‹ ازࢪفـٰاقٺٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
مهرٺافتـٰادبہقلبم ضـَرباںشِڪلگرفٺ♥️💭'!
میگما دلبَـــر !
این صَمیمِ « قَلب » که میگن كجا ميشه؟!
دقیقاً از همونجا میخوامـت :)♥️
CQACAgQAAx0CR7uQigACKhJi3U5J9oZc3f3YXtzH8sjA-5TcLAACtgoAAscbkFCgVaOIPrnGOCkE.mp3
7.73M
-فقطبهدادِمنتومیرسے
فقطتویےدلیلِگریہزارۍهام🖤'!
_رِفیق روزِ غم حسینہ مَن
‹ ازࢪفـٰاقٺٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
مهرٺافتـٰادبہقلبم ضـَرباںشِڪلگرفٺ♥️💭'!
آقا جان لطف بزرگی در حقم کردی🙂💛
مرسی که پشتم بودی🥺❤️🔥
‹ ازࢪفـٰاقٺٺـٰاشھـٰادٺ🇮🇷 ›
#داداشم_جهاد
໑♥️⛓
هر چه پل پشت سرم هست
خرابش بنما؛
تا به فکرم نزند از ره تو برگردم(:
🦋🦋کار همیشگی ش بود. هر وقت دلش تنگ می شد دستمو می گرفت و با هم می رفتیم بهشت زهرا "سلام الله علیها "اول می رفتیم قطعه اموات و چند دقیقه بین قبرها راه می رفتیم؛ بعد می رفتیم سر مزار شهدا.می گفت : " این جا رو نیگا کن ، اصلا احساس می کنی که این شهدا مرده ان ؟ این جا همون حسی رو داری که تو قطعه ی اموات داری ؟ "
بالا سر مزار بعضی از شهدا می ایستاد و سنشون رو حساب می کرد.می گفت : " اینایی که می بینی ، همه نوزده ، بیست ساله بودن. ماها رسیدیم به سی سال. خیلی دیر شده ؛ اصلا تو کتم نمی ره که بخوان ما رو قطعه مرده ها دفن کنن ".از سوز صداش معلوم بود که مدت هاست حسرت شهادت رو به دل داره...
🦋🦋
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن🌹
ٜٜ ٜ
🌱🌱🌱
شاگرد زرنگ کلاس درس و کنکور، با کوله باری از کتاب و جزوه راهی جبهه شد و در خاکریزها درس خواند تا اینکه در رشته علوم آزمایشگاهی دانشگاه تبریز قبول شد. زمانیکه خبر قبولیاش آمد، خبر شهادتش را هم آوردند...
#شهید_یوسف_لَرنی🌹
ٜٜ ٜ