eitaa logo
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
743 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
65 فایل
ٖؒ﷽‌ شهید صدرزاده میگفت یه شهید‌انتخاب‌کنیدبرید‌دنبالش بشناسیدش‌باهاش‌ارتباط برقرارکنید‌شبیهش‌بشیدحاجت بگیریدشهیدمیشید‌ٖؒ خادم کانال @solaimani1335 @shahid_hajali
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خمینی: آنهائی که اسلام را خلاصه می کنند در اینکه نمازي بخوانند و روزه ای بگیرند و در گرفتاری این جامعه دخالت نکنند، به حسب روایت رسول اکرم مسلم نیستند شادی روح مطهر امام شهدا صلوات @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
بسم رب الشهدا #رزق_ماه_رجب #‌عملیات_بصرالحریر #قسمت_هفتم به قلم #شهید_مرتضی_عطایی منم از کوره در رف
بسم رب الشهدا (پایانی) به قلم یه مورد دیگه که یادم رفت عرض کنم این بود که تو اون شرایط بیسیمهای آنالوگمون (داخلی)توسط دشمن شنود میشد و اومده بودن روی شبکه مون و با فارسی صحبت کردن و بعضی الفاظ رکیک نسبت به اهل بیت ، روحیه ی بچه ها بیشتر بهم میریخت... بعد اینکه با اون وضعیت رسیدیم به عقبه، چند تا ماشین اومده بودن دنبال بچه ها... و آذوقه ای که قرار بود بیاد تو خط، رو هم انباشته شده بود و با دیدن آب و غذا مثل کسایی که از قحطی در اومده باشن ، خودمونو انداختیم رو آب و خوراکی ها... آبی که در دهان نمونده بود، همون یه مقدار کمی که کف از دهان میومد و از دهان خارج میکردیم ، بعضا همراه خون بود... بعد از خوردن آب، یه ظرف حلوا شکری برداشتم که بخورم، وقتی یک تکه ازش کندم و خوردم، ناخوداگاه همشو از دهانم خارج کردم و دیدم که خونی شده...بله دهان و گلوی بیشتر بچه ها زخم شده بود... بعد از اون تا مدتها که حلوا شکری میدیدم حالت تهوع میگرفتم... بعد از اون به دستور فرمانده ، قرار شد بچه های باقیمانده رو سر خط کنیم و همونجا خط پدافندی تشکیل بدیم ...که با اون شرایط بچه ها،اصلا عملی نشد... و از همونجا هم مجبور شدیم چند کیلومتر دیگه عقب نشینی کنیم و همون نقطه ی رهایی رو تثبیت کنیم... از زمان جدا شدن از مجروحین، نقطه شون رو با جی پی اس ثبت کردیم و تذکر اکید دادیم که اگه از آسمون سنگ هم اومد جاتون رو ترک نکنید تا بیاییم دنبالتون، چون اکه راه بیافتین صد در صد گم میشید و ممکنه اشتباها برید تو دل دشمن ،موارد امداد رو به بچه ها گفتیم و با شریان بند هر چند دقیقه یه بار بالای زخم رو میبستن و باز میکردن تا جلو خونریزی رو بگیرن...تا آخرش ، مدام منو پیج میکردن و کمک میخواستن، ماهم که تو اون معرکه گیر کرده بودیم و هیچ چاره ای نداشتیم... بعد از اینکه خلاص شدیم، رو شبکه پیجشون کردیم و اونا گفتن که ما محل رو ترک کردیم... دو دسته شده بودن...و متاسفانه مجروح رو تنها گذاشته بودن و هر دو نفر با یه بیسیم از هم جدا شده بودند... بیسیمهایی هم که در اختیارشون بود، یکی سراسری(دیجیتال) و دیگری داخلی(آنالوگ)بود... و از هر دو گروه پرسیدم که موقعیت؟ و طبیعی بود که نمیدونستن تو چه موقعیتی هستن... خلاصه با کلی نشونی دادن و اینکه تو جهت یابی ضعف داشتن،و عدم توجه به تذکرات مبنی بر عدم ترک موقعیتشون، کارمون رو خیلی سخت کردن... گروه اول رو از پرسیدن پوشش گیاهی منطقه و جهت غروب خورشید هدایتشون کردیم و بالاخره بعد کلی علامت دادن و راهنمایی با تیراندازی آوردیمشون... و گروه دوم هم میگفت تو مسیرمون یه منبع آب بتنی میبینیم که تو اون منطقه کلی از اون منابع بود... خلاصه اونا رو هم تقریبا با همین شیوه و با آوردن خودرو محمول دوشکا و تیر اندازی در نزدیکی محلشون از دل دشمن کشیدیم بیرون... ولی متاسفانه اون مجروح اسیر شده بود و فردای اون روز فیلمش از شبکه ها پخش شد... "دم عشق،دمشق" ✅کانال
مادر شهید: شنیدن بعضی از معضلات جامعه،  مصطفی رو خیلی عذاب می داد ... و ساعت ها به فکر فرو می‌برد از جمله مشکل فقر مالی مردم بود... این‌که کودکی نتواند ،از کوچکترین  امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش  می داد... سل 82  پدر مصطفی برای پسرا  یک مغازه محصولات  فرهنگی  مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود... یه روز مصطفی اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ،تا در کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو  لوازم التحریر  بذاریم... وقتی علتش را پرسیدم جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ،موفق ترهستیم... درنظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های  بی بضاعت قرار دهد... یکی از اولویت های مهم مصطفی در زندگی،دستگیری و کمک به دیگران بود... @seyyedebrahim
💢امام صادق (عليه السّلام) : مِن أخلاقِ الجاهِلِ الإجابَةُ قَبلَ أنْ يَسمَعَ يكى از خويهاى نادان اين است كه قبل از شنيدن[مطلب] پاسخ مى دهد 📚ميزان الحكمه ج2 ص353 @seyyedebrahim
🌹شهید احمد محمد مشلب🌹 معروف به شهید bmw سوار لبنانی در شهر نبطیه لبنان دیده به جهان گشود. احمد رتبه ۷ رشته تکنولوژی اطلاعات لبنان بود. اما عشق به شهادت ،او را وارد دانشگاه حقیقت کرد. شهید مشلب که بخاطر چهره زیبایش بسیار مشهور شد در شهر ادلب سوریه بر اثر اصابت ترکش های زیاد ،به فیض شهادت نائل آمد . یادش گرامی باد ‌.
هر روز دعای فرج می خوانیم🌹 التماس دعای فرج @seyyedebrahim
🔹آقا مصطفی فرمانده پایگاه نوجوانان بسیج مسجدمون بود ، هرکجا که میرفت ما رو هم با خودش میبرد ، راهیان نور ، مشهد ، شمال و.... 🔹ما رو دیگه به اسم نوجون های آقا مصطفی میشناختن، از بس که همیشه دورش می چرخیدیم 🔹آقا مصطفی ۲۰ سالش شده بود یک شب با بچه ها توی مسجد بودیم که یکی از بچه ها، بدو اومد و گفت: اقا مصطفی رفته خواستگاری خونه فلانی 🔹ما پاشودیم و رفتیم درب خونه همسر ایشون ، گویا مراسم خواستگاری تموم شده و آقا مصطفی اینا رفتن خونه خودشون و ما دیر رسیدیم بعدا، متوجه شدیم که این جلسه فقط یه جلسه اشنایی بوده و هنوز جوابی بین طرفین رد و بدل نشده بود 🔹ما توی کوچه نیم ساعتی منتظر بودیم تا جلسه خواستگاری تموم بشه و آقا مصطفی رو ببینیم و.... 🔹هرچه منتظر شدیم نیومدن! یکی از بچه ها زنگ خونه پدر زن آقا مصطفی رو زد گفت ؛ سلام اقا مصطفی این جاست! اون بنده خدا شوکه شد و گفت یه لحظه صبر کنید ، اومد دم در خونه ولی همین که پدرخانوم آقا مصطفی رو دیدیم شروع کردیم به فرار کردن خخخخ 🔹فرداش دیدیم آقامصطفی داره با خنده میاد بعد بهمون گفت؛ آبرومو بردید ، بزارید حداقل من جواب بله رو بگیرم بعد برید درب خونشون سراغ منو بگیرید . 🔹این خاطره رو همیشه خودش با خنده برای دیگران تعریف می کرد. @seyyedebrahim
تاریخ تولد : 1371/07/21 محل تولد : گیلان - رشت تاریخ شهادت : 1396/08/27 محل شهادت : سوریه - بوکمال وضعیت تاهل : مجرد محل مزار شهید : گلزار شهدای رشت @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
تاریخ تولد : 1371/07/21 محل تولد : گیلان - رشت تاریخ شهادت : 1396/08/27 محل شهادت : سوریه - بوکما
بسم‌الله الرحمن الرحیم این‌جانب  بابک نوری هریس   فرزند   محمد به تو حسادت می‌کنند، تو مکن. تو را تکذیب می‌کنند، آرام باش. تو را می‌ستایند، فریب مخور. تو را نکوهش می‌کنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک می‌خوانند، مسرور مباش…  آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم) خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آن‌ها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی به‌قدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمی‌دانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟ خدایا  گناه‌های من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتی‌که مرا نبخشیدی از این دنیا مبر. تا وقتی‌که راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم. مادرم جانم به قربان پاهایت که به خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیب‌دیده می‌شود، در نبود من اشک‌هایت را سرازیر مکن. من با خدای خود عهدی بسته‌ام  که تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد. مادرم برای من دعا کن، ولی اشک‌هایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشک‌هایت نیستم. خواهران خوب‌تر از جانم من نمی‌دانم وقتی حسین (ع) در صحرای کربلا بود چه عذابی می‌کشید، ولی میدانم حس او به زینب (س) چه بوده. عزیزان من  حالا دست‌هایی بلند شده و زینب‌هایی غریب و تنها مانده‌اند و حسینی در میدان نیست. امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینب‌های زمانه و حرم او دفاع کنیم. برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگین‌تر شده، حالا شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانواده‌ام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و… بوده‌ام  و شما خود من هستید در جسمی دیگر. پدرم تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینب‌های مملکت دفاع کردی، شما دعا کن که با دوستان شهیدت محشور شوم. @seyyedebrahim
اَبَدْ وَاللّٰهْ مٰاٰ نَنْسیٰ الْعَقیلَةْٔ: به مناسبت روز جوان تا تاریخ ۱/۲۶/سالروز شهید محمد رضا دهقان امیری که به نقلی جوان ترین مدافع حرم میباشند ختم صلواتی راه انداخته ایم هدیه روز تولدشون وتقدیم به ارواح مطهر شهدا خصوصا این شهید والا مقام که در راه پاسداری از حریم بی بی زینب به پسر ارباب حضرت علی اکبر(ع) اقتدا کردند و به حیات طیبه رسیدند لذا در صورت تمایل شرکت در ختم تعداد صلوات مورد نظر خونواده محترمتونو برامون ارسال کنید تا تعداد کل صلوات ها مشخص و اعلام بشه یاعلی ✋🏻 التماس دعا🤲🏼 قبولتون باشه 🌹❤ به آیدی زیر ارسال شود.👇🏼 @modaafe3
اے شهیـــد دعایـے ڪݩ ڪہ ما از خستـگیِ خوابمـاݩ نبـرد و از قافلہ ے جا نمانیم @seyyedebrahim
گدایی در خانه خدا...؟!؟! یعنی چی؟؟؟ چرا من نمی فهمم....؟ می دانم چرا....چون گناه پرده ای روی قلبم گذاشته... شهیدم... می شود طعم گدایی را به من هم بچشانی؟؟؟ خسته شده ام از گدایی در خانه شیطان.... گدایی در خانه مردم... گدایی در خانه هوا و هوس... رهایم نمی کند دنیا.... دستم را بگیر... اللهم الرزقنا توفیق شهادت... همین و بس... @seyyedebrahim
خوب می کنید حالم را ، خـــوب مثل نشستن زیرِ کرسیِ مادربزرگ ، خـــوب مثل بوییدنِ بهار نارنج ، خـــوب مثل راه رفتن روی بــرف ، دلتـنگـتان شده ام . . . @seyyedebrahim
🏳 زیارتنامه "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... 📎هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. @seyyedebrahim
♥️😔 زندگی چیست ...؟ به جز لحظه خندیدن تو ☺️:) صبح 🌤یعنی که چراغانی ام 💡🕯 از لبخندت 😍 ♥️ @seyyedebrahim
سیاه مشق ...سید ابراهیم...شهیدمصطفي صدرزاده❤️ میتونید واسه پروفایلتون استفاده کنید✅ @seyyedebrahim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 1⃣ |شما که ایرانی هستی.| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 مرتضی عطایی نام جهادی : ابوعلی ولادت : ۴ اسفند ۱۳۵۵ ، مشهد ازدواج : ۲۶ بهمن ۱۳۷۸ ثمره ازدواج : یک دختر ( نفیسه ، متولد ۱۳۸۰ و یک پسر ( علی ، متولد ۱۳۸۲ ) شهادت : ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ ، لاذقیه سوریه 💟 مقدمہ شماره اش 📱 را از دانیال گرفتم ؛ شماره ابوعلی را . اواخر سال ۱۳۹۴ برنامه ای با موضوع شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده از سیما 📺 پخش شد . خیلی به دلم ❤️ نشست . همان جا تصمیم گرفتم درباره او کاری انجام دهم 🙇‍♂، کار من هم که معلوم است ، کتاب صلی علی 📙. بعد از پایان برنامه شماره دانیال را گرفتم. دانیال از رزمندگان لشکر فاطمیون🕊 و از برادران با صفا و مخلص افغانستانی است. صدرزاده از رزمندگان همین لشکر بود که با نام افغانستانی به منطقه رفته بود. تصمیمم را که به دانیال گفتم ، حسابی استقبال کرد 😍 و گفت : دمت گرم ، خدا خیرت بده✋، حالا چه کمکی از دست من بر میاد؟🤔 گفتم : هیچی، تو فقط چند تا شماره از این رفقای صدرزاده رو به من بده ؛ همین . چهار پنج تا شماره به من داد . غیر از یکی که بچه محل اش بود و شهریار زندگی می کرد ، بقیه شهرستان بودند؛ مشهد و کرمان. مشهد برایم راه دست تر بود. با مشهدی ها هماهنگ کردم و راهی دیار امام رضا شدم. 💚 ابوعلی جزو شماره های لیستم بود. دانیال روی اسم او سفارش کرد و گفت : ابوعلی هم جانشین سید ابراهیم بوده، هم حسابی با هم جیک تو جیک 😉بودند. سید ابراهیم نام جهادی مصطفی صدرزاده بود. با ابوعلی تماس☎️ گرفتم. استقبال کرد و گفت حتما وقت می گذارد⏰، قرار شد خودش زنگ📞 بزند. 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
📚 2⃣ |شما که ایرانی هستی.| |خود گفته های| 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 دو روز گذشت، اما خبری از ابوعلی نشد.🤐 تماس📞 گرفتم و پیگیر شدم. عذرخواهی کرد🙏 و گفت فردا زنگ ☎️ خواهد زد و قرار می گذارد. فردا هم آمد و خبری نشد😐. پس فردا زنگ زدم و بگی نگی توپم پر 😠 بود. گفتم: مومن خدا سه روز منو سر کار گذاشتی! بگو کجایی، من بیام پیشت. ☹️ گفت : جای شما کجاست؟ گفتم : یه جا نزدیک باب الجواد🏢. گفت: فردا بعد از ظهر خوبه؟!؟ یعنی یک روز دیگر.😩 چاره ای نداشتم و گفتم : آدرس را برایت پیامک می کنم فقط جان هر کی دوست داری سر کارمون نذار😕. گفت: نه حتما میام.🙌 فردا ساعت ۴ عصر بالاخره چشمم به جمال جناب ابوعلی روشن شد🤗. با موتور 🛵 آمده بود. موتور را داخل حیاط گذاشت و رفتیم برای مصاحبه🎤. کمی خوش و بش کردیم😉 و گلایه بابت سه ، چهار روز سرکار گذاشتن اش😢. گفت: پیگیر کارهای اعزامم هستم. شروع کردیم🎙: بسم الله الرحمن الرحیم. ۱۱ خرداد ۱۳۹۵. مشهد ، حسینیه چهارده معصوم حضرت عبدالعظیمی ها. در خدمت آقای ابوعلی هستیم. البته اسم جهادی ایشان ابوعلی است. خودتان را معرفی کنید. _ خدمت شما عرض شود که ابوعلی هستم، در خدمت شما. حالا قرار نیست این مصاحبه منتشر بشود که ؟ چون اگر منتشر شود، به قول ما اسم و رسم اصلی ما دیگر لو می رود. + نه ، اسم و رسم شما محفوظ است ، خیالتان راحت✋ . _ زنده باشید ان شالله. مرتضی عطایی هستم. حالا شما همان ابوعلی در نظر بگیرید. در خدمتتان هستم. و الی آخر... یک ساعت و ۴۸ دقیقه صحبت کردیم. مصاحبه ناتمام ماند. همان جا وعده ی جلسه بعدی را از ابوعلی گرفتم. گفت: فردا کار دارم ، ان شاالله برای پس فردا ساعتی 🕒 را هماهنگ کنیم. 📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸📖🌸 🔴 ادامہ دارد ... 🔺منبع: کتاب 🔺انتشارات: یا زهرا 🔺مصاحبه و تدوین: علی اکبر مزد آبادی
بايد غزل نوشت زغوغاے سرگذشت از عمر عاشقے كه همه بےخبر گذشـت اين حرفهاے من كه به دردے نميخورد بايد براے ديدنت از جان و سر گذشـت ان شاءالله از سرباز های امام زمان (عج) باشیم @seyyedebrahim
کانال(شهید مصطفی صدرزاده) سید ابراهیم
18 فروردین 1391 بود که روح‌الله به خواستگاری زینب رفت. ساعت 4 بعدازظهر قرار گذاشته بودند. روح‌الله با ماشین پدرش رفت دنبال خاله تا با هم بروند. سر راه یک دسته‌گل خریدند. * دل در دل زینب نبود. طول اتاق را می‌رفت و می‌آمد و با خود حرف می‌زد «این همونیه که امام‌رضا برات فرستاده. الآن فقط باید بری ببینی همسر آینده‌ت چه شکلیه، وگرنه این خودِ خودشه. وقتی همون موقع که داشتم دعا می‌کردم اینا زنگ زدن، یعنی چی؟ خب یعنی این خودشه دیگه.» صدای زنگ در، زینب را از جا پراند. * بالاخره انتظار کشنده‌اش به سر رسید و مادرش صدایش کرد. چادرش را به سر کرد و وارد پذیرایی شد، صدای تپش‌های قلبش را می‌شنید. اولین چهره‌ای که دید روح‌الله بود. تمام‌قد به احترامش ایستاده بود و سر به زیر داشت. * زینب نشست کنار مادرش. روح‌الله ایستاد تا اول زینب بنشیند، بعد خودش نشست. این احترامش از چشم زینب دور نماند و برایش خوشایند بود. * خاله به روح‌الله نگاه کرد و گفت: «یه مختصر خودت رو معرفی کن. بقیۀ صحبت‌ها باشه برای خودتون دو تا.» - چشم؛ من روح‌الله قربانی هستم. متولد 1368، دانشجوی دانشگاه امام حسین. پانزده سالم بود که مادرم عمرش رو داد به شما. برای همین با خاله فاطمه که مثل مادرم برام عزیزه، خدمتتون رسیدم. والا از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون، منم و این یک دست لباس تنم. تازه وارد سپاه شدم. پشتوانۀ مالی آن‌چنانی ندارم، اما دست از تلاشم برنمی‌دارم. صداقت گفتارش به دل می‌نشست. خاله رو به زینب گفت: «شما هم خودت رو معرفی کن خاله.» - منم زینب فروتن هستم. متولد 1370، دانشجوی کارشناسی علوم آزمایشگاهی، بچۀ اول خانواده. خاله به مادر زینب گفت: «فکر می‌کنم همین‌قدر کافی باشه. آگه شما اجازه بدید، بچه‌ها برن تو اتاق با هم صحبت کنن.» * بیرون که آمدند، خاله فاطی به ساعتش اشاره کرد و با لحن شوخی گفت: «خدا قوت! چقدر حرف زدین!» روح‌الله رفت سر جایش نشست. زینب هم به آشپزخانه رفت تا چایی بریزد. خانم فروتن و خاله فاطی برق رضایت را در چشمان هر دو دیدند. * اواسط هفتۀ بعد، خاله فاطمه با مادر زینب تماس گرفت و برای آخر هفته قرار گذاشتند. در این مدت، پدر زینب دربارۀ روح‌الله خیلی تحقیق کرد که فقط تعریف شنید و تعریف. روح‌الله قضیۀ خواستگاری را به پدرش گفت و برای آخر هفته با او قرار گذاشت. عصر پنجشنبه، به همراه خانواده‌اش و خاله فاطمه راهی خانۀ آقای فروتن شدند. * این جلسه برای آشنایی خانواده‌ها بود و حالت رسمی‌تری داشت. زینب استرس داشت. نمی‌دانست با چه برخوردی مواجه می‌شود. وارد که شد، همه به احترامش ایستادند. زینب بلند به همه سلام کرد و خوشامد گفت. نگاه گذرای زینب به روح‌الله افتاد که همچنان سر به زیر داشت. نگاهش را سریع دزدید. آقای قربانی با اینکه معتقد بود فعلاً زود است روح‌الله ازدواج کند، با دیدن زینب و خانواده‌اش تغییر نظر داد. از خانمیِ زینب خوشش آمده بود و آشنایی‌ای که با پدر او داشت، باعث شد با جان‌ودل به این ازدواج رضایت دهد. * بعد از جلسۀ تعیین مهریه و رسم‌های متعارف، نوبت به سفارش‌های پدر و مادر زینب به روح‌الله رسیده بود. صحبت‌های پدر زینب که تمام شد، خانم فروتن شروع کرد: «ببین آقا روح‌الله، نه زینب، نه من و نه پدرش از شما توقع آن‌چنانی نداریم. وقتی اومدی خواستگاری، یه کلمه هم نپرسیدیم خونه داری؟ ماشین داری؟ پول چقدر داری و از این چیزا. برای ما مهم نیست که از نظر مالی چقدر غنی باشی، اما از لحاظ ایمانی چرا. ما دوست داریم دامادمون سرباز امام‌زمان باشه.» این را که شنید، سرش را بلند کرد و به خانم فروتن نگاه کرد. این‌همه خواستگاری رفته بود، اما این اولین جایی بود که از او چنین درخواستی می‌شد: سرباز امام زمان (عج) بودن. تنها توقع خانوادۀ عروس از او همان چیزی بود که خودش مشتاقانه به دنبال آن بود.   بریده‌ای از کتاب «دلتنگ نباش!»؛ جلد چهاردهم از مجموعۀ مدافعان حرم، خاطرات و زندگی‌نامه شهید مدافع حرم، «روح‌الله قربانی» (از صفحۀ 32 تا 44 و صفحۀ 58 با تلخیص و تصرف) نویسنده: زینب مولایی انتشارات: روایت فتح @seyyedebrahim
یا مهدی (عج) ادرکنی❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄 📱🍄 🌼 🌼 🌺🌺🌺 عرض تبریک 🌺🌺 عید بزرگ نیمه‌ی شعبان سالروز میلاد خجسته‌ی آخرین باقیمانده‌ی حجت‌های حضرت احدیّت، بزرگ مردی از نسل صاحب رسالت، دوازدهمین خورشید سپهر امامت، پیشوای راستین مسیر هدایت، یگانه منجی عالم بشریت، دُرّ یگانه‌ی دوران، حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌺 را به نایب برحقشان مقام معظم رهبری و همه‌ی شیفتگان آن امام بزرگ و شما دوستان بزرگوار، تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم. @seyyedebrahim
يوسُفِ گُمگَشتھ باز آيَد اگـر ثابـِت شـَوَد دَر فِراقَش مِثلِ يَعقوبيم وَ حَسرَت ميخوريم @seyyedebrahim
💢امام على (عليه السّلام) : المُواصِلُ لِلدُّنيا مَقطوعٌ آن كه به خاطر دنيا پيوند برقرار كند، پيوندش گسستنى است 📚غرر الحكم حدیث 628 @seyyedebrahim