eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
151 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
#مادر شهید محمد حسین حدادیان خطاب به تهیه کننده #گاندو: انتظار دارم تا به مردم بگویید چه عواملی دست به دست هم دادند تا جوانی انقلابی را در قلب تهران،تکه تکه کنند؟؟ #مدافع_امنیت #شهید_حدادیان #گاندو https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌷 #شهید_مهدی_عزیزی 🍃ولادت : ۶۱/۷/۱ - تهران 🍂شهادت: ۹۲/۵/۱۱ - حلب 🍁آرامگاه: تهران - گلزار شهدای به
🌷 🔰کوله بار او همیشه یک ساک با لباس های بود. اما رفتن مهدی با همه رفتن ها فرق داشت. این را می شد به راحتی از سکنات شهید🌷 خواند. 🔰روزهای آخر مهدی با روزهای دیگرش تفاوت بسیار داشت😔 یکبار من را صدا کرد و گفت یک سوال می پرسم صادقانه👌 جواب بده. پرسید اگر زمان (ع) بود و من می خواستم بروم شما چه می گفتید⁉️ گفتم یقینا صدتای تو فدای امام حسین(ع). 🔰گفت مادر الان هم آن زمان است و هیچ فرقی نمی کند❌ اگر ما نرویم🚷 گویی دوباره دست حرامی ها به (س) رسیده است و او را به اسارت برده اند😭 اگر امروز نرویم بر خلاف دستور (ص) عمل کردیم که فرمودند اگر صدای مظلومی را آن سوی عالم شنیدی و نروی . با این حرف ها اجازه رفتنش را از ته دل♥️ دادم. 🔰شهید قبل از رفتن از پدر و مادر تنها یک چیز می خواست و آن اینکه بعد از خبر آبرو داری کنند و نگویند ای کاش ...❌ به پدر مادر گفت که با خود می رود و هیچ اجباری در رفتن نیست. 🔰شهید از مال دنیـ🌍ــا چیزی نداشت جز یک موتور که آن را در ایام از وی دزدند. وی وقتی خبر دزدیده شدن موتورش را به داد گفت" درویش بودیم و درویش تر شدیم" 🔰مهدی در 31 سالگی📆 و یک روز مانده به ماه مبارک کوله بار به سمت می بندد اما هنوز نام کسی به نام همسر💞 در شناسنامه اش نقش نبسته بود. ما برای وی را پیدا کرده بودیم که از هر لحاظ مناسب بود 💥اما مهدی می گفت "نه✘ دست بردارید. آن بنده خدا چه گناهی کرده که هم فرزند شهید و هم باشد" https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔰آمرین به معروف... 🔸سعی می کردم اعتقادات را به شکل در وجود فرزندانم پرورش دهم، بچه ها می دانســـتند اگر پوشش تیره و مشکی دارد، یعنی عزا🏴 و ماتم است.. 🔹شب یکی از امامان بود و من مشکی⚫️ پوشیده بودم. آن موقع دو فرزند داشتم؛ هفت و خواهرش یازده ساله👧 بود. برایشان از آن تعریف کردم. به دقت👌 گوش کردند و موقعیت آن شب را فهمیدند 🔸اما همسایه بغلی ما جشن🎊 گرفته بود و های شاد را با صدای بلند پخش می کرد. نگران شدم😥 مبادا در تصور آنها دوگانگی ایجاد شود، بنابراین از قبح شکنی عمل همسایه در گفتم. 🔹مهدیه تصمیم گرفت تا کند سمت خانه همسایه🏡 رفت، که نسبت به خواهرش تعصب داشت، رفت و مراقب او بود👥 که اگر اتفاقی برایش افتاد،کمکش کند‌. آن ها نتیجه داد و صدای آهنگ قطع شد🔇 نقل از: مادر بزرگوار شهید https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⭕️ ⭕️ از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی😔...🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
از #پیکر چاک چاک اثر آوردند زان یار سفر کرده🕊 خبر آوردند... #مادر غم دیده رو یاری کنید😭 #مراسم_وداع #شهید_حامد_سلطانی🌷 #امروز_معراج_الشهدا_تهران #شبتون_شهدایی🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
روایت: مادر شهید 🔹مدام می گفت: من را دعا کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد✅ وقت رفتن، گفت: مادر اگر بدرقه ام می کنی⁉️ 🔸گفتم تو بدرقه شده هستی لیاقت داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر بلند است👤 که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. نگاهش نکردم، گفتم نکند شیطان😈 ام کند که داری چه کار می‌کنی؟ چرا اجازه می‌دهی برود. 🔹ولی اجازه ندادم این افکار🗯 در سرم باشد، گفتم برو خدا به همراهت♥️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
📚‌برشی از کتاب #یادت_باشد 📖بین این ده روز استراحت مطلقی که دکتر برای #حمید نوشته بود، تولد حضرت زهرا(س)🎉 و #روز_زن بود. به خاطر شرایط جسمی حمید، اصلا به فکر هدیه🎁 گرفتن از جانب او نبودم. ‌ 📖سپاه برای #خانمها برنامه گرفته بود. به اصرار حمید در این جشن🎊 شرکت کردم. اول صبح رفتم تا زود برگردم. در طول #جشن تمام هوش و حواسم در خانه، پیش حمید♥️ مانده بود. ‌ 📖وقتی برگشتم دود از کله ام بلند شد🤯 حمید با همان حال رفته بود بیرون و برای من دسته گل💐 و #هدیه روز زن خریده بود. قشنگترین هدیه روز زنی بود که گرفتم😍 نه به خاطر ارزش مادی، به این خاطر که #غافلگیر شدم. 📖اصلا فکر نمی کردم حمید با آن شرایط جسمی و #درد کمر از پله ها پایین برود و برایم در شلوغی بازار👥 هدیه تهیه کند و این شکلی من را #سورپرایز کند. ‌ 📖همان روز به من گفت: "کمرم خیلی درد می کرد. نتونستم برای #مادر خودم و مادر تو چیزی بخرم. خودت زحمتش رو بکش🙏" ‌ #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#زندگی_به_سبک_شهدا وقتے که #شهید شُد #بدنش تڪہ تڪه شد •••🏹 آرۍتڪه های بدنش را داد که #چآدر خاکے #مادر تڪه تڪه نشود|✖️| همیشھ میگُفٺ: از #خواهرانـ🥀 میخواهم که #حجابشان را مثݪـ #حضرٺ زهرا رعایٺ ڪنند نہ مثݪـ #حجآب های امروزیــ🍂 چون این #حجآب ها #بوے زهرا نمیدهـند...🎈 { #طلبه‌شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری } #وصیت_نامه_شهید https://eitaa.com/setaregan_velayat313
°●قبل از #دعای_ندبه صنوبر شهید شد °●از عطریاس🌸 پرشد و پَر پَر #شهید_شد °● #سردار تاب روضه ی دیوار و در💔 نداشت °●قبل از شروع مجلس #مادر♥️ #شهید_شد😭 #شهید_قاسم_سلیمانی #شبتون_شهدایی 🌙 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
می‌نویسم بخوان عشـــ♥️ـــق ... تهران، سال ۱۳۶۵ اعزام رزمندگان به جبهه نگران از برنگشتن پاره تنش عکاس: محمد اسلامی راد ♥️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴هر که خاکِ تو نشد، عزت و جاهش ندهند! این خاکساری و خضوع نسبت به فوق‌العاده است مادر: کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ کربلایی؟ حاج قاسم: مادر من دستت رو می بوسم... مادر: بیایی، تو رو به ابوالفضل بیایی... حاج قاسم به سردار حسنی: دستش‌ رو ببوس حتما https://eitaa.com/setaregan_velayat313
‏خداوندا! 🔸تو را سپاس که مرا از پدر و فقیر، اما متدین👌 و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی✨ بهره‌مند نمودی. 🔹از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان👥 بهره‌مند فرمایی 🙏 https://eitaa.com/setaregan_velayat313