eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
155 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
دل سرگشته من! این همه بیهوده مگرد خانه دوست همین جاست اگر بگذارند و من و تو چه می دانیم؟ شاید همین دو شهید، واسطه فیض عظیمی شدند که شامل حالِ این شد. ۲۲ ساله پاک و باتقوی بود ،بی صدا و آرام اشک میریخت وقلب سوخته اش مسیر شهادتش بود. ۱۱ محرم ۱۳۹۵ سوریه شهید : روستای محمدآباد ساقی شهرستان انار رفسنجان شادی روح پاکش https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌼🌺🌼﷽🌺🌼🌺 مولا حسـ💚ـن جان در حِلم و وَفا حسـن زبانزد دارد در جود و سَخا شکوه بے حد دارد در قامت او صلابت حیدرے ست در چهره ے خود نور محمَّد دارد #دوشنبه_هاے_امام_حسنے❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🍃🍃🍃🍃🍃💠﷽💠🍃🍃🍃🍃🍃 😊 🔵 یک زنانه برای ایجاد احترام متقابل در زندگی این است که👇 اگر به جایی دعوت شدید، تصمیم‌گیری نکنید. 🌷 حتی اگر جواب همسرتان را بدانید. 🌷 حتی اگر او همیشه بدون نظر شما تصمیم بگیرد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
هر بار ڪہ رفـت با شهیـــدی برگشت این‌بار شهیدی آمد و او را برد رزمنده و جانباز دفاع مقدس شهادت: ۲۸ خرداد ۱۳۷٦ فڪہ تفحص شهدا / انفجار مین‌ والمری #شهید_حسین_صابری #سالروز_شهادت🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
°| #سر_مشق_ها… اولين شرط لازم براي پاسداري از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسين است هيچ كس نمي‌تواند پاسداري از اسلام كند در حالي كه ايمان و يقين به اباعبدالله‌الحسين(ع) نداشته باشد °| #شهید_‌زین‌الدین… https://eitaa.com/setaregan_velayat313
این روزا عجیب هواے ِ مشهدالرضا دارم :::::::::::::::: https://sapp.ir/bayazi_and_fathi313 https://eitaa.com/setaregan_velayat313 🌷🌷🌷
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
~•°•~•💓•~•°•~ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_نود
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣9⃣ از روی صندلی بلند شدم و تا دم در رفتم.... دوباره برگشتم.... دوباره رفتم.. حالم عجیب بود... دلم میخواست فریاد بکشم... یاد کسی که لبخندش بهشت خدا بود برام داشت دیوونم میکرد....😢 تسبیحش دستم بود و مرغ آمینش گردنم... 😢 نه.... اینجوری نمیشه... باید امشب با مهدی صحبت کنم... دیگه سکوت کافیه... 😔 لب تاب رو بستم و چادر سفیدم رو پوشیدم و  از اتاق رفتم بیرون. _ببخشید آقامهدی میخواستم باهاتون صحبت کنم تنها. میشه بیاید یه لحظه توی اتاقم.😳 همه با تعجب هم دیگه رو نگاه میکردن... اولین بار بود تو این دو سه ماه نامزدی میخواستم مثل آدم باهاش حرف بزنم. مهدی عین چیز سرشو انداخت پایین و اومد تو اتاقم... اگه محمد بود الان حتما از بابا اجازه میگرفت بعد میومد...😟 روی صندلی نشست و منم روی تختم. مهدی: عجبا ضعیفه بالاخره یادت افتاد یه آقا هم داری باید باهاش صحبت کنی☺ _اولا ضعیفه خودتی و اون عمه ت😠 دوما تو هنوز هیچ کاره من نیستی😬 سوما اگه میخوای حرص منو در بیاری و حرف مفت بزنی برو گمشو بیرون👈 مهدی: هوووی خانوم. دیگه خیلی داری تند میری😠 _من همینم کلی اخلاق بد دیگم دارم. میخوای بخواه نمیخوای نخواه😠 مهدی: فعلا که میخوام. خب حرفتو بزن منتظرم 😆 _ببین... من محمدجواد رو دوس دارم😳 مهدی: میدونم.😏 با حرص گفتم: خب وقتی میدونی چرا میخوای باهام ازدواج کنی؟؟؟😠 مهدی: خب معلومه چون دوست دارم.😊 _ د آخه آدم بی عقل من دلم پیش اونه فکرم پیش اونه عشقم اونه... از توهم... از توهم متنفرم... واسه چی میخوای هم زندگیه خودتو خراب کنی هم من😦 مهدی: من با همین شرایطم میخوامت. حالا بازم حرفی داری؟😏 با حرص از جام بلند شدم و رو به روش ایستادم و با یه حالت خط و نشون کشیدن گفتم: پس خوب حواستو جمع کن زامبی😠 تو زندگی نه از من توقع عشق داشته باش نه توجه😠 قلب و ذهنمم همیشه پیش محمدجواده پس بدون بهت خیانت میکنم😠 حالام از اتاق من گمشو بیرون😠👈 مهدی بلند شد و بهم نزدیک شد و گفت: فقط بزار عقد کنیم لجباز خانوم... کاری میکنم که از به دنیا اومدنت پشیمون شی😏 _من همین که زن تو بشم از زندگیم پشیمون میشم😠 مهدی از اتاق بیرون رفت و در رو با ضرب بست😳 به دیوار تکیه دادم و نشستم... حالم بد بود😢 ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣9⃣ حالم اصلا خوب نبود... بعد کلی گریه از سرجام بلند شدم و از در اتاق رفتم بیرون... فاطمه داشت میگفت بهتره چیدمان سفره عقد رو یکم عوض کنن و این خیلی قدیمی شده... بی توجه به حرفاشون از کنارشون رد شدم و رفتم روی حیاط... باد توی چادرم میپیچید و حس قشنگی بهم دست میداد... 😢 *فائزه... به سمت صدا برگشتم. بابام پشت سرم وایساده بود و داشت نگاهم میکرد... 😞 بابا: فکر میکنی خیلی پدر بدیم...نه؟ سکوت کردم. بابا: هر پدری آرزوشه عروسی دخترشو ببینه... هر پدری دوس داره توی این روز دخترش خوشحال باشه... هیچ پدری نمیخواد دخترشو بدبخت کنه... من خیلی دوس داشتم فردا مردی که کنار تو میشینه محمدجواد باشه... میدونم اون روز خیلی خوشبخت میشدی... میدونم... ولی الانم بدبخت نمیشی... مهدی تورو دوس داره بابا _بابایی😢 دل من این وسط مهم نیست؟ بابا با تعجب و شک پرسید: نکنه دل تو پیش محمدجواده؟ _نهههه😁 ولی مهدیم تو دلم نیست... به هیچ وجه😖 بابا: مهدی پسر خوبیه _بابا اون شیطان رجیمه😡 شما نمیشناسیدش بخدا همیشه جلو همه خوب خودشو نشون میده ولی جنسش خرابه بابا😣 بابا: ولی دوست داره و بخاطر همین دوس داشتن داره بچه بازیاتو تحمل میکنه😒 _بابا بابا: هیچی نگو... ولی بدون با مهدی خوشبخت میشی... هم از لحاظ مالی هم عاطفی کاملا ساپورتت میکنه... بیشتر از این میخوای؟ _بابا😳 یعنی زندگی اینه؟؟؟ یکی پول داشته باشه و دوسم داشته باشه؟؟؟ بابا: مگه غیر اینه؟ دیگه چی میخوای؟😳 _بابا پس من چی؟؟؟؟ من نباید دوسش داشته باشم؟؟؟ بابا: عشقی که بعد ازدواج به وجود میاد پایدار تره _کی گفته؟؟؟ بابا: به چشم دیدم. عشق خودتو به محمدجواد یادت رفته؟ زودگذر... _بابا ولی... بابا: ولی نداره... فردا مراسم عقدته... نکنه میخوای اینم بهم بزنی؟ بغض کردم و از کنار رد شدم و رفتم تو همینجور که وارد خونه شدم. خاله ناهید: عروس خانم بیا ببین کدوم رنگ تور قشنگ تره آویزون کنیم😍 _ببخشید من خستم خوابم میاد. اینو گفتم و رفتم توی اتاقم. چادرمو در آوردم و با دوربین توی آینه اتاق از خودم آخرین عکس مجردی رو گرفتم. هه... حتی تو این بدبختیم دست از دوربین بر نمیدارم😢 ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣9⃣ صبح زود با تکونای دست فاطمه بیدار شدم. فاطی: عروس خانم خوابالوو نمیخوای بلند شی؟ روی تخت نشستم و خمیازه کشیدم. کش و قوصی به بدنم دادم و اومدم دوباره دراز بکشم که صدای جیغ مامانم بلند شد😱 مامان: پاشو زود باش برو حموم هنوز هیچ کار نکردی زود بااااش😑 حوصله دعوا و کل کل نداشتم. با چشمای نیم باز بلند شدم و رفتم حموم😵 یه دوش یه ربه گرفتم و اومدم بیرون... موهامو با کمک فاطمه خشک کردم و بالای سرم بستم. مامان: بالاخره نمیخوای این لباس عقد متفاوتت رو نشون بدی؟😊 _میترسم خودمو لباسمو باهم از در خونه بندازی بیرون مامانی😕 مامان: زود باش نشون بده وگرنه من میدونم و تو😡 بالاخره بعد این همه مدت از لباس عقدم رونمایی کردم. مانتو آبی کاربنی که یقه و کمرش با پارچه گلگلی آمیخته شده بود و روسری آبی کاربنی... اول که مامانم لباس رو دید کلی حرص خورد و زد تو صورتش که این چیه پوشیدی و آبرومو میبری ولی بعدشم که دید حرص خوردنش الکیه و من کاری نمیکنم بیخیال شد ولی کلی فوشم داد... هرچیم گفت بپوش ببینم توی تنت میاد یا نه گوش نکردم و گفتم حالا شب میبینی... امروز روز عقد محمده... امروز محمد من میشه مال فاطمه... امروز زندگیمو ازم میگیرن...😢 چی میشد من امروز جای فاطمه کنار محمد بودم...😭 چی میشد اون جای مهدی کنار من بود...😭 حالم خراب بود... کاشکی این دم آخری میشد به محمد بفهمونم من بخاطر چی رفتم... ولی فاطمه چی... نکنه زندگیش خراب شه... اصلا غرور خودم چی... لحظه آخر چی بیام بگم... نمیخوام روز عقدش با عذاب وجدان بگذره... نمیخوام مثل یه موجود اضافی فقط باشم براش... اه... ولی کاش میدونست... میدونست بخاطر اون چجوری از خودم و دلم گذشتم... کاشکی میدونست...😢غیر ارادی گوشیمو برداشتم یه اس نوشتم: *سلام. آقاسید حالت چطوره... من که ازت گذشتم بخاطر خوشبختیت... تنها آرزوم خوشبختیته...* متن پیام رو خوندم و دوباره پاک کردم این بار نوشتم: *سلام آقای حسینی تبریک میگم عقدتون رو ان شاالله خوشبخت بشید* دوباره متن پیام رو پاک کردم... این بار نوشتم: *محمدم... دوست دارم...❤️* دستم رو روی سند زدم و چشامو بستم😣 ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
~•°•~•💓•~•°•~ ⃣0⃣1⃣ دستم که روی سند خورد گوشی رو گذاشتم روی میز جلوم و چشامو بستم و گوشامو عین بچه هایی که خراب کاری میکنن گرفتم😖 لرزش گوشی روی میز باعث شد چشامو باز کنم و نگاهش کنم😬 *پیام ارسال نشد* شارژ نداشتم و پیام نرفته بود... نفس راحتی کشیدم و این بار ایمان آوردم یه حکمتی تو کاره... خدایا ببین من خواستم حرف دلمو بگم خودت نزاشتی...😢 ساعت یازده ظهر بود و به اصرار فاطمه و مامانم روی صندلی جلوی آینه نشستم تا فاطمه آرایشم کنه😒 این اولین بار بود که داشتم آرایش میکردم...😞 فاطمه یه آرایش ملایم روی صورتم پیاده کرد. چون هیچ وقت آرایش نمیکردم خیلی فرق کردم و متفاوت شدم. مانتو کابی و روسری ستش رو پوشیدم و به خودم توی آیینه نگاه کردم. خوب بود... بهم میومد. کاشکی محمد من و اینجوری میدید😢 یه شاخه گل سرخ از روی گلدون روی میز برداشتم و از اتاق رفتم بیرون... اقایون نبودن و خانوما سخت مشغول کار بودن... هه... هیچ وقت فکرشو نمیکردم اینجوری تموم شه... همه آرزوهام بر باد رفت... زندگیم تموم شد... جوونیم سوخت... عشقم مرد...😭 رفتم توی حیاط و وایسادم. داشتم آسمون رو نگاه میکردم و به دیوار تکیه داده بودم 😔 هی خدا... من تن دادم به تقدیر... ولی میدونم راه سختی در پیش دارم... شاید سخت تر از همه روزایی که گذروندم...😭 *فائزه... به پشت سرم نگاه کردم. فاطمه بود که گوشیم دستش بود📱 فاطی: بیا این گوشیت خودشو کشت... یه دختره کارت داشت گفتم نیستی... گفت بگو حتما باهام تماس بگیره...😬 _باشه ممنون. به آخرین شماره گوشیم نگاه کردم. خدای من این که فاطمه بود...😳 ... ❤🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
﷽ خودراچوپَرَنده،ساده‌دیدم‌آقا بَرخاك‌توسَرنَهاده‌دیدم‌آقا سوے‌حَر‌َمَت‌بال‌گُشایَم‌زیرا خوان‌کَرَمَت،گُشاده‌دیدم‌آقا #خوشبحال_ما_همه_دور_حسن_گردیدها💚 #زینت_پدر #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌♥🍃 بنده از شهدایی هستم که حتما یقه بی حجاب ها وکسانی که ترویج بی حجابی میکنند رو اون دنیا میگیرم......! ❣| شهیدمدافع حرم 👤| #جوادمحمدی #شبتون_شهدایی #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#انس_با_قرآن هر روزیک صفحه از قرآن کریم سلامتی‌وتعجیل‌حضرت‌صاحب‌الزمان‌(عج) به نیابت از #شهــدا قـرائت امـروز 👇سوره #بقره #صفحه_چهار @setaregan_velayat313 ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─-----╯
💢امام علی(ع): بدانید آنان که در زمان #غیبت_حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت #غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود. 📚بحار ج51 ص109 #صبحتون_مهدوے #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#ارباب به تربت ات؛ #سجده می کنیم! تا سَرهامان؛ رنگ #بریدن بگیرد... السلام علی #الحسین (ع) #صبحتون_حسینے #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
گفتہ‌اند: "اَلمُؤمنُ ڪالجبلِ الراسخ" اما بہ گمانم ڪوه با آن عظمتش، سر، خَم مےڪُنَد بہ پاے قدم‌هاے استوارتان... 📎یگانه شهید مدافع حرم شهرستان بهبهان #شهید_احسان_فتحی #صبحتون_شـهدایـے🌹 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
خاطری گـر نظـرم هست همه خوبـی توست حسرتی گر به دلم هست همان دوری توست جانباز دفـاع مقـدس دومین شهیدمدافع حرم جامعه‌پزشکی‌کشور شهادت : ۹٦/۰۳/۲۸ حمص #شهیـد_حمید_قناد_پور #ایام_شهادت ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
بسم رب الشهدا سرباز مخلص اسلام پای رکاب رزمندگان لشکر 25 کربلا آسمانی شد #عارف_نوریان از حافظان مرزهای شمالغرب کشور امروز حین ماموریت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. #نشر_دهید #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#کلام_شهید خدایا میگویندبزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔 #شهید_محمد_امین_کریمیان🌷 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#کلام_شهید خدایا میگویندبزرگ ترین شڪست ازدست دادن ایمان است بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ دراین روزهای سخت امتحان روزگار،شرمنده ے شهدانشوم💔 #شهید_محمد_امین_کریمیان🌷 #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#بِالحُسَین دل بشکسته من را ببرید شاید از عرش خدا اذن "شهادت" برسد زیر قرآن به خدا رو زده این بنده ی بد #اربعین_پای_پیاده_به_زیارت_برسد ♦♦♦♦♦♦♦♦♦ #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
بسم رب الشهدا و الصدیقین ازشام بلا شهیدآوردند...😔 رزمنده مدافع حرم #سیدفاضل_موسوےامین به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 #شهیدمحمدامین_کریمیان 💐#تقدیم_به_شهدای_مدافع_حرم مدافع حرم حضرت زینب سلام الله 🌷کلنا عباسک یا زینب(س)🌷 #ایام_شهادت ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ #به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313 https://sapp.ir/bayazi_and_fathi313 🌷🌷🌷🌷