کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
ماجرای سنگ مزار مرمر سبز رنگ شهید خلیلی چیست؟
شهید خیلی اصرار داشت به سوریه رود، خیلی تلاش کرد تا اعزام شود و به عنوان اولین مدافع حرم در منطقه شهرک شهید محلاتی تهران راهی سوریه شد و به شهادت رسید البته شهادت وی را نتوانستیم خیلی رسانه ای کنیم زیرا هنوز اعزام ها گسترش پیدا نکرده بود و بعد از شهادت نیز سنگ مزار شهید از حرم امام حسین(ع) آمد.
شهادت وی همزمان شد با ضریح گذاری جدید برای حرم امام حسین(ع) و زمانی که این ضریح نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین(ع) تغییر کرد و آن سنگ های مرمر سبز به سنگ های مرمر سفید رنگ تغییر کرد که از آن سنگ حرم، سنگ مزار شهید نیز به صورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین(ع) برش خورد و با آب طلا نیز نوشته شد و همزمان با آغاز سال نو، رونمایی شد. در آن مراسم خبرنگاری از من پرسید: سال 92 برای شما چگونه بود؟ گفتم بهترین سال بود، گفت چطور؟ شما جوان از دست دادید؟ گفتم: خیر من تازه جوانم را بدست آوردم اگر جوانم در این اوضاع سخت، به راه های دیگری می رفت، از دست داده بودم اما امروز برای ماست و ان شاء الله در آخرت دست ما را خواهد گرفت.
شهید در میان جوانان عرب، زبانزد بود و بعد از شهادت تعدادی از جوانان سوری به ایران آمدند و به سر مزار شهید رفتند و به ما هم اعلام کردند که تعدادی از شاگردان شهید خلیلی به ایران آمده اند، من زمانی که حضور پیدا کردم دیدم تماما عربی صحبت می کنند، سوال کردم شهید چگونه به این افراد آموزش می داد، فیلمی را برای ما نمایش دادند و من دیدم شهید کاملا به زبان عربی تسلط داشت و ما خبر نداشتیم.
طبق آیات قرآن «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ؛ هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان]، آماده سازید!» یعنی همان آرمی که روی لباس سپاهیان است، شهید خلیلی در تمام زمینه ها کاراته، رزمی، چتربازی، آبی و خاکی، حفاظت از شخصیت و اماکن و ... فعالیت کرد و زمانی که دید به زبان عربی هم باید تسلط داشته باشد، وارد شد و کاملا به این زبان مسلط شد.
@seyyedebrahim
نفس به نفس
مسألهی تبلیغ، یکی از مسائل اساسی در حیات اجتماعی است و مخصوص یک دوره نیست. تبلیغ که از آن در قرآن به «بلاغ»، «بیان»، «تبیین» و از این قبیل تعبیر شده است، یکی از وظایف مقدّس، وظیفهی انبیا، وظیفهی علما، وظیفهی متفکّران و دانایان و مصلحان است. تبلیغ، یعنی رساندن. رساندنِ چه؟ رساندنِ آن حقایقی به اذهان و دلهای مخاطبان که بدون آن، دچار خسارت خواهند شد. این است که ارزش تبلیغ را بالا میبرد. تبلیغ، یک جنبهی انسانی دارد. تبلیغی که اسلام به آن امر میکند و علمای اسلام و روحانیت شیعه، در طول تاریخ به آن پایبند بودهاند، وظیفهای است که هم جنبهی الهی دارد - «لتبینّنه للنّاس و لاتکتمونه» - هم جنبهی انسانی دارد؛ چون دستگیری از دلها و ذهنها و انسانهایی است که دچار عدم علم، دچار شک و دچار جهالتند. به این وظیفه، باید با این چشم نگاه کرد.
بیانات در دیدار علما و روحانیون در آستانهی ماه محرم ۰۲/۰۲/۱۳۷۷
@seyyedebrahim
#شہدایۍ
آخر وصیتنامه اش نوشتہ بود:
♦️وعدۂ ما بهــشت✨
بعد روی بهــشت را خط زدہ بود🍃
اصلاح ڪردہ بود :
وعدۂ ما "جَنَّتُ الْحُسِیْن علیہالسلام"♥️
#شهـید_حجت_اسدی✍
🍃 |💐°·. @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
به نظر شما شهید خلیلی را چه عشقی راهی سوریه کرد؟
کتابخانه شهید خلیلی، مملو از کتاب هایی پیرامون عاشورا و دفاع مقدس است که نشان می دهد، شهید تاسی کرد به سیدالشهدا(ع) و همانند امام خود از وطن هجرت کرد و به دفاع از حریم اسلام و ولایت حرکت کرد زیرا ما مرزی برای دفاع از حریم اسلام و ولایت نداریم و هر جا خطری باشد، وارد می شویم.
اتاق شهید امروز به یک موزه تبدیل شده است و آلبوم عکس شهید، مملو از تصاویر شهدای دفاع مقدس و لبنان است و شهید از 5 سالگی مراحل را طی کرده بود و آماده شهادت بود و اگر شهید نمی شد ما تعجب می کردیم.
شهید کلاس اول راهنمایی بود که برای اولین بار به اردوهای راهیان نور رفتیم و تمام مناطق را برایش تشریح کردم و در منطقه فکه که یک محل تخریب داشتیم، میدان مین، میدان رزم و حسینیه آن محل را به شهید نشان دادم و بعد قبرهایی را به وی نشان دادم و گفتم این ها برای شهداست و شب ها در این قبرها به راز و نیاز می پرداختند، همزمان با صحبت های ما اذان ظهر شد، نماز را خواندیم، بعد از نماز دیدیم، شهید نیست، گشتیم و دیدیم، وارد یکی از قبرها شده است و درحالت سجده در حال اشک ریختن است که این صحنه برای همه به مثابه روضه بود و اشک ریختند و از این صحنه من عکسی تهیه کردم که هم اکنون در اتاق شهید نصب شده است.
در حدود 18 سالگی در مدرسه اتفاقی رخ می دهد و استادش علیه رهبری و نظام صحبت می کند که شهید قیام می کند، استاد می گوید خلیلی باید اینجا تکلیف من و شما مشخص شود یا جای من است و یا جای شما! او می گوید به دلیل اینکه شما استاد و مربی من هستید و احترام شما واجب است، من از این مدرسه می روم.
شهید مراحل مختلف را طی کرد و زیرساخت های شخصیتی خود را با تقوا بنا گذاشت و با تاسی به شهدا، آنان را الگو می گرفت، شب های جمعه به زیارت شهدا در بهشت زهرا(س) می رفت و به زیارت می پرداخت و حتی برخی از سنگ قبرها را بازنویسی می کرد و بعد از آن در مراسم عزاداری حرم عبدالعظیم حسنی(ع) شرکت می کرد.
@seyyedebrahim
مصطفی تمام زندگیاش را وقف خدا و اهل بیت کرده بود
در ادامه همسر شهید صدر زاده گفت: یکی از خصوصیات بارز مصطفی در 9 سال زندگی مشترکمان خلوص بالایش بود و هر کاری را برای رضای خدا انجام میداد و موجب شد کسانی که مصطفی را ندیده بودند دوستدار مصطفیشوند و چون کارش برای رضای خدا بود خدا نیز محبتش را در دل مردم انداخته بود. مصطفی تمام زندگیاش را وقف خدا و اهل بیت کرده بود و به روستای محرم شهریار می رفت و با بچه ها قرآن کار میکرد و با جان و دل با بچه ها کار میکرد و بهترین اساتید را برای آموزش بچهها می آورد. برای اینکه فاطمه قرآن یاد بگیرد برای حفظ هر آیته یک مبلغی را بعنوان جایزه تعیین کرده بود و بهترین هدیه ها برای فاطمه میخرید.بسیار خانواده دوست بود و سعی میکرد در هر جایگاهی که بود بهترین باشد با پدر و مادر و منو فرزندان به بهترین شکل رفتار میکرد و حتی زمانی که فرمانده بود نیروهایشان بهترین نیروها بودند و مصطفی اولین نفر در گردان بود که به دل دشمن می زد.
@seyyedebrahim