eitaa logo
•| شهید محمد حسین حدادیان |•
786 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
124 فایل
♦️شهیدمحمدحسین‌حــدادیان 🌹ولـــادت۲۳دی‌مـــــاه‌۱۳۷۴ 🌿شــهادت‌۱اسفـــندماه۱۳۹۶ 🌹ٺوســط‌دراویــش‌داعشی خادم: @sh_hadadian133 خادم تبادل: @falx111 کپی حلال برای ظهور آقا خیلی دعا کنید !❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🍁سلام حضرت رهایی 🌼دنیـ🌍ـا از نفس افتاده است 🍂این عالم فقط با نفس های توست 🌸 که آرام میشود ⇜باگامهای توست که جان♥️میگیرد ⇜با لبخند توست که مصفا می شود 🍁با طنین صدای توست😍 🌼که شفا می یابد ای فریادرس موعود ...🌱 🌸🍃 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
🍃🌸♥️🕊♥️🌸🍃 ☀️ صبح یعنی که تماشای غزل چیدن ☀️عاشقی چیست⁉️ به جز لحظه تابیدن تو😍 🌺 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
دوست شهید که داشته باشی 😍 نیازی به عشق‌های بیخودی نداری؛ میدونی یکی حواسش بهت هست 😇 ، یکی که اومده تا وصلت کنه به خدا.🌺 شهید شهیدت میکنه؛ بذار یه شهید توزندگیت نقش داشته باشه.🌕 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
💠خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان می‌کنم ببخش!😓😞 ✍🏻 🌷 امان از توجیه بچه ها 🤦🏻‍♀ 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه … نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم” 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⇝✿°•° °°•°°•°° °•°✿⇜ ﷽ حاج حسین یڪتامی‌گفت: درعالم رویابه شهیدگفتم چرابرای ما دعانمی‌ڪنیدڪه شهید بشیم؟! میگفت مادعامی‌ڪنیم براتون شهادت مینویسن ولی گناه می‌ڪنیدپاڪ میشه. 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
من احساس عشق را تجربه نکرده‌ام!!! اما گاهی حسرت آن دستی را میخورم که حسین(ع) بر سروصورت حُر ‌و جون کشید...:)) 🥀 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇ @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
[ 🍀] • تا‌زمانی‌که همنشینِ باشیم!🖤 همنشینِ امام‌ِ نخواهیم‌بود.😔 • تازمانی‌که گرفتارِ باشیم!🥀 هم‌نَفَسِ امام‌ِ نخواهیم بود.😔 • 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
[🕊] 👈 از شهیـــد آوینـے پرسیدند [ شهدا ] چہ ویژگے خاصے داشتند کہ بہ ایــن رسیدند..؟ ➕گفت: یکے را دیدم سہ روز در هواے گرم در خط مقدم جبهـہ روزه گرفتہ بود هـر چہ ازاو سوال کردم برادر روزه مستحبـے در این شرایط جائز نیست خودت را چرا اذیت میکنــے جوابــ نداد...🌱 وقتــے [ شهیــــد🕊 ] شد دفترچہ خاطراتش را ورق میزدم نوشتہ بود خب آقا مجید یک سیب اضافـہ خوردے جریمہ میـــشوی سہ روز روزه میگیرے تا[ نفس ] ســرکش را مهار کرده باشے..! 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
•• يعنی‌واقعاً‌اعتقادداشته‌باشیم ڪھ هیچ‌مؤثّرۍدرعالم‌وجود،‌غیراز نیست...! ﴿لامُؤثّرَفی‌الوجودِاِلّااللّه﴾ - نماز اول وقت فراموش نشه 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
این یڪ‌ توصیه یِ اخلاقــی نیست که باید دلبستگی ها را در دنیا گـُــم‌ ڪرد، بلڪه خبر از یک وضع‌ِ خطرناک مـــےدهد هر دلبستگی ما را زیر شدیدترین ،غم‌‌ها له می ڪند... ❤️ 🍃 🥀 📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇ @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
✍سردار قاسم سلیمانی: 🌾رمز حفظ انسجام این است که دشمن را در بیرون از مرزها🗺 و دشمنی را در داخل مرزهای از بین ببریم. 🌾حفظ اجتماع اگر چه ضرورتی ارزشمند و ناجی است👌 اما این هماهنگی باید هماهنگی جان ها و دلها♥️ شود. 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ 🔴 دوران بزن و در رو تمام شده گفتم دوران بزن و در رو تمام شده اینجور نیست که شما بگویید میزنیم و در می‌رویم؛ نخیر پایتان گیر خواهد افتاد و ما دنبال می‌کنیم. اینجور نیست که ملت ایران بخواهد کسی را که تعرضی می‌کند، رها کند. ۱۳۹۴/۲/۱۶ 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
🍃بِسْمِ رَبِّ الْشُّهَداءِ وَالْصِّدّیقینْ🍃 🌿🌺یادت باشد..... 📚یک کتابی تازه خوانده ام که خیلی برای من جالب بود دختر و پسر جوان زن شوهر متولدین دهه هفتاد می نشیند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد نذر می کنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد ،به خدای متعال متوسل میشوند ،سه روز روزه میگیرند، پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب(سلام الله علیها)میشود گریه نا خواسته این دختر،دل اورا میلرزاند؛ به این دختر به خانمش می گوید که گریه تو دل من را لرزاند اما ایمان من را نمیلرزاند وآن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا سرافکنده باشم!ببینید اینها مال قضایای صد سال ودویست سال پیش نیست مال سال ۹۵،۹۴ومال همین سالهاست.مال همین روزهای در پیش روی ماست ؛ امروز این است،در نسل جوان یک چنین عناصری حضور دارد و وجود دارد. اینها را باید یادداشت کرد،اینها را باید دید، اینها را باید فهمید فقط هم این یک نمونه نیست که بگوئید " آقا! با یک گل بهار نمیشود "؛نه بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل، این دو -زن وشوهری که عرض کردم -هر دو دانشجو بودند که البته آن پسر هم بعد میرود شهید می شود؛ جزو شهدای گرانقدر دفاع از حریم حضرت زینب سلام الله علیها است.وضعیت اینجوری است. 📝 ❤️ 🌸 خاطراتِ 🕊🌷 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
•|♥️|• 🦋 از شخصـے پرسیدند: تا بهشت چقدر راه است؟!😋💕 گفت : یڪ قــــــدم👣 گفتند : چطور ؟!🙄 گفت : مثل شهیدان یڪ پایتان را ڪہ روے نفس‌شیطانـے بگذارید پاے دیگرتان در بهشت است😍 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
📝ترجمه یادداشت یک شهروند عراقی: ▫️او مرتباََ چشم خود را پاک می کرد، چون ما با مواد شیمیایی به آن‌ها آسیب زدیم. اما چشمان او برای هر شهید عراقی اشک می ریخت. ▫️دست راست وی به دلیل جنگ ناعادلانه ما علیه ایران معلول بود و او برای گرفتن دست ما و کمک به ما آن‌ را به سوی ما دراز کرد‌... ▫️سینه عزیز او نیز تحت تاثیر سوختگی های قدیمی جنگ ما قرار گرفت و او ما را به سینه در آغوش گرفت... 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
😷 کرونا با اجزای مختلف بدن چه می کند؟ 🥀   📿 ࿇࿐✧🍃🌻🍃✧࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐✧🍃🌻🍃✧࿐࿇
💢یک بام و دو هوای سلبریتی‌ها... 📍همونایی که تا دیروز داشتن هشتک( ) را برای سه سارق مسلح انتشار می‌دادن، حالا برای اینکه تابعیت دومشون به خطر نیوفته، تبدیل به کر و لال هایی شده‌اند که هیچ صدایی از آنها شنیده نمی‌شود... 📍"موتیسم" یا "لالی انتخابی"؛ بیماری روانی است که در آن بیمار در مقاطعی صحبت نمی‌کند، اما در زمان‌های دیگر بیش از حد صحبت می‌کند!!! 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
باسلام خدمت اعضا محترم🌸🌸 ❤️ از امروز با عاشقانه‌ای متفاوت در دل بحران و و با یادی از شهدای در خدمت شما خوبان هستیم 🌹هر روز یک پارت راس ساعت ۱۶ تقدیم شما سروران خواهد شد ان شاءالله از این داستان خوشتون بیاد😊
👈 همراهان گرامی...، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است و برگرفته از وقایع زمستان ۸۹ تا ۹۵ سوریه بوده است که به شیوه رمان به رشته تحریر در آمده است . 🔻ـــــــــــــــ💠ــــــــــــــــ🔻 ♻️.... 🔻🔻🔻 رمان دمشق شهر عشق بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ درسوریه و با اشاره به گوشه ای از رشادت های مدافعان حرم به ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت شد. هدیه به روح مطهر همه شهدا، سیدالشهدای مدافعان حرم حاج قاسم سلیمانی و همه مردم مقاوم سوریه 🌺 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
📚 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 📚 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 📚 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 📚 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 📚 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 📚 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 📚 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 📚 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... ✍️نویسنده: 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کارشناس شبکه من‌وتو: هیچ فرقی بین «ترامپ» و «بایدن» در رابطه با ایران نیست و در صورت پیروزی رقیب ترامپ، چیزی تغییر نمی‌کند و تحریم‌ها کاهش نخواهد یافت. ‼️چرا همین نکته ساده رو دولتمردای ما نمیفهمن ؟! 🥀   📿 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇         @sh_hadadian74 ࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇