کدوم احمقی ساعت سه صبح یادش میاد
باندا ماشینشو تنظیم نکرده و باید صداش زیاد کنه
نزاره هیچکس نخوابه تا تعمیرش کنه؟
درست حدس زدید فامیلای ما
ساعت 11:22 دقیقه شب .
یه چشمی دارم تایپ میکنم . یه گروه از مهمانا رفتن و گروه دیگه ای موندنه که زیاد مهم نیستن
میتونم همچنان با ایگنور کردنشون به زندگی ادامه بدم . چند روز پیشم همین فکرو میکردم اما فکر
میکنم اینا همش حرفه . .
آدم نمیتونه بی تفاوت باشه نسبت به حرفای آشناها ، به همون لحظهای که برمیگردن میگن : درسات چطوره؟ و استرسی که توی تنم جریان پیدا میکنه حاکی از اینه که
" من هنوز آماده نیستم "
نسبت به بالای سفره قسمت مردونه که از هر نوع غذا بهترین قسمتش اونجاس و تنها چیزی که پاییم سفره برای زناس ظرفایی هستش که بالا جاشون نبود دیگه . من حتی نسبت به دستای سردش ، گریههاش توی بغلم ، عیدی دادنش ، اضطراب داشتنش ، درددلاش که چقدر از شوهرش متنفره ، با پسردایی گرم گرفتن و هزارتا حرف پشت سرش زدن ، درد کمر ناشی از سرپا موندن زیاد ، سیگار نیمه سوخته کف حیاط ، گلای پرپر شده توی باغ ، نگاهای غمگین ، خنده های دروغی بی تفاوت نبودم .
چشمم دور تا دور خونه میچرخید
ما همچنان که آشناییم خیلی غریبه ایم .
نمیدونیم پشت چشمای هر فرد چه داستانیه و این خنده های و شوخی های فامیلی کدومش واقعیه
من نتونستم مثل اونا بی تفاوت باشم .
هندزفری رو از گوش چپ به راست میبرم .
خیلی وقته شیر قهوه نخوردم . شاید اگ یه شیر قهوه توی دستم بود میتونستم از دنیای دروغی جدا بشم . نمیدونم دقیقا .
مهدیس . . دلم برای سلام های ساعت ده شب تنگ شده .
نتونستم زیاد باهاش از روزام بگم
هم اون درگیر بود و هم من . متاسفم !
این اولین و آخرین روزنگاری فروردین ۱۴۰۱عه.
دیگه وقتی نمونده باید خودمو حداقل نصف و نیمه آماده کنم با اینکه هیچ امیدی به قبولی ندارم
دعا . . برام دعا میکنید دیگه ؟!
تو این مورد شماهم بی تفاوت نباشید
من بیشتر از هروقت دیگه ای به دعا و انرژی نیاز دارم .
مراقب خودتون باشید
۱۴۰۱ سالِ خوبی براتون باشه
عیدتون مبارك
- خدافظ -
خاک نخوره اینجا.
۲۸. ۲۹. ۳۰ روز مونده برگرده دیگه اگه خدا بخواد.
دعاش کنید، با فولاچتی انرژی برگرده.♥️
که صددرصد اینجوری میشه انشاءالله.
ساعت 10:00 شب. .
ایتا....غریبِ خاک خورده . .
چمدونام رو باز نمیکنم اومدم سر سری یه نگا بندازمو دوباره برم تا بیست روز دیگه
صندوقی ک پر شده از پیام های نخونده شده
جدا خوشحالم کرده . .
ادم هایی ک ترک کردن این محفل شبانه عروضی رو
خوش اومدن و خوش رفتن
ولی کسایی ک موندن شاید هم یادشون رفته ک برن
به هر حال چشمای تک تکتون رو میبوسم و از این راه دور میگم که چقدر چقدر دلتنگتون بودم
با اینکه کم کم داشتم سرد میشدم از ایتا
ولی محبتتاتون فراموش ناشدنیه
راستی شیر قهوههام هنوز پابرجاس ..