eitaa logo
سیر و سلوک
59 دنبال‌کننده
115 عکس
76 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍آیت الله سید علی قاضی : استادم سید احمد کربلایی نظرش بر این بود که سالک باید آنقدر توجه به مرگ کند تا تمام افعالش به شکلی انجام گیرد که گویا این فعل ، آخرین عملی است که او اجازه دارد در دنیا انجام دهد.
✍علامه حسن زاده آملی: حضور همانند پرنده ای است که وقتی بر دوش کسی نشست ، به اندک لغزشی فرار خواهد کرد و لذا فرد برای نگهداری آن باید خیلی دقت به خرج دهد تا آن را از خود نراند.
هدایت شده از محمد شرافت
آیت الله مجتهدی تهرانی: ما کجاییم اینا کجا بودن😔؟! اگر دیگران ‏شما را برای نماز صبح بیدار كنند به درد طلبگی نمی‏خورید. به شما جسمانی هم ‏نمی‏شود گفت، چه رسد به روحانی. وقتی ما طلبه بودیم هرشب چندبار برای نماز شب ‏از خواب می‏پریدیم. یك بار ساعت را كه به پهلو بر روی زمین قرار داشت، اشتباهی دیدم ‏و بلند شدم، و با عجله نماز شب خواندم و كارهایم را كردم و به مسجد رفتم ولی دیدم ‏در بسته است. از شخصی پرسیدم درب مسجد چرا بسته است؟ گفت: آقا! یك ساعت و ‏نیم به اذان صبح مانده است. آن‏قدر در خیابان قدم زدم تا درب مسجد را باز كردند.‏ از خدا بخواهید لذت عبادت و نماز شب را به شما بچشاند، آن وقت دیگر لازم نیست كه ‏ساعت كوك كنید. ما كه ساعت كوك می‏كنیم مریض هستیم، روحمان مریض است، مگر ‏خروس ساعت كوك می‏كند؟ ╔═•══❖•ೋ @ehsanebeheshti ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ
امام علی (ع):  اِنَّ اللّه‏َ تعالى اَنْزَلَ كِتابا هاديا بَيَّنَ فيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ، فَخُذوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدوا وَ اَصْدِفوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدوا؛ خداى تعالى كتابى راهنما فرستاد و در آن خوب و بد را روشن ساخت. پس راه خوبى را پيش گيريد تا هدايت شويد و از راه بدى دورى جوييد تا به مقصد برسيد. نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 242 ، خطبه 167
✍از مرحوم حاج آقا دولابی پرسیدند وضعیت مردم در آخرالزمان چگونه خواهد بود؟  مثال زیبایی زدند که خواندنش خالی از لطف نیست. ایشان فرمودند: مثل مردم در آخر الزمان مانند پدری است که 4 پسر دارد اما آنهارا در اتاقی حبس میکند و میگوید شما در این اتاق باشید من میرم و برمیگردم.  اما خود میرود پشت پرده و به رفتار بچه هایش نگاه میکند. پسر اول از نبود پدر سوءاستفاده میکند وشروع میکند به بهم ریختن اتاق و شرارت. پسر دوم که میبیند پسر اول همه جارا به هم میریزد وشرارت میکند مینشیند وشروع میکند به گریه کردن که بابا بیا بابا بیا! پسر سوم که اصلا پدر را فراموش میکند وبه کار خود سرگرم می شود. پسر چهارم که دیده پدر پشت پرده آنهارا نگاه میکند شروع میکند به مرتب کردن اتاق و نگران نیامدن پدرنیست اومیداند که پدر او را میبیند پس با خود میگوید هرچه هم پدر دیرتر بیاید من کار بیشتری میکنم و پدرهم مرا میبیند در عین حال منتظر آمدن پدر نیز هست)) آری این مثال دقیقا مثل ماست ! مردم آخرالزمان!  عده ای جامعه را بهم میریزیم عده ای اصلا آقا را فراموش کرده و به دنیای خودمان مشغولیم عده ای هم فقط در مسجد و محراب بست مینشینیم که آقا بیا بدون هیچ حرکتی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌
هدایت شده از زهرا فتوره چی
3.6M
✍حضرت آیت‌الله بهجت: تمام شیعیان به منزله‌ی اولاد فاطمه علیهاالسلام هستند، ولی خدا می‌داند که چه کارهایی می‌کنیم که شاید سبب شود آن حضرت از ما و کار ما ناراضی شود! 📚 در محضر بهجت، جلد ١، ص١٨٣
✍استاد فاطمی نیا : جوان عزیز اگر عروج می خواهی ، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی ، برو درستش کن . دل مادر و پدر را شکستی برو درستش کن. از خانه شروع کنید.
🍃 شاطرحسین نایب 🖌 نویسنده: علی‌اکبر مظاهری 🌿 زیبایی‌های اخلاق (۶) 🔻 اشاره قرارمان با شمایان؛ خوانندگان خوبمان، این است که از اخلاق بنویسیم و گوشه‌هایی از زیبایی‌های اخلاق را بنمایانیم و نیز پاره‌ای از اخلاق‌مداران را نشان دهیم، تا جان‌هایمان فربه شود و مبادا از نبود کرامت‌های اخلاقی، ناامید شویم و مبادا بپنداریم که عصر انسانیتِ کریمانه، گذشته است. اینک با هم شویم و سر قرارمان رویم. پیش از ورود به گوشه‌هایی از زندگی شاطرحسین، این سخن جان‌نواز پیامبرمان را ببینیم: «مَن وَرًَخَ مُؤمِناً فََقَدَ أحیاهُ»؛۱ کسی که تاریخ زندگانی مؤمنی را بنگارد، او را زنده کرده است. شاطرحسین، کم‌سواد بود، اما عالم بود. میان سواد و علم، تفاوت لطیفی است؛ به‌ویژه در فرهنگ اسلامی. سواد، مجموعه‌ای از دانسته‌ها است، اما علم، علاوهٔ بر دانسته‌ها، نور است. ببینید: «لَيْسَ اَلْعِلْمُ بِكَثْرَةِ اَلتَّعَلُّمِ وَ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقْذِفُهُ اَللَّهُ تَعَالَى فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اَللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ»؛۲ دانش، نه آن است که با فراوانی آموختن، حاصل شود، بلکه نوری است که خداوند آن را در قلب کسی می‌افکند که بخواهد هدایتش کند. خداوند علیم، این علم را در قلب شاطرحسین افکنده بود. آشنایی‌ من با ایشان از حدود سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ است. ایشان را چنین شناختم؛ ایشان چنین بود: ۱. دیانتش همراه با معرفت بود. دینداری‌اش آگاهانه بود. او خدا را از روی شناخت مؤمنانه می‌پرستید. اسلام را از بن جان پذیرفته بود. کردارش عابدانه و باورمندانه بود و نیز عاشقانه. ۲. مُتُعَبِّد بود. تَعَبُد، گوهری‌ است ارج‌دار که سر آدمی را در برابر خداوند، فرو می‌افکند و دل را بر شریعت، نرم می‌کند؛ یعنی وقتی بندگی خدا را پذیرفتیم، بر آستان او سر بساییم. و آن‌گاه که حق‌بودن دیانت را باور کردیم، بر معارف آن دل بسپاریم. شاطرحسین، حقا که باورمندانه به سرای اسلام درآمده بود و بر همهٔ معارف و احکام آن خاشع بود. باورمندی او به دیانت و فروتنی او بر آستان اسلام، از کردار و گفتار او آشکار بود. ۳. راستگوی راستین بود. هرگز دروغ نمی‌گفت؛ نه دروغ معروف، آن‌که واضح است؛ بلکه حتی دروغ مصلحتی، کاسبانه، تعارفی، و به‌شوخی هم نمی‌گفت. بنابرمثال: اگر کسی پول درشتی نزد او می‌آورد که برایش خُرد کند، اگر می‌توانست، خرد می‌کرد، اما اگر در دخلش پول خرد بود، اما آن را لازم داشت، نمی‌گفت ندارم، بلکه می‌گفت از دکان بعدی، از جای دیگر، بگیرید. با این‌که این دروغ مصلحتی، مرسوم بود و اصلاً دروغ به حساب نمی‌آمد. هرگز از او دروغ نشنیدم؛ هیچ نوع از دروغ را. ۴. فحش نمی‌داد. در فحش‌‌ندادن، مانندی برای ایشان در ذهن ندارم. به شوخی هم فحش نمی‌داد. حتی به کسانی که سزاوار لعن بودند، مانند قاتلان امام حسین ـ علیه‌السلام ـ فحش نمی‌داد، بلکه آنان را مؤدبانه لعنت می‌کرد. هرکس، بی‌استثنا، نزد او به کسی یا چیزی فحش می‌داد، مهلتش نمی‌داد که ادامه دهد؛ فحش‌شنیدن را گناه می‌دانست، هرچند دیگری به دیگری فحش دهد. صبر نمی‌کرد تا فحش او تمام شود و به او تذکر دهد و نهی از منکر کند، بلکه اجازهٔ ادامهٔ فحش را نمی‌داد. ۵. شعارهای دیانت را آشکار می‌کرد. مثلاً: هنگامی که اذان ظهر یا مغرب را صلا می‌دادند. اگر ممکن بود، پای تنور به نماز می‌ایستاد. همیشه وضو داشت. و اگر مشتریان زیاد بودند و توقف پختن نان، ممکن نبود، در همان حال که نان به تنور می‌زد، با صدای بلند، اذان می‌گفت. فضا را با رایحهٔ اذان، عطرآگین می‌کرد. ۶. در مجالس دینی و علمی، حضور همیشگی داشت. آن زمان‌ها، در اصفهان، محافل دینی و علمی، رونقی شایان داشت. در همهٔ فصل‌های سال، در همه‌جای اصفهان، مجالس سخنرانی و آداب مذهبی، برقرار بود؛ در مسجدها، حسینیه‌ها، خانه‌ها... . شاطرحسین، بیشتر دانش و معرفت خود را از این مجالس می‌گرفت. ۷. از حضور در مکان‌های شُبهه‌دار، سخت پرهیز می‌کرد. زمانی، عروسی یکی از بستگان نزدیکش بود. نوبت نان‌پختن عصر و شب را تعطیل کرد. دکان نانوایی‌‌اش را بست و به مجلس عروسی رفت. نزدیک مجلس که رسید، از صداهایی که بیرون می‌آمد، دانست که مجلس، آلودهٔ به گناه است. برگشت و به مسجد رفت. می‌دانست که برای نرفتن به آن مجلس، از خویشاوندانش ملامت خواهد شد، اما او رضای خدا را می‌طلبید و به فرمودهٔ امیر مومنان ـ علیه‌السلام ـ در راه رضای خدا، از ملامت ملامتگران باکی نداشت. شاطرحسین اکنون به سرای دیگر رفته است، اما یاد او و خاطره‌های مؤمنانه‌اش دلم را صفا می‌دهد. رضوان الاهی بر او باد. ۱۳ آبان ۱۴۰۳ ۱. سفینة البحار، مادهٔ «ورخ». ۲. امام صادق ـ علیه‌السلام ـ منیة‌المرید.
هدایت شده از مهدی فتوره چی
🎥 نگویید چون محیط بد بود من هم بد شدم! 🎙 برای آسیه همسر فرعون محیط عذر نشد تا به دستورات الهی عمل نکند. جوانان محترم اگر محیط شما غرق در شهوات است، شما خودتان را نگه دارید ولو محیط کافر باشد...
هدایت شده از زهرا فتوره چی
2.12M