که دیگر بعد از این  کاروان عشق را در کنج ویران منزل است  (مصطفی هاشمی نسب)  @seshandemahdavialvad
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان شنبه های -مهدوی-الوند @seshnbemavdavalvand ┄┅─✵💝✵─┅┄
دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو😭 می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو از خیمه آمدم که بمیرم برای تو خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو رضاباقریان @seshanbemahdavialvand
روز پنجم 1. دعوت ابن زیاد از شیث ربعی فرمانده پیادگان عمر سعد ملعون برای جنگ با امام حسین علیه السلام. 2. اعزام سپاه ابن زیاد برای جلوگیری از حرکت مردم کوفه برای یاری امام حسین علیه السلام. 3. آغاز سریه عبدالله بن اُنیس در سال ششم قمری. @seshanbemahdavialvand
‌‌‌‌‌🎆✨🌙--------------------🌟 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد اللهم عجل لولیک الفرج @seshanbe_mahdavi_alvand تلگرام @seshanbemahdavialvand ایتا 🎆✨🌙✨‌‌--------------------🌟
یڪ نفرگفت ڪه این ضربه یڪ نفر گفت ڪه عباس دلاور باشد دیگری گفت به واللهِ آمده است ناگهان بند نقاب از قدِ رعنا ڪه گرفت نعره زد با رجزی گفت: ❤️ ❤️ @seshanbemahdavialvand
می آمد و عمامه ی بابا به سرش بود آماده ی جنگیدنِ با صد نفرش بود می آمد و رخساره برافروخته از عشق یک خیمه دل غم زده در دور و برش بود پروانه ای از شوق پریده است به میدان آن چیز که می سوخت در او بال و پرش بود می خواست بگوید به ابی انت و امی لب بست در آنجا که عمویش پدرش بود این شیر، علی اکبر او نه ولی انگار باید بنویسیم که قاسم پسرش بود سنجیدن شیرینی قاسم به عسل نیست اصلا عسل از ساخته های شکرش بود گیرم زره اندازه ی او نیست ، نباشد حرزی که عمو داده به شال کمرش بود بغض جمل از حد تصور زده بیرون یک دشت پر از تیغ به دنبال سرش بود در روضه ی بابای غریبش جگری سوخت چیزی که از او ریخت به میدان جگرش بود در زیر سم اسب چه می مانَد از این جسم چیزی که به جا ماند ز قاسم اثرش بود در خیمه نشستند پریشان که بیاید چیزی که از او زودتر آمد خبرش بود 🔸شاعر: @seshanbemahdavialvand
💔 با عقده و بغض و غضب و کینه و درد؛ از هـر طـرفی میانِ میـدانِ نبرد... هر کس که جَمَل را به حسن باخته بود؛ دقّ و دِلی‌اش را سرِ قاسم آورد... @seshanbemahdavialvand
من برایت پدرم پس تو برایم پسری چه مبارک پسری و چه مبارک پدری یاد شب های مناجات حسن می افتم می وزد از سر زلف تو نسیم سحری همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد نیست ممکن بروی و دل ما را نبری قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم قمری را به روی دست گرفته قمری نوعروست که نشد موی تو را شانه کند عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم از روی قامت تو رد شده هر رهگذری جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم وای عجب درد سری وای عجب درد سری 🔸شاعر: @seshanbemahdavialvand