هدایت شده از ناخواسته ۵
11.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 اگر ستاد جلیلی تمام کارهایش را تعطیل کنه و این کلیپ را در سطح میلیونی پخش کنه اثرش از صد تا مناظره تلویزیونی بهتر است 👌🇮🇷✌
هدایت شده از ناخواسته ۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدانند اگر من بیایم ....
هدایت شده از ناخواسته ۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدانند اگر من بیایم ....
هدایت شده از سیدمرتضی حسینی دولت آبادی
سلام بردوستان شهداخداراشکرکه توفیق وسعادت شامل حالمان شدوبه زیارت مدینه منوره ومکه مکرمه نائل شدیم ودعاگوی ونائب الزیاره همه دوستان وآشنایان بودیم ، مشتاق زیارت دوستان وعاشقان اهل بیت علیهم السلام هستیم باتشکریاعلی مدد
هدایت شده از ناخواسته ۵
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام روایاتی که از اهل بیت
علیهم السلام رسیده فرموده:
اینها هرگز شکست نمی خورند
و پرچم را به صاحب اصلی می دهند.
فقط:
مواظب ایمان خودت باش که
از این انقلاب الهی جا نمانی
هدایت شده از سیدمرتضی حسینی دولت آبادی
به منا سبت بزرگداشت شهادت: شهید مصطفی عطائیان نام پدر: حسن ( رمضان )
عملیات: جبهه غرب محل شهادت: سنندج- محور حسن اباد
تاریخ تولد: 05/06/1340
تاریخ شهادت:18/04/1363
سن شهید هنگام شهادت : 23سال ، برگی ازخاطرات شهید : دلسرد خودش " تازگي ها بهانه گير شده بود ودرست غذا نمي خورد. به هر بهانه اي قهر مي كرد. حركات و رفتارهايش برايم تازگي داشت. مصطفي كه اينطور نبود؟ يك شب بدون اينكه بفهمد دنبالش راه افتادم تا ببينم كجا مي رود؟ رفت ستاد اعزام به جبهه. وارد شدم و گفتم نمي گذارم مصطفي را ببريد! تامن را ديد آنجا را ترك كرد كه چشم در چشم نشويم. فردا شب به بهانه خريد وسایلش خداحافظي كرد و رفت. دليل بهانه ها و قهرهايش را فهميدم. مي خواست آرام آرام مرا دلسرد خودش كند تا راحت تر ازاو دل بكنم. خاطره دوم : فرمانده محور كردستان " در مدت 10 ماهي كه جبهه بود چند باربيشتر مرخصي نيامد. اولين بار كه آمد گفت مادر دوستانم كه آمدند جلوي پايشان گوسفند سر مي برم ومهمانشان مي كنم.چند ساعت بعد رفت به منزل يكي از همرزمانش كه در جبهه بود تا به مادرش سری بزند. مادر همرزمش وقتی چشمش به مصطفي افتاد به ياد پسرش می افتد و گريه امانش نمی دهد. همين كافي بود كه مصطفي هنوز نيامده بار سفر بندد و دوباره راهي جبهه شود. فرمانده محور حسن آباد كردستان طاقت نياورد ، كه نيروهايش در جبهه باشند و او مهماني بگيرد. هدیه به ارواح مطهرو منور شهدای اسلام و امام شهدا ، خمینی روح خدا ، قدس الله نفسه الزکیه وجهت سلامتی رهبرحکیم انقلاب ، امام خامنه ای حفظه الله و هدیه به ارواح مؤمنین و مؤمنات ، الفاتحه مع الصلوات 🤲
هدایت شده از ناخواسته ۵
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۴۵ ثانیه .
(((هرگز )))دشمنان انقلاب موفق نمی شوند.ببینید و برای دیگران هم ارسال کنید.
هدایت شده از ناخواسته ۵
17.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
***
《 مرگِ اینچنینم آرزوست 》
👌 نوکرانی که در حین نوکری سر به بالین ارباب دو عالم گذاشتند ...
🌱 اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج🌱
هدایت شده از ناخواسته ۵
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقایسه ای بسیار زیبا
در مورد دو دولت
روحانی و رئیسی
(نظر رهبر انقلاب)
🌺محورهای اصلی بیانات امام خامنه ای (مدظله العالی) در دیدار پایانی اعضای هیئت دولت سیزدهم (1403/04/17):
۱_ دولت مرحوم آقای رئیسی دولت کار و امید بود، دولت حرکت در بخشهای داخلی و خارجی بود.
۲_یکی از مهمترین خصوصیّات آقای رئیسی مردمی بودن بود. برای اعضای دولتها، این باید الگو باشد.
۳_از منظر اسلام، بهترین و محبوبترین کارها، آن است که مورد نظر تودهی مردم باشد.
۴_حضرت میفرمایند: این نورچشمی ها توقّعشان از همه بیشتر، صبرشان از همه کمتر، کمکشان از همه ناقابلتر و توقّعشان از همه بیشتر است. آقای رئیسی در این خط {خدمت به عامه مردم} حرکت میکرد.
۵_ آقای رئیسی باور داشت که ما اکثر مشکلات کشور را میتوانیم با تکیهی به ظرفیّتهای داخلی حل کنیم.
۶_خصوصیّت دیگر ایشان که خب این را همه میدانند، همه میفهمند و دیدهاند، خستگیناپذیری از کار بود.
۷_ یک نقطهی برجستهی دیگر از ایشان، مأیوس نشدن از زخمزبانها بود.
۸_ایشان در سیاست خارجی دو خصوصیّتِ تعامل و عزّتمداری و عزّتمندی را در کنار هم رعایت میکرد.
۹_ یک نقطهی دیگرِ ایشان ــ که آقای مخبر هم بحق اشاره کردند ــ اهتمام به طرحهای بزرگ بود.
۱۰_ یک نکتهی دیگر هم منش اخلاقی ایشان بود؛ جدّاً متواضع بود، جدّاً بردبار و صبور بود، اهل مدارا بود با کسانی که اختلاف نظر داشتند.
۱۱_ ایشان اهل ذکر و توسّل و دعا بود. من این موارد را گفتم برای اینکه اینها ثبت بشود به عنوان یک الگو.
هدایت شده از سیدمرتضی حسینی دولت آبادی
به مناسبت گرامیداشت شهادت :
شهید محمد شریفی
نام پدر: علی
عملیات: جانباز- بیت المقدس
محل شهادت: جانباز- بیمارستان امین اصفهان
تاریخ تولد: 02/01/1326
تاریخ شهادت: 20/04/1363
سن شهید هنگام شهادت : 37 سال ، برگی ازخاطرات شهید : يك دست و يك پا " مثل يك خواب بود خوابی تلخ كه گرمي پلك هايم را با قطره هاي اشك سرد مي كرد. جنگ شروع شده بود. آن روز صبح بابا مثل هميشه براي نماز صبح به مسجد رفته بود که سراسيمه برگشت و گفت هرچه پتو و خوراكي و نان خشك داريم بايد بسته بندي كنيم براي فرستادن به جبهه. بعد از آن روز رفت و آمد در خانه ما زياد شد. يكي آرد مي آورد، يكي چوب و ديگري كنجد و همه دست به دست هم نان مي پختند. پدر خودش تاب نياورد و عازم جبهه شد. بعضي وقت ها موج انفجار چنان اذیتش می کرد كه بي هوش مي شد. آخر يك دست و يك پا چگونه مي توانست عصا بگيرد. با اين حال نماز جماعت و حتي نماز جمعه اش وقتی که در خانه بود ترك نمی شد. هدیه به ارواح مطهر و منور شهدای اسلام و امام شهدا ، خمینی روح خدا ، قدس الله نفسه الزکیه و هدیه به ارواح مؤمنین و مؤمنات ، الفاتحه مع الصلوات 🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد ٍو َآلِ مُحَمَّد ٍو َعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ 🤲 لینک گروه دوستان شهدا شهرستان برخوار https://eitaa.com/joinchat/394657979Ca7c78fcd87
هدایت شده از سیدمرتضی حسینی دولت آبادی
به مناسبت گرامیداشت شهادت :
شهید محمدعلی رفیعی
نام پدر: حسین
عملیات: منطقه عملیاتی نصر4
محل شهادت: مائوت
تاریخ تولد: 07/01/1346
تاریخ شهادت: 20/04/1366
سن شهید هنگام شهادت : 20سال ، برگی ازخاطرات شهید : به جاي شما " يك روز با ماشين جهاد براي آوردن آب به منطقه رفتم. صداي صوت خمپاره ها و غرش هواپيماهاي دشمن گوش خراش و سرسام آور بود. يك رزمنده كه صورتش را با چفيه بسته بود از بالاي تپه كسي را صدا مي زد. صدا به صدا نمي رسيد. اعتنايي نكردم آب را برداشتم و با سرعت زياد گردنه را طي كردم و به مقر رسيدم و با عجله آب را در تانكر تخليه كردم. ديدم از دور لودر بزرگي با سرعت به طرف من می آید. بي تفاوت به كار خود ادامه دادم که دیدم راننده شتابان خودش را به من رساند. همان رزمنده چفيه پوش بود. مرا در آغوش گرفت و شروع به گريستن كرد. مرتب مي گفت: شما اينجا چكار مي كنيد؟ چفيه اش را كنار زد ديدم محمدعلي نوه خاله ام است. با او روبوسي كردم و پرسيدم: تو كجا، اينجا كجا، چه مي كني؟ گفت: «من آمده ام تا به جاي شما خدمت كنم. شما به خانه برگرديد و به همسر و فرزندانتان رسيدگي كنيد.» هدیه به ارواح مطهر و منور شهدای اسلام و امام شهدا ، خمینی روح خدا ، قدس الله نفسه الزکیه و هدیه به ارواح مؤمنین و مؤمنات ، الفاتحه مع الصلوات 🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد ٍو َآلِ مُحَمَّد ٍو َعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ 🤲 لینک گروه دوستان شهدا شهرستان برخوار https://eitaa.com/joinchat/394657979Ca7c78fcd87
هدایت شده از سیدمرتضی حسینی دولت آبادی
به مناسبت گرامیداشت شهادت : شهید مرتضی عطایی
نام پدر: علی عملیات: جبهه جنوب محل شهادت: فکه
تاریخ تولد:11/09/1346 تاریخ شهادت: 21/04/1367
سن شهید هنگام شهادت : 21 سال ، برگی ازخاطرات شهید : مستی عشق "
پيراهن مشكي و زنجيرهايش را از صندوقچه در آورد. لباس محرم را به تن كرد. هر سال در ماه محرم مرتضي حال و هوايش عوض مي شد. صداي دسته هاي عزاداري و شور و حال تكيه ها و حسينيه ها در شهري كه يكپارچه عزادار واقعه بزرگ عاشورا و حماسه حسيني مي شد او را به مستی عشق مي كشاند. از خانه بيرون رفت و چشمش به چند جوان افتاد كه سر كوچه ايستاد بودند و با هم خوش و بش مي كردند. به طرف آنها رفت و گفت: «چرا اينجا ايستاده ايد؟ برويد و در هيأت عزاداري امام حسين علیه السلام شركت كنيد. ديگر نبينم كه اينجا جمع مي شويد.» حساب کارشان را کردند و بلافاصله از آنجا پراكنده شدند. خاطره دوم : همچنان برای حسین علیه السلام " مرتضي امدادگر جبهه بود و در خط مقدم به مجروحين امدادرساني مي كرد. با بیشتر رزمنده ها دوست و آشنا شده بود. ديگر همه شعار مرتضي را مي دانستند «جنگ جنگ تاپيروزي» اذان كه گفته مي شد در هر جا و در هر شرايط خاشعانه و با حضور قلب در مقابل معبود پيشاني به خاك مي گذاشت. به مادرش هميشه مي گفت: «برايم دعا كن كه شهيد بشوم، مجروح نشوم، دلم مي گيرد وقتي مي بينم رزمنده ها چقدر شرمنده مي شوند كه احساس مي كنند مجروحيتشان باعث به زحمت افتادن ديگران است. دوست دارم در اين راه جانم فداي حسين علیه السلام شود تا نهضت عاشورا هميشه زنده بماند. از مال دنيا زنجيرها و وسايل عزاداريم را به حسينيه اهدا كنيد .