✅ #سیره_خانوادگی_آقا
🚨 معلوم نیست جایز باشد ...
🔘 حجت الاسلام راشد یزدی:
💠 یک بار در مراسمی ، چند #خانواده به محضر رهبری آمده بودند و با ایشان دیدار داشتند و ما هم حضور داشتیم. حاج ناصر #چای برای مهمانان آورد. به من که رسید گفتم قند برایم ضرر دارد ، اگر امکان دارد #خرما بیاور. در #نعلبکی خرما گذاشت و برایم آورد. وقتی خرما را به #پسر_آقا تعارف کردم پسر حضرت آقا گفتند: من خرما نمیخورم ، خرما برای #مهمانان آقاست ، معلوم نیست #جایز باشد من هم از آنها بخورم.
📚 ماه در آینه ص ۱۷۳
https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘⚘
فرزند شهيد #راغب خطاب به رهبر انقلاب:
به خدا اگر #دريا را درنوردی با تو مينورديم
🔺️یاد و خاطره شیخ شهید گرامی
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🍀🍀برگی از یک نوشته
🔴محسن نوری از دوستان #شهید_احمدعلی_نیری تعریف میکند که:
یک بار از احمد پرسیدم من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما نمیدانم چرا در این چند سال اخیر رشد معنوی شما اینقدر سرعت گرفته!!... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم! بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟!...
نفس عمیقی کشید و گفت:
«یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم #دماوند . همه رفقا مشغول #بازی و #سرگرمی بودند. یکی از بزرگترهاجایی را نشان داد وگفت آنجا رودخانه است؛ احمدآقا برو این کتری را برای چای درست کردن آب کن! از لابهلای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم... اما تا چشمم به رودخانه افتاد بدنم شروع به لرزیدن کرد! سرم را پایین انداختم و همانجا نشستم و پشت بوتهها مخفی شدم! در پشت آن بوتهها چندین دختر #جوان مشغول شنا کردن بودند... گفتم خدایا کمکم کن! شیطان وسوسه ام میکند که نگاه کنم؛ هیچکس هم متوجه نمیشود... اما خدایا! من به خاطر تو از این گناه میگذرم...
بعد کتری خالی را برداشتم، سریع از آنجا دور شدم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها هنوزمشغول بازی بودند. من هم مشغول آتش درست کردن شدم خیلی دود توی چشمانم رفت... #اشک همینطور از چشمانم جاری بود... حالم خیلی منقلب بود...همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا #مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم #یا_الله ! به محض این که این عبارت را تکرار کردم از اطراف خود صداهایی شنیدم! ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد ولی گویا فقط من میشنیدم!! همه میگفتند #سبوح_قدوس_رب_الملائكة_والروح »
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: «از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد...
قول بده تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکنی...»
📚منبع: #کتاب #عارفانه انتشارات #شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🌸رهبرانقلاب: اگر کسی لذت ذکر الهی و انس با خدا را چشید، بدانید که هیچ لذت دیگری به دهانش مزه نمیکند.
🌹 #ماه_رجب
https://eitaa.com/shabhayeshahid
4_5938558538950377869.mp3
2.45M
🔊🚨 توصیه های اخلاقی #رهبرانقلاب در #ماه_رجب
🌸میخواهید سیاهی هارا از دلتان دور کنید؟ بهدنبال فرصت #توبه هستید؟
💎 ماه #رجب را قدر بدانید
https://eitaa.com/shabhayeshahid
『 🌿 』
🌱[این عقبماندگیها باید جبران شود.
این بـهخاطر «انقلابی عمـل نکردنِ» ماست. ما هر جا انقلابی عمل کردیم عقبماندگی نداشتیم. ]🌱
۹۹/۱۱/۲۹🗒
#مقاممعظمدلبرۍورهبرۍ
#انقلابۍطوربجنگ!
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🌴یاد شهید#عبدالصالح_زارع_بهنمیری به خیر
پرستو شوبیا:
*امر امام خامنهای...
در جلسه خواستگاری بیشتر او حرف میزد. برای من هم مادیات مهم نبود، در این موارد زیاد حرف نزدیم. روی به حجاب خیلی تأکید میکرد و به ولایت علاقه عجیبی داشت. بسیار بسیار فرمایشات امام خامنهای برایش مهم بود. در مورد شغلش حرف زد و حتی سختیهای آن. اینکه ممکن است به مأموریت برود یا از لحاظ زمانی گاهی دیر به خانه بیاید و...
بعدها اما تنها یکبار به مأموریت رفت آن هم داخل ایران که یک دوره آموزشی در اصفهان بود. صالح هم آموزش میدید و هم به بقیه آموزش میداد. تکتیرانداز ماهری بود.
*دوستان متفاوت
آقا صالح بسیار خوشبرخورد بود و این را همه نزدیکان او اذعان داشتند. دوستان زیادی هم داشت که البته برخی رفقایش برای من عجیب بود، افرادی که حتی ظاهر کاملاً متفاوت و شاید متضاد با او داشتند. یادم میآید یکبار که با صالح در مسیری پیاده میرفتیم، ناگهان یک اتومبیل 206 که صدای آهنگ آن بالا بود جلوی پای ما توقف کرد. مردی با ظاهر به اصطلاح فشن، با لباس تنگ و... از ماشین پیاده شد و با صدای بلند و انگار از روی شادی فریاد میزد «آقای زارع سلام، مخلصیم و ...» و شروع به گپزدن کردند! واقعاً هاج و واج نگاهشان میکردم. برایم عجیب بود که شعاع دوستان صالح آنقدر زیاد باشد! وقتی رفت، گفت قبلاً سربازم بود!
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayeshahid
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 قانونمندی
🔘 سردار رويانيان:
💠 وقتي ايشان (رهبر انقلاب) يك زمانی مي خواستند بروند صبح ها به #كوه، ماشين همراهشان مي بايست ساعت 3 صبح كه هيچ ماشينی در خيابان نيست ، پشت #چراغ_قرمز مي ايستاد. يا مثلا مي خواستيم آقا را ببريم براي #نمازجمعه در آن شلوغی و ازدحام بايد از #خط_ويژه تردد مي كرديم. ولی ايشان به هيچ عنوان چنين اجازه ای نمی دادند.
يک بار حضرت آقا تشريف برده بودند #مازندران و به ايشان گزارش رسيده بود كه ماموران من در آن سفر براي عبور ايشان با مردم بد برخورد كرده اند و آنها را #هل داده اند و خلاصه مردم را #آزار داده بودند. بعد از پايان سفر از دفتر ايشان مرا #احضار كردند به سازمان قضايی و بعد به قيد #ضمانت آزاد شدم.
https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨 شعرخوانی دخترکوچولوی یک #جانباز درباره #حضرت_رقیه در حضور رهبر انقلاب
https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🍀🍀
کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت داستان مدافع حرمی است که برای سه دقیقه از دنیا میرود و وارد دنیای جدیدی به نام برزخ میشود. سه دقیقهای که میتواند برای تمام عمر ما درس عبرت باشد.
گوشهای از خاطره او از پاک شدن گناهان در زمان رسیدگی به اعمالش را بشنوید.
https://eitaa.com/shabhayeshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #سیره_اخلاقی_آقا
🚨 از #انگور_شاهی تا #سیب_رهبری
🔰 خاطرهی جالب حاج حسین یکتا از رهبرانقلاب
https://eitaa.com/shabhayeshahid
#کارت_پستال منتظران شهادت
هدیه ای از شهید برای شما رفیق #شفیق
https://digipostal.ir/c7bk8cm
https://eitaa.com/shabhayeshahid
🌴یاد شهید#توکل_قلاوند به خیر
جوانِ مومن بیست ساله ی اندیمشکی
به همراه گروهی از جوانان متدین دزفول و اندیمشک در عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم شرکت داشت و از دهلران تا فکه را زیرپوشش عملیات خود قرار داده و مانع از نفوذ نظامی عراق شد
در این منطقه که تعدادی کمپ قرار داشت پس از عزیمت فرمانده یکی از کمپها مسئولیت آن به توکل پیشنهاد شد.
کار کمپها جلوگیری از نفوذ ارتش عراق و شناسایی نیروهای دشمن بود که توکل در این مورد بخصوص در شناسایی از تبحر خاصی برخوردار بود و از همانجا بود که کمپ ایشان معروف شده بود به کمپ قلاوند.
فرماندهی وی تا زمان آمادگی نیروها برای آغاز عملیات پیروزمند فتح المبین ادامه داشت.
ایشان اطلاعات بسیار زیادی را در مورد تحرکات و نقلوانتقال دشمن به دست آورد.
حسن باقری با همه دقت و سخت گیریش در سخت ترین شرایط می گفت :" هر چی توکل بگه درسته " ، آخه منطقه رو مثل کف دستش می شناخت
#فتح_المبین
#آواکس_دشت_عباس
.
او همراه #شهید_مهدی_زینالدین فرمانده تیپ ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) قم بهعنوان مسئول اطلاعات عملیات آن تیپ مشغول میشود که در آن هنگام حسن باقری جانشین فرمانده یگان نیروی زمینی سپاه به واسطه شناختی که از او داشته وی را به قرارگاه نجف اشرف منتقل مینماید.
#شهید_توکل_قلاوند
در ۹ بهمن ۱۳۶۱ به همراه
#شهید_حسن_باقری
#شهید_مجید_بقایی
#شهید_محمدتقی_رضوانی
#شهید_مجتبی_مومنیان
در فکه شمالی آسمانی شد.
شادی روحش #صلوات
https://eitaa.com/shabhayeshahid