عاشورا، تقابلی است به وسعت جغرافیای همه عالم...
حادثه ای که محور آن، وجود مقدسی است که معارفی همچون زیارت جامعه کبیره تنها بخشی از مختصات آن وجود مقدس است...
دستگیری و هدایت تاریخ، میوه شیرینی بود که سیدالشهدا علیه السلام همه را مهمان آن فرمود...
بشریت باید هم عهد با امامش شود تا از این سفره بهره مند گردد، معیت با امام علیه السلام تنها راه تعالی انسان و نجات او از طوفانهای دنیا و رسیدن به ساحل نجات است.
🏴 @shab_amaliat
استعلای آرمانی
کاروان زینب کبری علیها سلام افرادی را میپذیرد که علاوه بر استغنای روحی، دارای همت بلند و آرمان متعالی باشند. انسانی که غنای روحی دارد، به کم راضی نمیشود و قله همه آرمانها را در نظر دارد.
این امر، نشان از افق فکری بلند او دارد، هرچند واقعیات را میبیند و گام به گام پیش میرود، اما وضعیت موجود او را از وصول به آرمان ها باز نمیدارد، تا آنجا که جز به علو و برتری اسلام در سراسر جهان راضی نشده و دست از تلاش نمیکشد.
این افق فکری بلند است که فرد را به مقام *وفا* میرساند و او همه امکاناتش را صرف وجود امام و اهداف والایشان میکند.
سید الشهدا علیه السلام عین آرمان است، آرمانی که با فطرت انسان سخن میگوید، و آن را به غلیان و خروش میآورد، آرمانی که گذشته تاریخ را سرپرستی کرده و به آینده ای روشن متصل میگرداند. آرمانی که معجونی از عقل و عاطفه است و همه ابعاد انسان را تا روز قیامت پشتیبانی خواهد کرد.
آنچه سیدالشهدا علیه السلام در عاشورا فتح نمود و زینب کبری علیها سلام نقطه قرار آن را در روز اربعین در کربلا نهاد، حکومت بر دلها و اراده ها بود. تصرف در عمیق ترین لایه های وجودی انسان و وتبدیل آنها به سجده گاه خداوند متعال، سیدالشهدا علیه السلام را یگانه آرمانی کرده است که هیچ هدفی به درجه آن نرسیده و نخواهد رسید.
لذاست که امت حسینی به هیچ هدفی جز تحقق تمدنی جهانی که در رأس آن منتقم سیدالشهدا علیه السلام قرار گرفته باشد، دل نخواهد بست.
🏴 @shab_amaliat
بسم الله الرحمن الرحیم
استقامت اجرایی
پس از استغنای روانی و استعلای آرمانی، شرط دیگری را باید رعایت نمود و آن استقامت داشتن است.
در هر جامعهای، کسی که نیازمندیهایش را به صورت مشروع برطرف میکند، شریفتر از کسی است که نیازمندیهای خود را به صورت نامشروع برطرف میکند.
استقامت در راه امر خدا -یعنی انجام حلالها و ترک حرامها- شرافتها را رقم میزند...عزتها را عیان میسازد...
اما حضرت زینب سلاماللهعلیها در سفر اسارت، معلم شرافت و عزت برای تاریخ شد...
تصور کن بیش از یک ماه، روز و شب با قاتلان اولیای خدا(که پارههای قلبت بودند) همراه باشی و آنها با خشونت و سبوعیت تمام با اهل کاروانت برخورد میکنند...
و تو سرپرست اجتماعی از کودکان و زنان داغدیدهای که هر لحظه چهرهی زشت و صدای کلفت و ضربات بیرحمانه حرامیان آزارشان میدهد، گرسنگی و تشنگی و کمبود لباس و حرارت روزها و برودت شبها طاقتفرسا شده است...
اگر من و تو آنجا بودیم به خود حق میدادیم که هر نوع واکنشی نشان دهیم! با هزار نوع توجیه شرعی و عقلی!!
اما تفاوت در همینجاست...
آنکه قیمت شرافت را میداند، با بیشرافتی دیگران، عَلم را محکمتر میگیرد...
وقتی این کاروان به کوفه رسید، مردم نان و خرمایی بعنوان صدقه برای اُسرا آوردند... اشارهی زینب کبری کافی بود تا تمام اهل کاروان و حتی کودکان، شرافت خود را سردست بگیرند و بر تارک تاریخ، بکوبند... «فتوای عمه ماست که صدقه بر ما آل محمد حرام است» ...
استقامت تا به کجا؟ حتی کودکان؟ در این شرایط غیرقابل تحمل؟
آری...
این است شرط همراهی با کاروان زینب سلاماللهعلیها...
حلالها و حرامها در کاروان ایشان، به ظرافت یک نگاه، یک کلام، یک خرما و... است...
از کاروان آخرالزمانی عمه جان جا نمانی منتظر منتقم شهید کربلا...
🏴 @shab_amaliat
دلمان خوش است به همین که یادت میکنیم...
کاری کردهای که بهواسطهی یادت، شبهای جمعهمان را در خیمهی ارباب میهمان هستیم...
یک و بیست دقیقهی شب جمعه...
چه طوفانی در عوالم به پا میگردد که اینچنین قلبهایمان ملتهب میشوند...
هایوهوی جوّ لامکان را ناشنیده، همنوا شدهایم...
این قافلهی دل را کدام شب جمعه، به امضای ارباب میرسانی علمدار؟
🏴 @shab_amaliat