eitaa logo
شهید عباس دانِشگَر ♡
662 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
112 فایل
♦️شهید مدافع حرم عباس دانشگر سردار اباذری: شهید عباس دانشگر نمونه بارز یک جوان مومن انقلابی بود👌🏻♥️ #نشر مطالب کانال باعث زنده نگهداشتن یاد شهدا می شود فوروارد زیباتره♡ ¹³⁹⁸.⁹.²⁴ (: ✨🎈
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼شهيد غلامرضا بی پناه یزدی🌼: 📌دست از اصل امامت و رهبري و ولايت فقيه بر نداريد، زيرا رهبري و امامت است كه ما را از ظلم و ستم نجات داده و همواره از انحراف مردم جلوگيري مي‏نمايد📌. 🌱🤲 {@sh_danesgar}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱دنیـا دنیـاے ٺیـپ زدنـهـ! فقـط مھـم اینـهـ‌ ڪهـ ڪـے براے_ڪـے ٺیـپ میـزنـه؟! حاج‌حسین‌یڪٺا❤️ 🌷 🌱🤲 {@sh_danesgar}
🎈|•° بہشٺ از‌ اونجآيے شرو؏ مےشہ ڪھ .. بھ اعٺمآد مےڪنے ..✨ 🌹 🤲🌱 {@sh_danesgar}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام رضا {علیه السلام}🌹 : پدرم «امام کاظم» را در خواب دیدم‌که فرمود: «پسرم!هرگاه در سختی و گرفتاری بودی جمله "یا رئوف و یا رحیم"را فراوان بگو. بحارالانوار📚 | علامه محمد باقر مجلسی🌻 ❤️ 🌱🤲 {@sh_danesgar
☘ و خدایی که اسپانسر تمام آرزوهاست! 🌹 🌱🤲 {@sh_danesgar}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃رمان ناحله قسمت_اخر❣ کفشامو پوشیدم و رفتم سمت آسانسور خونشون .. _چرا نمیای؟دیر میشه +میام الان دیگه چقدر غر میزنی غزال صبر کن یکم . دارم روسریمو میبندم... _همش وقت تلف میکنی ... آخرش انتشارات میبنده عجله کن دیگه‌.. +اومدم اومدم چادرش رو سرش مرتب کرد و با گوشیش اومد بیرون. تو پاگرد کفشاشو پوشید و در و قفل کرد _چه عجب تشریف اوردی +خداوکیلی خیلی غر میزنی بریم. _بریم رفتیم تو اسانسور که دکمه ی پارکینگش رو فشار داد . دوربین گوشیش رو باز کرد و گفت +تو آینه نگاه کن _ببین قیافم خوب نی +گمشو بدونگاه کن میخوام استوری بزارم روش استیکر میزارم _باش +یک دو سه ‌.‌ از اسانسور رفتم بیرون و چادرشو کشیدم. _میگم فاطمه یه استرس عجیبی دارم ... به نظرت خوب میشه ؟ +نمیدونم ایشالله که خوب میشه من که یه شوق عجیبی دارم _اره منم ... +دوست دارم چندتا جلد ناحله رو به مخاطبای پایه هدیه بدیم ... _اوهوم . چندتا خیابون رو پیاده رفتیم و راجع به کتاب صحبت کردیم.. رسیدیم انتشارات .. از شوق پله ها رو یکی در میون میرفتیم ... رسیدیم بالا و مسئول کتابمون خانم رضایی رو پشت کامپیوترش پیدا کردیم .. بعد از یه سلام و احوالپرسی گرم نشستیم رو صندلی از جاش بلند شد و رفت تا کتابو برامون بیاره .... دستای سرد فاطمه زهرا رو تو دستام محکم گرفتم ... بعد از چندثانیه با دست پر برگشت کتابو از دستش گرفتم و با لبخند رضایت رو جلدش دست کشیدم _وای وای چقدر خوب شده .. کتاب و دادم دست فاطمه با ذوق بهش خیره شده بود . مشغول ورق زدن کتاب ۳۱۵ صفحه ای مون بودیم که خانم رضایی گفت: +راستی بچه ها من نفهمیدم تهش.... معنیِ این ناحله چیه ؟ برگشتم سمت فاطمه زهرا اونم با لبخند تو چشام خیره بود برگشتیم سمت رضاییو باهم گفتیم : _دلداده ی متحول ...!!!!! ....... فهو ناحل ... هدیه به پیشگاه آن مادر پهلو شکسته ... آن خواهرِ غم پرور ... امام عصر و الزمان مهدی عج ... و محاسن در خون غلتیده و چشمان پر فروغ محمدومحمدها ....!!!! لا أرغب غيرك فكل أمنياتي تختصر بك! مرا به غیر تو رغبتی نیست که تمام آرزوهایم در تو خلاصه می‌شود! پایان التماس دعا❤️🌹 @sh_danesgar
سلام دوستان ☘ رمان ناحله هم با تمام خوبی ها و بدی هاش به پایان رسید☺️🌸 امیدوارم لذت برده باشین🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یہ‌ وقتایے اینقد دلم‌ میگیره اینقد از همہ چے سیر میشم کہ هیچکس جز تو حالمو خوب نمیکنہ، -♥️ 🕊🌙 🌷 🌱🤲 {@sh_danesgar}