ممنون از دوستای گلی که اومدند 🌸👏👏👏جای کسانی که نبودند به هر دلیلی خالی بود
ان شاالله در جنگ های بعدی ببینیمتون 🤓
4_5918263061835155313.mp3
3.91M
استودیویی
📝عزیز زهرا بقیةالله
کجایی آقا..
🎤کربلایی مجتبی رمضانی
#امام_زمان
#صیقل_روح
#وارث
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
#تست_هوش
کدام لیوان زودتر از همه پر می شود ⁉️
🔖 پاسخ تست یکشنبه صبح قرار میگیرد !
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیا اینجورین؟ 😂
#بخندیم
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
بدون شرح😎👀🙈
#انگیزشی
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
❤️🤩رفیق جان برای پویش ستاره شو ⭐️ چند تا کار میتونی انجام بدی و به رفیق شهیدت😇😎 هدیه کنی 1⃣روزی ح
❌🔻❌🔻❌🔻
👌یه بار خوندنش بین شش تا یازده ثانیه طول میکشه 👀
حتی کمتر😁
🌺پس صد تاش نهایت🔸 هجده دقیقه🔸 طول میکشه
🌸هزار تاش هم🔸 سه ساعت🔸
🌼ده هزار تاش هم🔸 سی ساعت🔸
یعنی خوشبحال 😍اونی که توی کُل ِ ماه رجب حداقل✨ هجده دقیقه✨ برای خوندن
❤️ سوره توحید❤️ وقت میزاره و....
یه عالمه پاداش جمع میکنه🤩🤩
جا نمونی از #قرارمون رفیق جان☘
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
با بابام قرار گذاشتيم صبحا بريم بدوييم
پنج و نيم صبح بهش زنگ زدم گفتم بيداري؟
گفت نه....گفتم منم همينطور.
دوباره خوابيديم 😁😂
#بخندیم
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
یادش بخیر 🥰
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
↻✂️📏✏️••||
.
.
#حوصلتون_سر_نره🙃🙂
#کاردستی نگهدارنده گوشی 🎈
خیلی شیک👌 و گوگولی
گوشی رو بزار و کاراتو انجام بده👊
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
#تست_هوش کدام لیوان زودتر از همه پر می شود ⁉️ 🔖 پاسخ تست یکشنبه صبح قرار میگیرد ! ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'•
#پاسخ_تست_هوش
خیلی از دوستان گلم جواب اشتباه دادند ❌❌
میدونید چرا؟
چون نگاه دقیق نکردین به مسیر بطری ها
یا با عجله پاسخ دادین!!
خوب بیایید فکر کنیم برای حل این معما باید چه کاری را انجام دهیم. ما باید با دقت تمام به مسیرهای آب نگاه کرده و اتصالات به لیوانها را مشخص کنیم:
آب ابتدا در لیوان ۱ می رود و قبل از اینکه پر شود به شیشه ۳ می ریزد. از لیوان ۳ به شیشه ۷ جریان نمی یابد ـ چون مسدود هست ـ به همین ترتیب سعی می کند به شیشه ۶ برود. اما دهانه شیشه ۶ مسدود شده است. بنابراین ابتدا شیشه ۳ را به طور کامل پر می کند.
تشکر از همه دوستانی که فعالیت شرکت کردند حتی اگر اشتباه جواب دادند
دوستان گل که پاسخ صحیح دادند 👏👏👏👏👏👏
صبا صفری
منصور عبداللهی
فاطمه حسنی
زیبا خدامی
مهشید برونی
عرفانه احمدی
ابوالفضل امانی
نگار جعفری
فاطمه نصر اصفهانی
علی احمدی
حدیثه قدیری
زهرا اسدی
امیرحسین نوری
عماد احمدی
کوثر باقری
ستاره شو7💫
#رمان #نوجوان #فرشتههاازکجامیآیند #قسمت_دوازدهم 🧖♀🧖🧖♀🧖 غلام آقا مظفر گفت: «غلام یک چایی بیار ب
#رمان
#نوجوان
#فرشتههاازکجامیآیند
#قسمت_سیزدهم
🧖♀🧖🧖♀🧖
بیرون را نگاه کردم، دیدم حسینمخ دوروبر ماشین میچرخد.
آقا مظفر نشست پشت میزش و گفت: «آدرست را بگو بنویسم!»
علیرضا گفت: «میخواهم ببرم ماشین را به یکیدو نفر نشان بدهم.»
بعد از این حرف سکوت شد. سر برگرداندم دیدم آقا مظفر سیخکی نگاهم میکند. شستن دوتا استکان را هی کش دادم، هی کش دادم بلکه یکیشان چیزی بگوید. تا آنکه مظفر به حرف آمد.
ــ هوی....؟!
سر برگرداندم. کاردش میزدی، خونش درنمیآمد، با غیظ چشم به چشم هم دوختیم. دلم میخواست همان استکان را پرت کنم توی سرش. کاش میتوانستم هرچه فحش بلدم بهش بدهم. ولی مجبور بودم سکوت کنم.
علیرضا بلندشد ایستاد و گفت: «کی؟ نخیر، او چیزی به من نگفت. اصلاً شما چرا یکهو ناراحت شدید؟»
مظفر گفت: «من ناراحت نشدم عزیز. برو صد نفر را بیاور ماشین را نشان بده! اصلاً برو یک جای دیگر ماشین بخر! برو جایی که مطمئن باشی!»
علیرضا پولش را برداشت و گفت: «معلوم است که میروم!» و از مغازه رفت بیرون.
جلو در با حسینمخ تصادف کرد. یکی داشت میآمد تو و یکی میرفت بیرون.
سرعت علیرضا زیاد بود. حسینمخ خودش را جمع و جور کرد و گفت: «این چرا آتشش اینقدر تند بود؟!»
ــ برای فضولی بعضیها! ما اگر دستمان را عسل کنیم، میخورند و گاز هم می گیرند...
از پشت میز بلند شد و آمد طرفم. تا او برسد، شیر آب را بستم. یک پس گردنی بهم زد و هلم داد بیرون طرف در
ــ برو به آن بابای هیچچی ندارت بگو پول ما را بیاورد. شماها لیاقت کمک ندارید!....
مظفر پسرعموی بابام بود. دویستوپنجاه هزار تومان به بابام قرض داده بود و قرار بود من یک سال آنجا کار کنم و مزد نگیرم. ماشینها را تمیز کنم، پذیرایی کنم و شبها توی بنگاه بخوابم. من همهی اینها را بهخاطر مریضی مادرم و بدهکاری پدرم، قبول کرده بودم. اما نمیتوانستم ببینم بدوبیراه میگوید. اعتراض کردم: «چرا فحش میدهی؟!»
ــ برای اینکه دلم میخواهد!
هلم داد بهطرف در. نمیخواستم بروم. نمیخواستم التماس هم بکنم. حسینمخ پرسید: «چه کار کرده؟»
مظفر گفت: «مشتری میپراند. پنجاه تا تو این معامله بود که پرید!»
حسینمخ پرسید: «چی بهش گفتی؟»
گفتم: «هیچ چیز! من چه کار به مشتری داشتم؟»...
حمله کرد طرفم. مشت زد تو صورتم. یکهو دنیا دور سرم چرخید و همهچیز تار شد. برای اینکه نیفتم، چسبیدم به پای حسینمخ.
میشنیدم که تندتند میگفت: «ول کن! پایم را ول کن!» مظفر دست انداخت تو موهایم و سرم را کشید عقب. انگار داشت پوست سرم را میکند. حسینمخ همانطور که یک پایش تو دستم بود، خودش را میکشید طرف در و بدوبیراه میگفت. میخواستند از در بیندازندم بیرون. یکهو صدای ترکیدن چیزی شنیده شد..
ادامه دارد...
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
ستاره شو7💫
ولادت #امام_جواد
امروز که تولد هست نشون بدیم با روزهای دیگه یه فرقی میکنه
مثلا دوتا بستنی بگیریم با خواهر یا برادرمون به عشق امام جوادجان بخوریم 😋
دهم #ماه_رجب #میلاد_امام_جواد علیه السلام مبارک
╭┅──────┅╮
࿐༅📚༅࿐#احکام
#حجاب
╰┅──────┅🦋
ᘜ⋆⃟݊🍁🪸🪺🌻•✿❅⊰'••'•'━━━•─
@setaresho7 اینجا ستاره شو
─•━━━•'••'•⊱❅✿•ᘜ⋆⃟݊🙋♂
⏰╲\╭┓
╭🌺🍂🍃#روانشناسی_تایم💭🧠👨⚕️
┗╯\╲━━━━━━━━
╰┈•៚
گاهی تو خونه 🏠یه اتفاقی 🚨میفته و مامان👩🦱 خانواده میخواد تا اول اطلاعات کسب کنه بعد درموردش حرف بزنه اما.........🧐🙈
🍂👨🦰بابا از اتفاق ها یه چیزی برداشت کرده
🍂👩🦰خواهر فکر میکنه مقصر داداش👱♂ بزرگی هست
🍂👧خواهر کوچیکه حس میکنه نکنه تقصیر منه و شروع میکنه به دفاع از خودش
🍂👱♂داداش بزرگه از خراب کار بودن خواهر اولی 👱♀میگه
🍂👱♀خواهر اولی به داداش کوچیکه 👦مشکوک هست و...
حسابی همه پچ پچ😶🌫 میکنن و
حرف میزنن🗣 و نظر میدن 👅
همه از طرف مامان 👩🦱یه حرفی میزنن
و آرامش😇 خونه رو بهم میریزن😵💫
و این بد☠ ترین کار هست برای اعضای خانواده👨👩👧👧
چون هیچی مهم تر❇️ از امنیت و آرامش نیست⭕️
و بهتر بود هر کسی فکر🧠 هاشو برا خودش نگه میداشت تا ...