✨🌹✨
❤🌹شهید مدافع حرم محسن الهی و محسن ماندنی..
🕊✨دو دوست، دو پرنده...
#شهید_محسن_ماندنی
محسن ماندنی روز اول عید سال ۱۳۹۵ بعد از تبریک عید به تمام همسنگر ها توی سنگر کنج، کنار کانال آب توسط قناس پرواز کرد و....
#شهید_محسن_الهی جانشین محسن ماندنی در گردان یاسر بود و خیلی طول نکشید که به یار و دوست قدیمی اش دست داد و شهید شد.
🕊 روحمان با یادشان شاد..!
✨🌹✨
@setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بمناسبت سالروز #شهادت حسین قمی فرمانده شهید حججی، بخشی از حضور سردارسلیمانی در منزل شهید را برای اولینبار منتشر شد.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
•| #الگو_بردارے_از_شهدا
حمید آقا از غیبت بیزار بود و
اگر در مجلسی غیبت می شد سعی
میکرد محل را ترک کند همیشه میگفت:
دلم می خواهد در منزل ما
غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به
خانه و زندگی ماجور دیگری نگاه کنند.
•| #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
•| #الگو_بردارے_از_شهدا حمید آقا از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی میکرد محل را ترک
برای با تو بودن وقت کم بود...😭
#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی
#همسرانه💔
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌺 #مقتدا 🌺 #قسمت_بیستم تازه فهمیدم آن خانم مادر آقاسید بوده! تمام راه از مدرسه تا خانه را به آقاسید
🌺 #بســـــم_اللهّ
🌺 #مقتدا
🌺 #قسمت_بیست_یکم
...نمازم که تمام شد، دیدم یک کاغذ تاشده روی جانمازم است. پشت سرم را نگاه کردم، آقاسید دم در ایستاده و سرش را پایین انداخته بود.فهمید نمازم تمام شده، گفت: هرچی باید میگفتم رو تو اون نامه گفتم. شاید از اولم باید همین کار رو میکردم. الان هم عازم مشهد هستم. حلال بفرمایید. یاعلی.
صدای قدمهایش را شمردم. به بالای پله ها که رسید زدم زیر گریه. نمیدانم چرا؟ نامه را برداشتم و باز کردم:
بسم رب المهدی
خانم صبوری باور کنید من آنچه شما فکر میکنید نیستم. شما اولین و آخرین کسی بودید که به او علاقه داشتم. نه بخاطر ظاهر، که بخاطر اندیشه و ایمان و قلب پاکتان. بله شهید تورجی زاده شما را به من معرفی کرد چون مدتی بود مادرم بحث ازدواج را مطرح میکردند و دوست داشتم شهدا کمکم کنند. خودم هم باورم نمیشد شهدا یک دختر کم سن و سال را معرفی کنند. گرچه میدانم شما از شناسنامه تان بزرگترید...
نامه را بستم. آقاسید باید به من حق میداد. نمیخواستم با احساسات نوجوانی تصمیم بگیرم. از آن گذشته حتما خانواده ام قبول نمیکردند. چیزی که اومیخواست ناممکن بود. اما.... سید خوب بود، با ایمان بود، عفیف بود... من هنوز آماده نبودم....
از آن روز به بعد دیگر حتی اسمش راهم نیاوردم. نامه را هم لای قرآن جیبی ام گذاشتم. اما نتوانستم فراموشش کنم. سعی میکردم به یادش نباشم اما نمیشد...
#عشق_مثل_آب_ماهی_یا_هوای_آدم_است
#میتوان_ای_دوست_بی_آب_و_هوا_یک_عمر_زیست؟
🌸 #ادامه_دارد🌸
🌺 #مقتدا
🌺 #قسمت_بیست_دوم
آخرین امتحان که تمام شد، از دانشگاه بیرون زدم. خیلی وقت بود منتظر چنین فرصتی بودم. سوار اتوبوس شدم؛ به طرف گلستان شهدا. یادش بخیر! 5سال پیش من و زهرا سوار همین اتوبوس ها به گلستان شهدا میرفتیم و آن روز بود که طیبه متولد شد. درفککر گذشته بودم که یاد آقاسید افتادم.
اتوبوس جلوی در گلستان ایستاد. با پل هوایی از خیابان رد شدم. وقتی رسیدم به در گلستان شهدا هول عجیبی در دلم افتاد. یاد روز اولی افتادم که آمدم اینجا... همان بدو ورود شروع کردم به گریه کردن. همان احساس روز اول را داشتم؛ کسی مرا صدا میزد. زیارتنامه شهدا را خواندم و یکراست رفتم سراغ دوست شهیدم - شهید تورجی زاده-. چون وسط هفته بودیم گلستان خیلی شلوغ نبود اما مثل همیشه آقا محمدرضا مشتری داشت! برای اینکه بتوانی کنار شهید تورجی زاده یک خلوت حسابی بکنی باید صبح خیلی زود وسط هفته بیایی. ده دقیقه ای کنار مزار نشستم و بعد بلند شدم به بقیه شهدا سربزنم. رسیدم به قطعه مدافعان حرم. دلشوره رهایم نمیکرد. برای شهید خیزاب فاتحه ای خواندم و مثل همیشه ام نشستم کنار مزار یکی از شهدای فاطمیون. قلبم تند می زد. درحال و هوای خودم بودم که متوجه شدم مردی وارد قطعه شد. کمی خودم را جمع کردم. نشست روبروی شهید کنار من. پنج دقیقه ای که گذشت، خواستم بروم. درحالیکه در کیفم دنبال دستمال می گشتم تا اشک هایم را پاک کنم، او هم بلند شد. یک لحظه قلبم ایستاد؛ سید روبرویم ایستاده بود! سخت بود بدون لباس روحانیت بشناسمش. اما او مرا زودتر شناخت. چند ثانیه هردو مبهوت به هم نگاه میکردیم. سید با تعجب گفت: خ... خانم... صبوری...!
🌸 #ادامه_دارد🌸
🌺#مقتدا
🌺 #قسمت_بیست_سوم
...کمی بر خودش مسلط شد، سرش را پایین انداخت و گفت: سلام!
مقنعه ام را کمی جلوتر کشیدم و گفتم: علیکم السلام!
و راه افتادم که بروم. قدمهایم را تند کردم. سید دستپاچه شد و دنبالم دوید : خانم صبوری! یه لحظه...صبر کنید!
اما من ناخواسته ادامه میدادم. اصلا نمیدانستم کجا میروم. سید پشت سرم میامد و التماس میکرد به حرفش گوش بدهم. برگشتم و ایستادم. اوهم ایستاد. گفتم : آقای محترم! من قبلا هم گفتم حرفامو.
و به راهم ادامه دادم. بازهم پشت سرم آمد و صدایم زد : خانم صبوری یه لحظه وایسین! بذارین حرفمو بزنم بعد...
دوباره برگشتم : خواهش میکنم بس کنین! اینجا این کارتون صورت خوشی نداره!
به خودم که آمدم دیدم ایستادم جلوی مزار شهدای گمنام. بی اختیار لب سکو نشستم. سید ایستاد، نفس نفس میزد. اشکم درآمد. گفت : الان پنج ساله میام سر همین شهید تورجی زاده که گره کارم بازشه! پنج ساله بعد جواب منفی شما فکر ازدواج رو از سرم بیرون کردم. آخه خودتون بگید من چه دسترسی به خانوادتون داشتم؟ میخواستم ازتون اجازه بخوام که بیام رسما خدمت پدر ولی...
نشست و ادامه داد: شایدم اصلا نباید حرفی میزدم! اینم قسمت ما بود! یعنی واقعا دوطرفه نیست؟
بلند شدم و گریه کنان گفتم : اگه نبود بدون لباس روحانیت نمی شناختمتون!
و راه افتادم به سمت در، سید همانجا نشسته بود، دیگر دنبالم نیامد. داخل اتوبوس نشستم و نامه سید را از لای قرآن جیبی ام در آوردم. پنج سال بود که نخوانده بودمش. وقتی رسیدم خانه دیدم نامه خیس خیس است...
#جانم_بسوختی_و_به_دل_دوست_دارمت...
🌸 #ادامه_دارد🌸
﷽
♨️ #نشر_حداکثری 🙏
🔻 پیام های یک کلاس سه دقیقه ای🔻
#مقدمه: ضرورت تداوم راه #شهید_حججی توجه به پیام های شهید است. همه گفتار و رفتار این شهید جوان بسیار استثنائی و کم نظیر است ولی حقیقتا فایل صوتی کوتاه شهید که برای پسردوساله اش ارسال کرده پیام ها و ویژگی های عجیبی دارد! شهید به گونه ای صحبت کرده که نمی توان فقط یک مخاطب خاص برای آن تصور کرد و انگار محسن جوان اکنون پدر معنوی ماست و این پیام برای همه فرزندانش به ودیعه گذاشته؛ در فرصتی اندک نکاتی از خرمن معرفتی شهید گلچین کردم که درک بهتر آن در ابتدا الزاما شنیدن فایل صوتی شهید را می طلبد:
🔻 روان شناسی کودک(ادبیات شهید با یک کودک دوساله؛ شخصیت دهی)
🔹سلام #علی_آقا
🔹سلام #باباجان
🔹سلام #پسرگلم
🔹ببخشید #باباجون
🔻دغدغه مقدس..؛ چرا رفتم؟ ( روشنگری و بیان هدف از قیام برای جلوگیری تحریف)
🔹جلوگیری از #جسارت به حرم حضرت زینب(س)
🔹 #عدم_تکرار صحنه های تلخ تاریخ(خرابه های شام برای حضرت رقیه)
🔹مسیر سعادت در شهادت است
🔻آرزوی شهادت : (شهید هدف را شهادت معرفی نمیکند در چندین مرتبه آرزوی شهادت میکند)
🔹 روسفید شدن در راه دین
🔹شهادت در دو مرحله
🔻بیان مسئله اعتقادی:
🔹رجعت: ( دو بار شهید شدن)
🔹بیان اصل قرانی و اعتقادی زنده بودن شهدا(پسرم پا به پای تو خواهم آمد) ؛ وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِاللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ(آل عمران)
@setaregan_velayat313
🔻نکات و توصیه های اخلاقی:
🔹راضی بودن به #رضای_خدا
🔹 ضرورت کسب #لیاقت برای سعادت
🔹 توجه به تقدیر الهی
🔹ضرورت عاقبت به خیری
🔹ضرورت #خودسازی از کودکی
🔹توجه به علم آموزی از کودکی
🔹برنامه ریزی برای شغل آینده
🔹انتخاب زندگی و انتخاب راه و روش
🔹توجه به دوست یابی
🔹ضرورت آینده نگری و برنامه ریزی فرزندان به آینده
🔹ضرورت الگوسازی صحیح
🔹جایگاه انتخاب نام نیک برای فرزندان در مسیرمعرفتی
🔹ضرورت معرفت دینی(شناخت راه، هدف و مقصد)
🔹عدم اصرار در تحمیل نظرشخصی(شهید: به خیال خودم این یک زرنگی است....)
🔹ضرورت نمایش عشق ورزی: "بدون که خیلی دوستت دارم"
🔹احترام به والدین
🔹توجه به جایگاه دعا در نیل به سعادت
🔹دل نبستن به تعلقات دنیوی
🔹جاده خالق و مخلوق دوطرفه است
🔹توجه به نیازهای و دلتنگی های کودک: (این چندجمله را گفتم اگر یک روز دلتنگ بابات شدی صدای بابات رو داشته باشی)
🔻دغدغه های اجتماعی فرهنگی:
🔹 بیان شرایط جامعه
🔹 تلاش دشمن برای قبح زدایی از گناه
🔹 سختی پاک زیستن
🔻بیان نشانه هایی از ظهور:
🔹بیشتر شدن فتنه ها
🔹گناه بیشتر میشود
🔹شیطان قوی تر میشود
@setaregan_velayat313
🔻 نصیحت حکیمانه به فرزندش:
🔹ضرورت مراقبت نفس
🔹توجه به جایگاه مادر
🔹اهمیت انتخاب دوست صالح
🔹توجه به اطرافیان و جامعه
🔹علی وار زیستن
🔹حرکت به سمت سرباز امام زمان(عج)شدن
🔻فلسفه نامگذاری فرزند به نام "علی":
🔹الگوسازی از وجودنازنین امیرمومنان
🔹تبعیت از راه مولا
🔹زندگی علی وار موجب سربازی امام زمان
🔻 عشقبازی پدر با فرزند:
🔹من همیشه به یادت هستم
🔹همیشه بالاسرت هستم
🔹همیشه در زندگی پا به پات دنبالت میام
🔹علی جان نمیذارم کمبود سایه پدرت را احساس کنی
🔹این چندجمله را گفتم اگر یک روز دلتنگ بابات شدی صدای بابات رو داشته باشی
🔹خیلی دوستتان دارم(چندمرحله)
🔻نکات عرفانی:
🔹سعی کنید طوری زندگی کنید که خدا عاشق تان شود
🔹اگر خدا عاشق تان شود خوب شما را خریداری می کند!
🔹گاهی دل کندن از برخی چیزهای خوب باعث میشود که چیزهای بهتری به دست بیاوریم
🔹برای به دست آوردن نوکری حضرت زینب از تو(علی)و مامانت دل کندم
🔹آرزو دارم در این سفر خدا نگاهم کند...
#شهید_حججی
#شهید_بی_سر
#مدافعان_حرم
#شهدای_مظلوم
#زندگی_شهدایی
#عشقبازی
#دغدغه_فرهنگی_و_اجتماعی
#احترام_به_والدین
#آرزوی_شهادت
#ابوعلی
#خادم_الشهدا
#دعا..
📌 #لطفا_نشر_حداکثری👌🙏
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هدایت شده از ستارگان آسمانی ولایت⭐️
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
سلام✋
🌸چلهمون از امروز شروع میشه
ترک یک گناه و نذر لبخند صاحب الزمان(عج)
💪میخوایم کمر همت ببندیم و گناه نکنیم تا دل حضرت مادر(س) رو شاد کنیم و در ظهور آقامون حضرت حجت(عج) مؤثر باشیم.
یا زهرا✌️
#کانال_ستارگان_آسمانی_ولایت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313