•| شهید محمد حسین حدادیان |•
بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم اسامی کاربرانی که در #چله شرکت کردند☺️👇🏻 ✅1_کاربر ریحـانه النبی ✅2_
🌸 بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء 🌸
#روز_بیست_سوم_چله😍
سلام🍃
دعای نادعلی #چله ی امروز رو به نیت حوائج قلبی کاربر masoume قرائت میکنیم 🌸☘ ان شاءالله حاجت روا بشن 🤲
ترک گناه غیبت فراموش نشه🤭✌️😌
#التماس_دعای_فرج
📜 🕋 #مـتـــن_دعــاے_نـادعــلے🦋
✨🌸بِسمِ اللهِ الرَّحمن الرَّحیم🌸✨
❤️نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب لی اِلیَ اللهِ حاجَتی وَعَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَرَمَیتُ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَیُضِلل اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍ وَغَمًّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یامُحَمَّدَ بِوَلایَتِکَ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یاعَلِیّ🌹
💝
💝
💝ُ
💖اَدرِکنی بِحقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ اللهِ اَکبَرُ اَنامِن شَرِّ اَعدائکَ بَریءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَعَلَیکَ مُعتَمِدی بِحقِّ إِیاکَ نَعبُدُ وَ إِیاکَ نَستَعین🌹
🌺
🌺
🌺
❤️یااَبالغَیثِ اَغِثنی یااَبَاالَحَسَنَین اَدرِکنی یاسَیفَ اللهُ اَدرِکنی یابابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّهَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقَّ لُطفِکَ الخَفیَّ یا قَهّارُتَقَهَّرتَ بِالقَهرِوَالقَهر ُفی قَهرِ قَهرکَ یاقَهار🌹
💖یاقاهِرَالعَدُوِّ یاواِلیَ الوَلِیِّ یامَظهَرَ العَجائِبِ یامُرتَضی عَلِیٌّ رَمَیتَ مِن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَسَیفِ اللهِ القاتِلِ اُفَوَّضُ اَمری اِلیَ اللهِ اِنَّ اللهُ بَصَیرٌ بِالعَبادِ وَاِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لااِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم🌹ُ
🌸
🌸
🌸
❤️یاغیاثَ المُستَغیثیَنِ یا دَلیلَ المُتَحیِّرِینَ یااَمانَ الخائِفینَ یامُعینَ المُتَوَکِلین یارَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَصَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَالِهِ اَجمَعین وَ الحَمدُ اللهِ رَبِّ العالَمینَ🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌸✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿🌸
#قــرار_بــه_رســم_چــلـه✨
#شـہـید_محـمــد_حســــیـن_حـدادیـان 🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
دعای «نادعلی»حاج حسین عرب سرخی -144p(1) - Copy.mp3
1.94M
🕋 #دعــاےنـادعــلے🦋
َنادِ عَلےًِّ مَظْهَرَ الْعَجَائِبِ تَجِدْهُ عَوْناً لَكَ فِی النَّوَائِبِ
🎙 با صدای حاج حسین عرب سرخی
#قــرار_بــه_رســم_چــلـه✨
#شـہـید_محـمــد_حســــیـن_حـدادیـان 🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#ترک_گناه_غیبت🤫🤭
غیبت چیست ؟؟🚫
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
⚘﷽⚘
بیقرارست دلـ💔ـ و
دیده به هر سو نگران
دل تـ❤️ـو را می طلبد
دیده تـ❤️ـو را می جوید
سلام گل نرگـ❤️ـس ....
#سلام
#امام_زمان
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#حدیث_نور ✨
💠 #امام_علی عليه السلام:
با عزم و اراده، به جنگ سستى برويد.
📚ميزان الحكمه جلد۱۰ صفحه ۱۳۴
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
به علامه امینی گفت:
هزار و چهارصد سال پیش،
یک جنگی شد و حسین شهید شد.
چرا اینقدر شلوغش میکنید؟
عزاداری میکنید،
تمام شده رفته! عزاداری ندارد!!!
پاسخ شنید:
«یک بار غدیر را شلوغش نکردیم
ازمان گرفتند...
حقمان را خوردند،
#همانیکباربساست!!!!»
#غدیردرراهاست
#هیئت_تعطیلی_ندارد!!!
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#طنزانه
کل برنامه های #صداوسیما تو یه تصویر 😂
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌حبس ابد
یعنی .......؟؟؟!!
#پیشنهاد_دانلود✅
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
••
اگه تو هر کاری
حکمت خدا رو در نظر بگیریم
دیگه ناراحت نمیشیم..:)
#شهید_محمدحسینمحمدخانی
#دم_اذانی 🍃
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#پروفایل
#مناسبتی
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
در محضر #شهید_محمد_حسین_حدادیان
°°°°°°°°°°°°🌴🌿°°°°°°°°°°°°°
محمدحسین بسیار مستقل بود. من یادم نمیآید که برای او حتی لباسی شسته باشم. هرگز کارهایش را به کسی واگذار نمیکرد. برای تمام رفتارش حتماً حدیث، آیه یا روایتی وجود داشت. این موضوع را ما بعدها متوجه شدیم که واقعاً زندگی را بر مبنای اسلام پایهگذاری کرده بود. حالا میتوانم برای هر کدام از کارهایش روایتی بیاورم. ما اصلاً نفهمیدیم محمدحسین کی اینقدر بزرگ شد و تا اینجا رشد کرد. اصلاً منیت نداشت. محمدحسین هم مانند بقیه جوانها بود. اینطور هم نبود که بگویم او شبانهروز بر روی سجاده نماز بود. نه؛ اما به نماز یومیه اول وقتش بسیار اهمیت میداد. برعکس تصور برخی از مردم جامعه محمد شبانهروزی در حال راز و نیاز نبود؛ اما با قطعیت میتوانم بگویم که او اهلش بود.
#گفتوگویی_صمیمانه_بامادر_شهیدمحمدحسین_حدادیان🌸🌹
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
بہقولدوستمون #شاگردشهدابشیم🌷
شاید این شاگرد استادی
شاید این رفاقت ختم بہ خیر شہ
یہ خیر مثل #شهـادت.... :)💜
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#شهید_نشویم_میمیریم✨
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#شهید_پازوکی :
من
دنبالِ یک تیرِ سرگردانم
یک چیزی که
فاتحه ام را
بخواند
و تمام ...
دیگر
خسته شده ام
دل نوشت : آسمانی که شده باشی در خیابان های همین تهران هم میشود پرواز کنی
#شهید_حدادیان
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#بیـــوطـــورـے📿🍂
←^و آزموݧ عِشق چیزے جُز "شَهادَت" نیست!✨🌙
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
#رمان
#دمشق_شهرِ_عشق
#پارت_هشتم
📚 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشهای دیگر جعبههای #گلوله؛ نمیدانستم اینهمه ساز و برگ #جنگی از کجا جمع شده و مصطفی میخواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!»
تا رسیدن به خانه، در کوچههای سرد و ساکت شهری که #آشوب از در و دیوارش میپاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم میدیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر میچرخد تا کسی دنبالم نباشد.
📚 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بیهوشی روی همان بستر سپید افتادم.
در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک میدید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمیرفت و همین حال خرابم #خون مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
📚 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی #جنگ به این شهر آمدهایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟»
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست #مهمانداری کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!»
📚 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو #مسجد بود...» و مصطفی منتظر همین #اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟»
برادرش اهل #درعا بود و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیهاش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش #عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش #وهابیها خودشون رو از مرز #اردن رسونده بودن درعا و اسلحهها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!»
📚 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از #حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو #سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!»
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو #دمشق و #حمص و #حلب تظاهرات میکنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش میکشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«میدونی کی به زنت #شلیک کرده؟»
📚 سعد نگاهش بین جمع میچرخید، دلش میخواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی #ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.»
من نمیدانستم اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا پلیس و نیروی #امنیتی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟»
📚 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد و او همچنان از #خنجری که روی حنجرهام دیده بود، #غیرتش زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون #شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟»
دلم برای سعد میتپید و این جوان از زبان دل شکستهام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بیحیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم میبرم!»
📚 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون #غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینهتونه!»
برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق #وهابیهایی شده که خون شیعه رو حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونهها کمین کردن و مردم و پلیس رو بیهدف میزنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#شـہـید_محـمــد_حســــیـن_حـدادیـان 🥀
#کــپے_بـا_ذکــر_صــلـواتــ 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سخنرانی استاد #پناهیان
🎬موضوع: خدایـاا اگـرتـو بـهترینربـّے و مـَن بدتریـن بنـده..پس ارحم عبدک الضعیف
✍️ #حرف_حساب
#شهید_محمد_حسین_حدادیان🕊
#کپی_با_ذکر_منبع_و_صلوات 📿
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇
@sh_hadadian74
࿇࿐᪥✧🍃🌻🍃✧᪥࿐࿇