01_VafatHazratOmolbanin_Nohe.mp3
1.31M
🔘 حضرت امالبنین سلاماللهعلیها
📝میثم مومنینژاد
کنج بقیع، دل غمین
نشسته روی زمین
مرثیهخوانی کند
بهر قطیع الیمین
فاطمه، امالبنین
.
جام و سبو گریه کرد
لاله بر او گریه کرد
ز گریهی مادری
چشم عدو گریه کرد
فاطمه امالبنین
.
نمیشود باورش
چه آمده بر سرش
دست علمدار عشق
جدا شد از پیکرش
فاطمه امالبنین
#میثم_مومنی_نژاد
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
02_MadarShahid_Zamine.mp3
1.68M
🔘 تقدیم به مادران شهید
📝سعیده کرمانی
چشای مادری به در مونده
نه یک خبر نه حتی یک نامه
وقتی دلش تنگه برا بچش
زائر یک شهید گمنامه
تو بغل میگیره دوباره عکس بچشو
دوباره روچشاش میذاره عکس بچشو
سر سفره ی شام میاره عکس بچشو
مادر کجایی
تنهایی رفتی سفر
موندم ازت بی خبر
عمرم تمومه ولی
چشمام هنوزه به در
لبیک مولا حسین اشفع لنا یاحسین
.
چن ساله که دیگه نخندیده
یه پیر مرد خسته و تنها
مونده روی دلش فقط یک بار
یکی بهش بازم بگه بابا
داغ تک پسرش مونده روی قلب بابا
کمرش خمیده راه میره تنها با عصا
کسی نیس کمکش تا باز بره امام رضا ع
آه از جدایی
پای غم تو خمید
روی خوشی رو ندید
رفتی و توی یه شب
موی سرش شد سفید
لبیک مولا حسین اشفع لنا یاحسین
#سعیده_کرمانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📝صغیر اصفهانی
امروز عالمی ز تجلّی منور است
میلاد با سعادت زهرای اطهر است
مولود پاکی آمده از غیب در شهود
کز او وجود عالم و آدم سراسر است
از ره رسیده موکب بانوی بانوان
کائینهٔ تمام نمای پیمبر است
نور خدا ز فرش نتق می کشد به عرش
روشن به روی فاطمه چشم پیمبر است
در وصف او گر ام ابیها شنیده ای
این خود یک از فضائل آن پاک گوهر است
هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر
بالنده مانده گیتی از این نیک دختر است
احمد وجود پاک ورا روح خویش خواند
با آن که خود به مرتبه روح مصور است
در حیرتم چه مدح سرایم به حضرتی
کو را مدیحه خوان ز شرف ذات داور است
تنها نه دختر است رسول خدای را
کز رتبه بر ولی خدا نیز همسر است
هستند گوشواره دو دلبند تو به عرش
بی شک دل تو عرش خداوند اکبر است
حاکی است از وقایع ما کان و ما یکون
متن صحیفه اش که به قرآن برابر است
ربط رسالت است و ولایت جناب تو
بل این دو را وجود تو معنا و مصدر است
بر آستان توست ز جان منجلی صغیر
عمریست چشم و روی نیازش بر این در است
#صغیر_اصفهانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📝محمدسعید میرزایی
ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی
ای که به جان علی، جلوۀ جانان تویی
روضۀ احمد تویی جنّت و ریحان تویی
سیرتِ ختم رسل، سورۀ انسان تویی
در دو جهان صاحبِ سفرۀ احسان تویی
بطن نبوت تویی، باطن قرآن تویی
کیست ز نور دعا، ساخته مصباح کیست؟
در دل ظلمات جان، فالق الاصباح کیست؟
جز تو که ریحانهای، روح که و راح کیست؟
حضرت موسی چه نام خواند بر الواح، کیست؟
در دل مشکات کیست، آنسوی مصباح کیست؟
دوازده چشمۀ دُرِّ درخشان تویی
تو باطن نمازی، حقیقت حج تویی
آن که امامت از او آمده منتج تویی
آنکه به قلب نبی آمده مدرج تویی
صحیفۀ عرش را نام مدرّج تویی
چراغ روشن تویی، سراج منهج تویی
به لوح محفوظ حق، صاحبِ عنوان تویی
زهرۀ زهرا تویی نور الهی تویی
مرکزِ منظومۀ لایتناهی تویی
به بحرِ وحی خدا فرشته ماهی تویی
به جانبِ کبریا همیشه راهی تویی
آن که خدا عصمتش داد گواهی تویی
سالکۀ واصلِ متصل الان تویی
فخر تبار قریش، الفتِ ایلاف توست
دست شه اولیاست که بوریاباف توست
ستاره سجّاد تو، فرشته طواف توست
رهایی بندگان، رهین الطاف توست
هر چه بخوانم تو را، کمتر از اوصاف توست
هر چه بگویم تو را، خوبتر از آن، تویی
آن که بر او مصطفی گشته ثناگو تویی
شاخۀ مریم تویی، خوشۀ شببو تویی
سرّ ضمیر علی، «تو» تویی و «او» تویی
حقِ هوالحق تویی، هوی هوالهو تویی
مــادر آزادۀ ضامن آهو تــویی
جلوۀ طوس الرضا، نور خراسان تویی
در صدف آسمان نام تو «راحیل» بود
همدم روح و ملک محرم جبریل بود
بطن تو یا فاطمه، باطنِ تنزیل بود
حجّت تورات بود آیت انجیل بود
جلوهگهِ قهر تو «طیراً ابابیل» بود
قبلۀ توحید تو، کعبۀ ایمان تویی
جان عزیز علی، جنّت الاعلی تویی
شاخۀ طوبی ز عرش رفته به بالا تویی
یار علی هیچکس، نباشد الّا تویی
چشمۀ غیرت تویی، اصل تولا تویی
مادر ششماهۀ شهید مولا تویی
صاحب ششگوشۀ شاه شهیدان تویی
تویی تو امِّ موسی که خُلق کاظم از توست
نبوه الباقیه که وحی دائم از توست
قائمه العرشی و قیامِ قائم از توست
در دو جهان پایۀ کاخ مکارم از توست
بیت معالی از تو، قصر معالم از توست
عالمۀ عالمِ عالمِ یزدان تویی
خصم محمد ز تو، ابتر و منکوب شد
نزد حبیب خدا که چون تو محبوب شد؟
به مرهم دست تو، زخم نبی خوب شد
جنین ششماههات مسیح مصلوب شد
غباری از چادرت شفای یعقوب شد
معجز پیراهنِ یوسف کنعان تویی
هجر من الخلق تو، سیرالی الله: تو
به جانب کبریا، راستترین راه: تو
منطقه البروجِ دوازده ماه: تو
حجت، خونخواهِ تو، حجتِ خوانخواه: تو
غنچۀ نشکفته را برده به همراه: تو
پیش از مقتلِ شهید عطشان، تویی
پایۀ مسجد بلند، به لرزۀ شیونت
منکر حق کور شد، به خطبۀ روشنت
دست زده مصطفی، به گوشۀ دامنت
دوستِ او دوستت، دشمن او دشمنت
حسرت یوسف شده، معجزِ پیراهنت
یک شبه هفتاد تن، کرده مسلمان تویی
فرشته سیب بهشت، به تو تعارف کند
نزد تو روح الامین، قصد تشرّف کند
پشت در خانهات، نبی توقّف کند
حیف که این خانه را شعله تصرّف کند
چشم علی را پر از اشک تأسّف کند
که ماهِ غمگینترین شامِ غریبان تویی
تمامیِ اولیا گوش به دستورِ تو
کلیمه الحق تویی، مدینه شد طورِ تو
به لوح عرش خدا، کتاب مسطورِ تو
دلیل یوسف شده، جلوۀ مستورِ تو
به پشت هم هفت قفل، باز شد از نور تو
به عین حجب و حیا، مطلق برهان تویی
کلید رحمت تویی، منجی امت تویی
عین کرامت تویی، اصل مودت تویی
گنج نهان خدا در دل ظلمت تویی
اسوۀ مهدی تویی، حجّتِ حجّت تویی
قرب قریب خدا، صاحب قربت تویی
اذنِ اذانِ بلال، امامِ سلمان تویی
#محمدسعید_میرزایی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📝جواد محمدزمانی
شب بود و تاریکی طنین انداخت در دشت
سرما خروشی سهمگین انداخت در دشت
شب بود اما اختری سوسو نمیزد
دست ترحُّم شانه بر گیسو نمیزد
آن شب صبوری در سرشت مادران بود
زنده به گوری سرنوشت دختران بود
ناگاه فجری مژدۀ روشنگر آورد
از خاوران نور محمد سر برآورد...
آن مرد دل را شور محشر گونهای داد
زن را کرامتهای دیگرگونهای داد
میگفت زن چون آسمانی بیکران است
آری بهشتی زیر پای مادران است
زیباترین فصل کتاب او تو بودی
والاترین زن در خطاب او تو بودی
ای نور تو شمع دلافروز پیمبر
مزد عبادات چهل روز پیمبر...
ای همنشان با چاه در انبوه دردش
ای همنشین ماه با گلهای زردش
با آن جلالت پای پر آماس؟ آری
دستان پینهبسته و دستاس؟ آری
بانو! چقدر این سادگی را دوست داری!
پیش از سفر آمادگی را دوست داری!
بانو چقدر از حسرت دیدار گفتن؟
وقت دعا «اَلجّار ثُمَّ الدّار» گفتن؟...
ای روزه از صبر سه روزت طاقتش طاق
ای سفرۀ افطار تو سرشار انفاق
از بس پی انفاقها لحظه شمردی
تا خانهات رخت عروسی را نبردی...
پلکی بزن اردیبهشتی تو باشیم
سلمان خرمای بهشتی تو باشیم
ای هُرم صحرای عطش غالب به جانت!
ای سختی شعب ابیطالب به جانت!
شبنم بپاشان شاخهساران سحر را
آغوش واکن بوسه باران پدر را
بعد از پدر صبر جمیل آرامتان کرد؟
یا گفتگو با جبرئیل آرامتان کرد؟!
ما در مدینه عطر گلها را شنیدیم
اما نشانی از مزار تو ندیدیم...
ای خطبهات مهر دهان یاوهگوها
ای ندبهات بنیان کن بی چشم و روها
با خطبهات مرز امید و بیم بودی
آنجا تبر بر دوش ابراهیم بودی
گفتی: مبادا کافریها پا بگیرند
موسی نباشد سامریها پا بگیرند
نگذاشتی که بیشهها در گیر باشند
روباهها فکر شکار شیر باشند...
ای چشمهای که نبض هر دریا و رودی
از دامن خورشید ما تهمت زدودی
یعنی که گفتند ابتر است اما اینچنین نیست
انگشتر پیغمبر ما بینگین نیست
اکنون خدا را شکر بیکوثر نماندیم
این انقلاب ماست؛ ما ابتر نماندیم
بانو! جوانانت خط شب را شکستند
با راه فرزندت خمینی عهد بستند
لب تر کنی در معرکه جان میسپارند
ای هاجر! اسماعیلهایت بیقرارند!
بار دگر دل مژدهای روشنگر آورد
از خاوران نور محمد سر برآورد
#جواد_محمد_زمانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📝مجید تال
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدّر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک لالایی بیواژۀ مادرها بود
گورِ بیفاتحه گهوارۀ دخترها بود
ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد
«عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد»
آنکه بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد
سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه
حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه
عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد
تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست
جلوهای کرد و دلیل زهق الباطل شد
و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوّت زهراست
دختری که لقب اُم اَبیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر وَاعتصموا میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد دَهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز در خانۀ زهرا همه درها بستهست
زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد
قُرة العین نبی وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دو عالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود، ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب فقیران میپخت
بارها خادمهاش گفت: به لطفت شادم
«من از آن روز که در بند توام آزادم»
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست
اَحدی کفو علی بن ابیطالب نیست
عشق باید که پس از این سخن آغاز کند
مرتضی در بزند فاطمه در باز کند
آفتاب از افق خانهشان سر میزد
هر زمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی
وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست
سند محکم اثبات ولایت زهراست
اولین شیعۀ بیتابِ علی، زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود برمیگشت
باز هم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد
میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبۀ دمبهدمش وارث تیغ دو دم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
«یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز
علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسر فاطمه کافیست که فَرمان بدهد
همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند
فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکسالعملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود
لعنِ تاریخ به موذیگری آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادانها
داغ شد بر دلشان داغی تابستانها
چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شدهست
سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شدهست
سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایۀ چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امیدِ دل زهرا مهدیست
چارۀ کار همه مردم دنیا مهدیست
#مجید_تال
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📝یوسف رحیمی
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
دریاست و در شور قیام است و رکوع است
آرامش طوفانی او عین خشوع است
حَوراست و سجادهاش از بال فرشتهست
با هر مَلَکی تحفهای از باغ بهشت است
یا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک
تو قدری و روح همه حَلَّت بفنائک
در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک
در خانۀ تو گرم طوافاند یکایک
این خانه همان کعبۀ آمال ملَک بود
گهوارۀ فرزند تو از بال ملَک بود
از درک بشر منزلت توست فراتر
تفسیر کند قدرِ تو را سورۀ کوثر
با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر
تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر
لبریز تبسم شده چشمان محمد
با یا اَبتا گفتنت ای جان محمد!
با خندۀ تو خانه شده باغ گل یاس؟
یا عطر بهشت است چنین میشود احساس
از چشم تو افتاده درخشانتر از الماس
دست تو پر از پینه شد از گردش دستاس
بر چادر تو وصله زد امروز قناعت
تا روز قیامت شود اسباب شفاعت
هر گوشهای از خانۀ تو قبلهنما بود
هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود
دیدیم چراغی که به این خانه روا بود،
خورشید فروزندۀ شام فقرا بود
از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است
یک لقمۀ نان نیست فقط، لمعۀ نور است
بارانی و بخشندهتر از ابر بهاری
تا بر لب مولا گلِ لبخند بکاری
نُه سال نیامد به لبت خواهشی آری
نَه طاقت شرمندگیاش را تو نداری
یک خندۀ او را نفروشی به جهانی
نَه، عشق ندارد بهجز این خانه نشانی
با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه
بر پرچم ما نقش «علیّاً ولی الله»
صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه
هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح
در دستِ سلیمانی ما بیرق نور است
این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است
این عطر بهار است به هر خِطّه وزیده
«از خون جوانان یمن لاله دمیده»
این لشکر صبح است که تا شام رسیده
تا سر بزند از افق غزّه سپیده
آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک
جبریل بخواند «وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک»
#یوسف_رحیمی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
01_MiladHazratZahra_Sorood.mp3
1.29M
🔘 حضرت زهرا سلاماللهعلیها
📝یوسف رحیمی
ای بهشت، خوشا به حال جهان، که از سوی آسمان، میآیی
عاجزم، ز توصیف و درک تو، چه بخوانمت که تو، زهرایی
ماهِ شب، حیران در زمین، میجوید تو را، یا زهرا
آمدی تا نازل شود، «قدر» و «هَل أتی»، یا زهرا
آمدی تا شیعه، از زمین برخیزد
فتنهها بنشیند، نام دین برخیزد
«کوثرِ طاها، حضرتِ زهرا، فاطمه یا زهرا»
.
سر شده، شب پریشانیام، شده دلم از امید، آکنده
این دلِ سرد و زمستانیام، از عطر بهار تو، شد زنده
زیر و رو، شد حال دلم، با لطف شما، یا زهرا
این دلِ ناقابل کجا، مهر تو کجا؟ یا زهرا
سورۀ والفجری، عالم از تو روشن
تو خودت جاری کن، انقلابی در من
«کوثرِ طاها، حضرتِ زهرا، فاطمه یا زهرا»
#جمعی_از_شاعران
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
هدایت شده از جوانان عاشورایی ایران
💥 #جشنواره_آیینی نوجوانان و جوانان عاشورایی
👌 ویژه سنین ۱۲ تا ۳۵ سال
🔻در پنج رشته:
🤲دعا و مناجات خوانی
🎤مداحی
🧾شعر و سبک
👨👦👦گروه سرود
🎞محصولات رسانه ای
⏰ مهلت ثبت نام و ارسال آثار: از روز میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها تا میلاد امیرالمومنین علیه السلام (سوم تا بیست و ششم بهمن ماه)
🌐 لینک ثبت نام و ارسال آثار:
http://eheyat.com/ashura-youth-ritual-festival/
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#جوانان_عاشورایی
#جهاد_تبیین
#شهیدوشهادت
#بیانیه_گام_دوم
#هیئت_تراز
📱کانال ایتا👇
Eitaa.com/ashuraee
📱صفحه اینستاگرام👇
instagram.com/ashuraee.ir
🔘 حضرت باقرالعلوم علیهالسلام
📝محیط قمی
به بزم قرب حجابی به غیر دوست ندیدم
چو زین حجاب گذشتم به وصل دوست رسیدم
ز لوح دل چو زدودم غبار ظلمت کثرت
جمال شاهد وحدت به چشم خویش بدیدم
ز کام خود بگذشتم به خواهش دل جانان
رضای خاطر او بر مراد خویش گزیدم
ز غیر دوست، رمیدن بود طریقۀ عاشق
عجب مدار اگر من ز خویشتن برمیدم
به دور نرگس مخمور لعل بادهپرستت
وداع عقل بگفتم طمع ز هوش بریدم
به یمن همت عشقت چه قیدها بشکستم
ز شور جذبۀ شوقت چه خرقهها که دریدم
تو را به خلوت دل بوده منزل و من غافل
به هرزه در طلبت گرد هر دیار دویدم
به عالمی نفروشم غم محبت جانان
که این متاع گرامی به نقد عمر خریدم
به سان نرگس شوخت مدام سرخوش و مستم
از آن زمان که ز لعلت شراب شوق چشیدم
کمان عشق که گردن، کشیدنش نتواند
به یک اشارۀ ابروی دلکش تو کشیدم
به جز محمد و آلش ز کس امید ندارم
به کامرانی جاوید زین امید رسیدم
ز خاک درگه پنجمامام رفت حدیثی
شمیم روضۀ رضوان ز شش جهت بشنیدم
محمّد بن علی، باقرالعلوم، شه دین
که داغ بندگیاش از ازل به جبهه کشیدم
به عرض حال چه حاجت بود که هست یقینم
که واقف است به درد نهان و رنج پدیدم
محیط! در حق من ظنّ بد مبر به خرابی
که مست بادۀ عشق شهم نه مست نبیدم
#محیط_قمی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 حضرت هادی علیهالسلام
📝سید روحالله موید
السلام ای هدایت مطلق
ای امام تمام خوبی ها
ای امید همه گنهکاران
مظهر مستدام خوبی ها
ای چراغ مسیر گمراهان
آفتاب امید ما هستی
نور چشم علی و زهرایی
دهمین نور کبریا هستی
نور شمس الشموس داری که
به تو ابن الرضا لقب دادند
دستمان را گرفته ای که تو را
هادیَ الاشقیا لقب دادند
نام زیبایتان علی باشد
مثل کرار هم جگر داری
پسر حضرت جوادی پس
ارث آقایی از پدر داری
روشن از آستان تو هر چشم
مست از ذکر نام تو هر گوش
تا که دید آن سپاه غیبی تو
متوکل ز ترس شد بی هوش
ای همه انبیا هواخواهت
ای هزاران ملک هوادارات
ایستادند اولیای خدا
به ادب روبروی دربارت
حرمت آنچنان صفا دارد
که به دل ها سرور آمده است
زائرت فکر میکند با خود
مثل موسی به طور آمده است
در ضریح تو نور خوابیده
گنبدت آبروی خورشید است
آفتاب هدایت عالم
از همین آستانه تابیده است
جامعه خواندم و به تو گفتم
اعتقادی زلال می خواهم
تا بگویم همیشه مدح علی
من زبان بلال می خواهم
مثل میثم مرا ولایی کن
تا نفس هست با علی باشم
مثل قنبر مرا هدایت کن
نوکر مرتضی علی باشم
نظری کن به سائل کویت
سائلت جز شما نمی خواهد
راستی ای بزرگ سامرّا
سامرایت گدا نمی خواهد؟
ای که در هر رگت کرم جوشد
جود از دولت پدر داری
(دوستان را کجا کنی محروم)
(تو که با دشمنان نظر داری)
ای فدای غریبیت آقا
مثل اجداد خود غریبی تو
گرچه در اوج عزتی اما
جان فدایت که غم نصیبی تو
بس که آتش زدند بر جانت
از جفای زمانه آب شدی
آه از این غصه، خاک بر دهنم
دعوت مجلس شراب شدی
آه از این هم جواری و صحبت
او کجا خصم روسیاه کجا؟
آه ای چرخ خانه ات ویران
او کجا مجلس گناه کجا؟
هتک حرمت شدی ولی آقا
دشمنی بود و خیزرانی نه!
پیش آن جمع بی حیا آن روز
مجلسی بود و دخترانی نه!
آه از ماجرای مجلس شام
یک طرف طشت و رأس نورانی
یک طرف قصه ی کنیزی بود
آه ای روضه خوان چه میخوانی؟
روضه خوان ها چرا نمی گویند
آخر مجلس شراب چه شد؟
آمد و بوسه داد بر لب ها
ناگهان حالت رباب چه شد؟
داغ اصغر براش کافی بود
طاقت این همه فراق نداشت
زخم ها باز تازه می گشتند
شام چیزی کم از عراق نداشت
روضه سخت است روضه ناموسی است
آل عصمت نظاره می کردند
چشم های حرامی مردی
به سکینه اشاره می کردند
مضطرب سوی عمه اش آمد
عمه این بی حیا چه می خواهد؟!
پدرم را که تشنه لب کشتند
دگر از جان ما چه خواهد؟
#سید_روح_الله_موید
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 انقلاب اسلامی
📝مهدی جهاندار
این روزها میان شهیدان چه همهمهست
این انقلاب ادامۀ فریاد فاطمهست
از تشنگی چه واهمه، از دشمنان چه باک
وقتی عَلم به دست علمدار علقمهست
تا گردن معاویه دَه ضربه بیش نیست
اطراف خیمهگاه علی از چه همهمهست
فرعون هم مقابل موسی کسی نبود
جادوی سامری که فقط یک مجسّمهست
حکم خدا مگر حکمیّت نیاز داشت
با اشعری بگو که زمان محاکمهست
فریاد فاطمهست که پیچیده در جهان
مقصود اگر علیست شهادت مقدمهست
#مهدی_جهاندار
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 جوادالائمه علیهالسلام
📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی)
توسن طبعم که داشت سَبَق به يومُ الطَّراد
کنون چنان مانده شد که «قيلَ يَکبو الجواد»
توسن طبعم که بود من الجياد الجياد
کنون چنان مانده شد که لايجيد الطراد
بلبل نطقم ز بس گشته اسير قفس
به نغمه دارد هوس نه سير ذات العماد
آتش شوق از خمود مینکند هيچ دود
طبع روان از خمود گشته نظير جماد
نوبت آن شد که باز بال و پری کرده باز
کنم ز کوی نياز مرغ دلی اصطياد
تا که به چوگان عزم، گوی سعادت برم
روی ارادت برم بسوی باب المراد
روح نبیّ و ولیّ، لطف خفیّ و جلیّ
محمّد بن علیّ، هو التقی الجواد
آينه ذات حق، گنج کمالات حق
مصحف آيات حق، ز مبتدا تا معاد
صورت و معنای حق، ديده بينای حق
حجّت کبرای حق، علی جميع العِباد
دفتر آداب عشق فاتح ابواب عشق
قائد ارباب عشق الی سبيل الرشاد
نيّر تابنده اوست شمع فروزنده اوست
خدای را بنده اوست و لِلوَری خَيرُ هاد
هادي راه نجات در همه مشکلات
ذاک شفيع العصاة، يوم يُنادی المناد
عروه دين منقصم، از ستم معتصم
عاقر قوم ثمود، ثاني شدّاد عاد
ريخت به کامش ز قهر، شربت سوزنده زهر
که تلخ شد کام دهر و حُلوُه لا يُعاد
ز زهر جانسوزتر، ز تير دل دوزتر
همدمی امّ فضل، طعنه بنت الفساد
به غربت ار درگذشت، من نکنم سرگذشت
که آبش از سر گذشت ز ظلم اهل عناد
شاهد بزم شهود، شمع صفت رخ نمود
جلوه او دل ربود و فازَ بالاتحاد
ز خرمن حسن خويش داد به او خوشهای
تا شودش توشهای و إنّه خير زاد
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘 جوادالائمه علیهالسلام
📝محمدعلی صاعد اصفهانی
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
بگیر ساغر پُر از میِ ولایت را
گذار بر دگران خوان «منّ و سلوی» را
به زیر سایۀ نخلی نشین که پرتو آن
به زیر سایه گرفتهست نخل طوبا را...
درآ به وادی ایمن که نخل طور اینجاست
بیار دیدۀ پاک و نگر تجلّا را
بیا در آینۀ طلعتِ امام جواد
ببین هرآینه انوار حقتعالی را
بخواه هر چه که خواهی مراد خود ز جواد
بخواه حاجت و بشنو ندای بُشری را
شفیع ساز به درگاه حق، امام نُهُم
جواد، نوگُلِ باغ علیِ موسی را
«تقی» که دوخته خیاط لمیزل از لطف
به قد سرو رسایش لباس تقوا را...
به غیر نخلِ امامت به بوستانِ وجود
نیاورد بَرِ آرامش و تسلّا را...
#محمدعلی_صاعد_اصفهانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
جوادالائمه علیهالسلام
📝حسین منزوی
اى ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
افراشته ولای تو در هشت سالگی
بر بام آسمان، عَلَم دین و داد را
خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر
بوسیده آستان امام جواد را
خورشیدِ بیغروب امامت که جود او
آراستهست کوکبهٔ بامداد را
جود و سخا جواز تداوم از او ستاند
تقوا از او گرفت ره امتداد را
آن سر خط سخا که به جود و کرم زده
بر لوح آسمان رقم اعتماد را
بیرنگ کرده بددلی دشمنان او
افسانهٔ سیاهدلیهای «عاد» را
تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر
بوییم از امام نُهم عطر یاد را
وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم
عطر بهارِ وحدت و باغِ وِداد را؟
جز آستان جود و سخایت کجا برم
این نامهٔ سیاهِ گناه، این سواد را؟
بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش
بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟
خط امان خویش به ما ده که بشکنیم
دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را
ای آنکه هرگز از درِ جودت نراندهای
دلدادگان خسته دلِ نامُراد را
بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود
جدت امام ساجد، زین العباد را
تا روز حشر یار غریبی شوی که بست
از توشهٔ ولای تو زادالمعاد را
#حسین_منزوی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیهالسلام
📝حسن صنوبری
آمد علی که وضع جهان را عوض کند
اوضاع بیحساب زمان را عوض کند
تن را رها کند ز تنشهای بیهدف
جان را عوض کند، هیجان را عوض کند
تا عطر باغهای خرد را به رخ کشد
تا راه رودهای روان را عوض کند
آمد علی ز کارگه جبر و اختیار
تا نقشههای کاهکشان را عوض کند
آمد علی که سلطهٔ شر را بههم زند
تا اقتدار دور بتان را عوض کند
با ذوالفقار خویش رسیده ز راه تا
ظلم نهان و عدل عیان را عوض کند
این رودخانه جانب مرداب میشتافت
آمد علی که این جریان را عوض کند
در کاخ ظالمان و به کوخ ستمکشان
جای بهار و جای خزان را عوض کند
تا در کمان فقر، نباشد فقیر، تیر
آمد علی که تیر و کمان را عوض کند
پس تیر عدل را به کمان خدا گذاشت
تا سوی ظلم خط و نشان را عوض کند
با قلدران به سختی و با کودکان به مهر
آمد علی که طرز بیان را عوض کند
دست عقیل سوخت به آتش که تا مگر
این پنبههای گوش گران را عوض کند
تا که یتیم رنج یتیمیش کم شود
آمد علی که رسم زمان را عوض کند
در چارسوق کهنهٔ دنیا رسید تا
معنای لفظِ سود و زیان را عوض کند
آنقدر کار کرد در آن آفتاب داغ
تا شأن و قدر کارگران را عوض کند
آنقدر عاشقانه خدا را ستود تا
در ما حضور وهم و گمان را عوض کند
تا خون تازه در رگ انسان بیاورد
این قلبهای بیضربان را عوض کند
آمد علی که مومن و کافر، که مرد و زن
آمد علی که پیر و جوان را عوض کند
از کعبه آمده است برون تا دومرتبه
فکر تمام طوفکنان را عوض کند
*
«ما حاضریم عالم خود را عوض کنیم؟!
_ آمد علی که عالممان را عوض کند
#حسن_صنوبری
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیهالسلام
📝عیسی ثاقب
امشب سرم از اعتلا بر عرش اعلا می رسد
باب هدایت باز شد باب ضلالت گشته سد
پیچیده هر جا این سخن کوریّ ارباب حسد
بنت اسد در بیت حق آورده حق را یک اسد
حیرتزده بینی کنون هر شیخ را هر شاب را
لالائی ای زیبا پسر لالائی ای قرص قمر
زیبا جمالت دور باد از چشم شور بد نظر
جان ابوطالب شده از نار عشقت شعله ور
تنها نه مادر که تویی بر عالمی جان و جگر
بردی ز قلب مادرت صبر و قرار و تاب را
به به به چشم جادویت به به به روی نیکویت
دل میبُرد از عالمی این ذوالفقار ابرویت
بوی حماسه میوَزَد از جهد و تاب گیسویت
هی بوسه میگیرد لبم از این دو دست و بازویت
حُسنت به جانم میکند هر لحظه بیش اِعجاب را
چون پا نهادم در حرم کردم به داور التجا
از شوق ناگه چاک شد دیوار بیت کبریا
من مات و حیران ناگهان آمد به گوشم این ندا
تو مام صاحب خانهای یا فاطمه داخل بیا
بستند بر اغیار پس دیوارِ بیت و باب را
چون در حرم محرَم شدم با حوریان همدم شدم
قلبم پر از شادی شد و فارغ ز درد و غم شدم
من عزت عالم شدم من شوکت آدم شدم
شد کعبه زایشگاه تو من مفخر مریم شدم
دلدادهی خود کردهای عیسای نیک آداب را
گفتند دور از ساحتت هر چه نُحوست میشود
از نار کینه شعلهور خصم عبوست میشود
عالم به صد فخر و شرفت خود خاکبوست میشود
دانی که روزی حضرت زهرا عروست میشود؟
پور تو صاحب میشود آن گوهر نا یاب را
رفتی به آغوش امین چشمت به رویش باز شد
تو لب گشودی بر سخن جان مات از این اعجاز شد
خواندی ز تورات و صُحُف بس رازها ابراز شد
«قد أَفلَحَ اَلمؤمنون» چون بر لبت آواز شد
مهر تو فائز میکند فرمود امین احباب را
نام تو را خوانده خود ذات حق والا علی
از نام اعلای خدا مُشتَق شده زیرا علی
هر لحظه که گوید لبم لا لا علی لا لا علی
آید به گوشم دم به دم هو یا علی هو یاعلی
پر کرده نام نامیت اقطار را اقطاب را
#عیسی_ثاقب
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیهالسلام
📝قربان ولیئی
خبری دارم اگر بیدارید
گوش دارید اگر، بسپارید
خبری شور قیامت در او
نفخۀ صور قیامت در او
خبری تشنۀ او آب حیات
خبری زمزمۀ زمزم ذات
خبری رعد ستایندۀ او
خبری عرش رسانندۀ او
خبر این است و دگر بی خبری
باخبر باش اگر بی خبری
ذات از پرده برون افتاده
نقطه در حلقۀ نون افتاده
خبر این است که بر لوح وجود
نقش نقاش ازل جلوه نمود
از شبِ ذات خبر آمده است
خبر این است و سحر آمده است
خبر این است و علی آن خبر است
راز توحید در او مستتر است
او که در ذات خدا ممسوس است
غیبِ غیب است ولی محسوس است
ساقی و باده و جام است علی
معنی شرب مدام است علی
اول و آخر راه است علی
الف و های اله است علی
عین عرش آمد و های لاهوت
پرتو افکند به روی ناسوت
رعد از خطبۀ او حیران است
تشنۀ دم زدنش باران است
انصتوا، نور سخن می گوید
نور بر طور سخن می گوید
پاس دارید دَمِ رحمان را
به سخن آمدن قرآن را
مرحبا باطن قرآنِ مُبین
راز نورانی طاها یاسین
آمد از عرش شتابنده، سروش
رفت از شُرب کلامش از هوش
خرد خام من، آرام، خموش
می هوش آور او را می نوش
که خرابات ازل سینۀ اوست
گوش کن هر نفسش حق هو هوست
گرچه سلطان وجود است علی
تا ابد سر به سجود است علی
بوتراب است و به خاک افتاده
خاک را رفعت دیگر داده
آسمان است ولی خاک آجین
مشیِ سلطان تواضع را بین
متحیّر شدم از ذات علی
در شگفتم ز مناجات علی
حیرت از روح پرستندۀ اوست
این خدا کیست علی بندۀ اوست؟
این علی کیست که کعبه زاد است؟
بندگی می کند و آزاد است
یارب این جامۀ انسانی چیست؟
کیست این بندۀ ربّانی کیست؟
غم ز دل می برد این شادی بخش
کیست این بندۀ آزادی بخش
این ترازوی خدا میزان کیست
که دمی بی غم محروم نزیست
کیست این کیست خرابم از او
نظری کرد و شرابم از او
شده ام غرقۀ خمخانۀ او
کیستم؟ بندۀ دیوانۀ او
کیستم؟ گمشده در ذات علی
کیستم؟ آینه ای مات علی
نظری کرد و به خود می پیچم
کیستم؟ هیچم و هیچم هیچم
نظری کرد و خراباتم کرد
کشتۀ شعشعۀ ذاتم کرد
محو در نقطۀ بسم اللهم
نظری کرد که رازآگاهم
راز را دیده ام و می پوشم
بر سر آتشم و می جوشم
مستم ای ساقی کوثر، مستم
رستگارم که به تو دل بستم
شاکرم یارب از این سرمستی
این شناور شدن ِ در هستی
نظری کرد و چه سوزی دارم
شب قدر است و چه روزی دارم
مهربان است و نظرها دارد
شب از این مهر خبرها دارد
گوش کن نیم شبان می آید
مطمئن باش که نان می آید
ما یتیمان و علی نان آور
به جهانبانی اش ایمان آور ...
#قربان_ولیئی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیهالسلام
📝آقا حسین خوانساری
اصل ایمان ،عین عرفان،مظهراسما ،علیست
بوستانِ آفرینش را چمن پیرا علیست
زمزم وخیف ومِنا وکعبه و بطحا علیست
دین علی،دنیا علی ،ایمان علی ،عقبی،علیست
بعد خیرالمرسلین یکتای بی همتا علیست
باعثِ ایجاد عالم ،قاضی یوم الحساب
خسروِ معنیّ و صورت ،رهنمایِ شیخ وشاب
رافعِ بنیادِ گردون ،نور بخشِ آفتاب
عقل اوّل ،عرشِ اعظم ،معنی امّ الکتاب
کوثرِ عین الحیات و سدرهء طوبی علیست
مخزنِ علمِ الهی ،عالِمِ نزدیک و دور
نفس خیرالمُرسلین ،فرماندهٔ یومُ النّشور
مظهرِ حُسنِ ازل ،آیینهٔ بزمِ حضور
محفل آرای تجلّی ،شمعِ نور افروزِ طور
آستین قدرِ موسی را یدِ بیضا علیست
اولیاء انوارِ ذاتِ آفتابِ وحدتند
مهبِطِ آثارفیضِ بی حسابِ وحدتند
درحقیقت جمله اوراقِ کتابِ وحدتند
یک به یک هرچند رشحاتِ سحابِ وحدتند
مرجع این قطره های فیض چون دریا علیست
عکسها گردید درعالم زیک صورت عیان
موجها گشتند ازیک بحر ،پیدا درجهان
نیست مخفی ،سرّ این معنی به نزد عارفان
نورِ اوشد جلوه گر برصورتِ پیغمبران
نوح وابراهیم و خضر وآدم و موسی علیست
رازدانِ لوکُشِف دامادِ خیرالمُرسلین
عروه الوثقی اهلِ حقّ امیرالمومنین
الله الله ،قدره الله ،هادی راهِ یقین
روح حقّ درجیب مریم ،جان جبریلِ امین
احمد مُرسل که شد معراجِ او عرشِ مجید
چهرهٔ مقصود را ازلطفِ حقّ بی پرده دید
راه بود ازنورِشاهِ اولیاء آن شب پدید
بی ولایش درمقامِ قربِ حقّ نتوان رسید
خضرِراهِ ره نوردِ لیلة الاسری علیست
دستِ تقدیرِ الهی باعثِ موت وحیات
شمعِ فانوسِ حقیقت ،نوربخشِ کاینات
درحریمِ جلوهٔ حسنِ ازل ،مرآت ذات
گرچه ممکن نیست سلبِ احتیاج از ممکنات
آن که مستغنی است ازدنیا ومافیها علیست
#آقا_حسین_خوانساری
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت علی علیهالسلام
📝مهدی جهاندار
نه فقط خلیل، تبر به کف
به مصاف بتکده یاعلی...
نه فقط کلیم، عصا به دست
میان شعبده یاعلی...
به رکوع آیهی إنّما
به وفای سورهی هلأتی
به حدیث قدسی لافتی
که خدا صدا زده یاعلی!
نه کسی شبیه تو تا ابد
که یَکن لکَ کفواً أحد
نه کسی شبیه تو از ازل
به جهان نیامده یاعلی!...
#مهدی_جهاندار
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت زینب سلاماللهعلیها
📝مجید لشکری
کیست که بر لوح قلم میزند؟
حول خداوند قدم میزند؟
کیست که در وزن نگنجیده است؟
کوه وِقار است و نرنجیده است؟
کیست که مختار کند جبر را؟
کیست که بیتاب کند صبر را؟
کیست خم آورده به ابروی قهر
لرزه برافکنده به زانوی شهر؟
کیست به عصمت متجلّی شده
شأن ولی را متولّی شده
او که در افلاک نبی کوکب است
زُهرهی زهرای علی زینب است
حلم مجسّمشدهی نشأتین
روح یکی جسم دوتا با حسین
خطبهاش از نهج بلاغت پر است
هیبت مولاست که در چادر است
وجه علی تا که اتم میشود
خطبهی او تیغ دو دم میشود
بدر دوم، بین کلامش نهان
فاطمه در خطبهی شامش نهان
در سخنش لحن امیر آمده است
کوکبهی دهر به زیر آمده است
صبر الهی ست، تفضّل شده است
«أخرجنا الله من الذُّل» شده است
راهبر قافلهی ماست این
زین اب و زینت زهراست این
توسن گفتار که چالاک شد
کاخ یزید از دم او خاک شد
زیر و زبر را به هم آورده است
خواهر سقّا علم آورده است
از دل این سِفلهمتکّای فرش
خیمه برافراشته در تاج عرش
میرود از خویش به حیرانیَاش
آینه از آینه گردانیَاش
جلوهی این آینه در مشرقین
سر زده از طلعت روی حسین
قسمت زینب که سفر میشود
روی حسین آینهگر میشود
گرچه به غیر از غم و غارت نبود
این سفر از جنس اسارت نبود
گرچه سزاوار به زنجیر نیست
شیر به زنجیر مگر شیر نیست
از حد اوصاف که رد میشود
دخت علی بنت اسد میشود
گو همه مغلوب که او غالب است
جان علیّ بن ابیطالب است
جان علی رنج فراوان کشید
چند بغل روضه به دامان کشید
خیز و بخوان روضهی دستار را
روضهی بیمار و پرستار را
روضه ی دروازه ی ساعات را
قافلهی مادر طاعات را
روضهی این روضه چه بود؟ آه آه
روضهی بازار یهود آه آه
قسمت زینب که الم شد الم
دست کشیدیم و قلم شد قلم
#مجید_لشکری
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝حبیبالله معصوم (عاصی)
موسی جعفر ز طفلانش جدا افتاده است
سالها گویا به زندان جفا افتاده است
مثل زینب در غل و زنجیر همچون فاطمه
زیر شلاق عدو در التجا افتاده است
دختری دارد بسان مهر و ماه و آفتاب
در فراق ماه رویش او ز پا افتاده است
صبح و شب آتش بگیرد این نحیف بینوا
بسکه دلتنگ علی موسی الرضا افتاده است
باب حاجات خداوند است این مظلوم دهر
اینکه در ظلمت به زنجیر دغا افتاده است
روح بیتالله از بس در ظُلَم تعذیب دید
رونق از خورشید و از مروه صفا افتاده است
چشم طفلانش به در گریان و موسی خون جگر
اینچنین آتش به بیت اولیاء افتاده است
چونکه در زندان خبر از حال زارش میرسد
دخترش معصومه در ذکر شفا افتاده است
عاقبت آمد رضا با هیبتی از کوه غم
خواهرا خاکم به سر فصل عزا افتاده است
مصطفی در عرش میگرید خدا در فوق عرش
هالهای از غم به ذات کبریا افتاده است
ماتم عظمی کند زهرا به پا بر پور خویش
مرتضی از غم به دریای بلا افتاده است
چون خمینی موسوی باشد، کند یک انقلاب
انقلاب مهدی اندر ماجرا افتاده است
سر به دامان رضا در کنج زندان جان دهد
یاد شاه تشنهلب در کربلا افتاده است
جان زینب عمهام سوگند تا یومالابد
عاصی از لطف رضا در ارتضا افتاده است
#حبیب_الله_معصوم
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝آیت الله غروی اصفهانی (کمپانی)
عمری اَر موسی کاظم ز جفا مَسجون بود
در صدف گوهرِ بحرِ عظمت مکنون بود
مظهر غیب مصون بود و حجاب ازلی
اسم اعظم ز نخست از همه کس مخزون بود
ماه کنعان بُد و شد گاه تنزّل در چاه
یا که زندان شکم ماهی و او ذوالنّون بود
کاظمُ الغَیظ که با صبر و شکیبائی او
صبر ایوب چه یک قطره که با جیحون بود
پرتوی بود که تابید از این نور جمال
آن تجلی که دل موسی از او مفتون بود
پور عمران نکشید آنچه که موسی زِ رَشید
ظلم فرعون نه همچون ستم هارون بود
پای در سلسله، سر سلسلۀ عشق نهاد
لیلی حُسن ازل را زِ ازل مفتون بود
سِندی اَر زهر ستم ریخت بکامش چه عجب
تلخی کام وی از تلخی زهر افزون بود
از رُطب سوخته موسی چه ز انگور رضا
نخل وحدت ثمرش میوۀ گوناگون بود
کس ندانست در آن حال که حالش چون گشت
غمگسار وی و غمپرور وی، بیچون بود
گر بمطموره غریبانه بجانان جان داد
دل بیگانه و خویش از غم او پر خون بود
شحنۀ شهر اگر شهره نمودش چون مهر
لیک از بار غمش فُلک فَلک مشحون بود
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝عاطفه جعفری
تجلی داده ای با هر دعایت روح عرفان را
فضیلت داده القابت تجلیگاه انسان را
تورا باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم
عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟
رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی
کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را
پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر
ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را
تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی
برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را
"شترها هم نباید خدمت ظالم کنند"، آری
تو روشن کرده ای با این سخن تکلیف صفوان را
اشداء علی الکفارُ کظم غیظ را با هم
نشان دادی چنین توصیه های ناب قرآن را
اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی
ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را
#عاطفه_جعفری
🆔 @setayeshgaran_ashuraee
🔘حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام
📝محمدجواد پرچمی
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست
كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست
كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد
ميان آسمان من ستاره نيست كوكب نيست
غروبى گريه ميكردم ، به ياد دخترم بودم
اگر نامه ندادم غير خون اينجا مرّكب نيست
پر زخمى ، دل مضطر ، غل و زنجير ، جاى تنگ
همه اينها به جاى خود ، نگهبان هم مودب نيست
به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم
كه اينسان ناجوانمردى ميان هيچ مذهب نيست
خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم
كه حتي دست بردار از سر من نيمه شب نيست
لگد خوردم ، زمين خوردم ، دمادم خون دل خوردم
ولي اين چارده سالم ، چنان يك روز زينب نيست
نگهبان زد مرا اما ، نگهبان داشت ناموسم
زنى از خاندانم پا برهنه پشت مركب نيست
كسى معصومه من را به بزم مى نخواهد برد
شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست
تنى دور از وطن دارم ، ولى چندين كفن دارم
شبيه جد عطشانم ، تن من نا مرتب نيست
#محمد_جواد_پرچمی
🆔 @setayeshgaran_ashuraee