#عاشقانه_شــہدا🌹
چنـد روز قـبـل از اینکـه میخواسـت بره سوریہ خیلـی دندوݧ درد داشت😔
بهش گفـتـم بریم دکتر، چطور میخوای با این حالت بری سوریه؟!
میگفـت بـرم اونـجا حالـم خوب میشه...🙂
بهش گفتم یعنی اینجا که هستی و ما پیشت هستیم فقط حالـت بده؟!😒😕
میگفـت: نـه...
اونـجـا حـضـرت زینب س هـستنـد و هوای همه سربازاشونو دارند....☺️
اونجا دردی نیست بـه جز درد اضطـراب اسیری دوباره حضـرت زینب (سلام الله علیها)...
وقتـے داشت میرفت یه بسته کامـل قرص براش گذاشتم ...🍃
وقتے ساکش رو بـرام اوردند،فقط دوتای اون قرصا رو مصرف کرده بود، درست تازمانی که قدمهاش به خاک سوریه رسیده بود...🌹🕊
و اونجا بود کہ فهمیدم حضرت زینب چقدر قشنگ هوای سربازاشون رو دارند😔💚
#ابوالفضل_شیروانیان
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
°•○●⚫️ #فاطمیه ⚫️●○•°
#فاطمه_جان تو را چه شده است!
من پسرعمویت #علی ام.
⚫️یاد آن روزهایی باش که وقتی به خانه می آمدم به #استقبالم می آمدی امروز که نیامدی😔 امروز که #خادمان تو به استقبالم آمدند، غمـ💔 دنیا دلم را گرفت.
⚫️من #بدون_تو چه کنم. هر جا هر کس مضطر شود نام مرا فریاد می زند. #پدرت در جنگ ها وقتی کارها سخت می شد مرا که می دید گره از خم ابرویش باز می شد. #فاطمه_جان حال من مضطرم. من چه کنم😭 تو برایم دعا کن. دعا کن.
⚫️ #علی_بی_فاطمه چه کند⁉️ می بینمت آب می شوم تنم می لرزد ولی #رفتنت را چه کنم. بعد ازتو مَحرم اسرارم که خواهد بود؟
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
✍ #دلایل_شهید_برای_حضور_در_جبهہ
« همسرم داوطلبانہ بہ جبهہ دفاع از حرم رفت و میگفت : اگر قرار باشد بالای منبر مردم را بہ جهاد دعوت ڪنم ، شایستہ است پیش از همہ آنها خودم قدم در میدان بگذارم .»
وقتی بهش گفتم : « ما تازه ازدواج ڪردیم و فرزند ما ڪوچڪہ ؛ اگر میشود چند سال دیگر برو .»
« ایشان گفتند : فڪر ڪن الان امام حسین (ع) بہ ما نیاز دارد ، من میتوانم بگویم امام حسین (ع) الان صبر ڪنید چون من اول زندگیام هستم ، چند سال دیگر میآیم .»
« اصلاً شاید چند سال دیگر بہ من نیاز نداشتہ باشند .» « امام حسین (ع) هم بچہ ڪوچڪ داشت و شما میخواهید فردا بہ حضرت فاطمہ (س) بگویید بہ وظیفهام عمل نڪردم چون بچهام ڪوچڪ بود !»
🌹 #حجت_الاسلام_شهید_مصطفی_خلیلی
🕊 #سالروز_شهادتشان
🔻ولادت : ۶۷/۶/۱۸ ، خوزستان
🔺شهادت : ۹۴/۱۱/۱۲ ، سوریہ
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
شهیدی که " #آقا" بر مزارش رفت را بشناسید
#والله_مدیونیم
💠هنوز خیلی ها طالب را نمیشناسند
🔰مشخص نبود کدام يک پيکر⚰ طالب است. #بابا از دکمه متفاوت شلوار👖 طالب که خودش به مامان داده بود تا آن را بدوزد✂️، پيکرش را #شناسايي كرد. البته جاي تركش پشت كمرش هم كه با #اتو سوزانده شده بود در شناسايي طالب كمك كرد. #مادر از وقتي فهميد با اتو طالب را شکنجه كردهاند، بعد از 30سال هنوز دست به اتو نميزند🚫 و با ديدن اتو حالش بد ميشود😔
🔰منافقین که قصد داشتند از طالب و دوستش #اعتراف بگیرند تنها با فریاد #اللهاکبر اللهاکبر او و دوستش👥 مواجه میشوند. عصبانی میشوند😤 و اقدام به انجام #شکنجههای وحشتناک میکنند.
🔰یکی از منافقین به نام #جلال گفت: من با عصبانیت چاقو🔪 را بالای گوش طالب گذاشتم و گوشش را بریدم💔 بعد #بینیاش را بریدم و خون تمام سر و صورتش را گرفت و طالب #بیهوش شد. بعد با میله آهنی⚔ به جانش میافتند. مسعود قربانی، یکی دیگر از منافقین در اعترافاتش گفت: آب جوش♨️ آوردیم روی پایشان که پر از تاول بود ریختیم. در ادامه اعترافات منافق دیگری به نام جواد محمدی با چاقو #چشم طالب را از حدقه درمیآورد😭 پوست بدنش را با چاقو🔪 میکند و بعد با شیشه شکسته #پوست_بدن طالب را جدا میکنند.
🔰خود منافقین از آن همه #استقامت طالب تعجب کرده بودند و میگفتند چطور این جوان #۱۷ساله این شکنجههای وحشتناک🔞 را تحمل میکند. آنقدر آب جوش روی بدن بچهها ریخته بودند که مو و پوست آنها به راحتی از بدنشان #جدا_میشد. حتی وقتی فهمیده بودند که در بدن طالب ترکش💥 وجود دارد با اتو جای ترکش را #سوزانده بودند.
🔰منافقین قبل از تخلیه خانه🏡 تیمی به بدن آن سه نفر #سیانور تزریق میکنند💉 تا کارشان را تمام کنند. بعد بدنشان را با طناب و زنجیر⛓ میبندند و لای چند پتو میپیچند و داخل کیسههای بزرگ #نایلونی میگذارند، سپس با ماشین🚘 توسط یکی از اعضای سازمان به نام خسرو زندی به #باغ_فیض منتقل میکنند. خسرو زندی در اعترافاتش از لحظات آخر حیات #شهید_طاهری و دو همراهش اینطور می گوید:
🔰چالهای🕳 در باغ کندم و هر سهشان را که هنوز #زنده بودند و نفس میکشیدند داخل چاله انداختم و #زنده_به_گورشان کردم😭
#شهید_طالب_طاهری
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٦٣
#بوى_بدن_كباب_شده!
🌷هر وقت مى خواهيم با سيد برويم توى شهر قدمى بزنيم، يکى، دو نفر جلوتر مى روند تا اگر بوى کباب شنيدند خبرش کنند. حساسيت دارد به بوى کباب، خيلى حالش بد مى شود!!
🌷يک بار خيلى اصرار کرديم که چرا؟ گفت:«اگر در ميدان مين بودى و به خاطر اشتباهى، مين فسفرى عمل مى کرد و دوستت براى اينکه معبر و عمليات لو نرود، آن را مى گرفت زير شکمش و ذره ذره آب مى شد و حتى داد و فرياد هم نمى زد و از اين ماجرا فقط بوى بدن کباب شده توى فضا مى ماند، تو به اين بو حساس نمى شدى؟»
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات