eitaa logo
شبهای با شهدا
290 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
286 ویدیو
5 فایل
💫 در شب‌های ظلمانی ، با این ستاره ها می شود راه را پیدا کرد ✅ کاری از راویان نور
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 یاد شهید #سید_حسین_علم‌الهدی بخیر؛ فرماندهی بود که باارجاع به منابع #قرآن و #نهج‌البلاغه درس می داد ،اما وقتی در جمع خانواده می خواست مسئله ای را مطرح کند ،با #درک_شرایط_موجود و #تحلیل_نیازهاى_انسان_امروز از متفکرین دنیای معاصر هم نقل قول می کرد. هم #مطالعه خوبی داشت هم #بیان خوبی و هم #عواطف خوبی به خانواده. در یک کلام؛ حسین #بصیرت بالایی داشت. #شادی_روحش_صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید #مجید_شهریاری بخیر؛ دکتر هیچ وقت دیر به کلاس نمی آمد و زود هم نمی رفت. #تمام_وقت را می ماند و معمولا ۹۹ درصد زمان هم به #درس و #بحث می گذشت. یک روز که ایام #شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها بود، همراهش چند کتاب عربی و فارسی آورد و حدود نیم ساعت درباره ایشان صحبت کرد. ناگهان با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن. اصلا انتظارش را نداشتیم. از کتاب #شهیدِ_علم @shabhayeshahid
🌴یاد شهید بخیر؛ درس پزشکی اش که تمام شد چند جا برای تخصص قبول شد اما نرفت می گفت؛ رو ول کنم برم تخصص بگیرم که چی بشه؟ هیچ وقت راه نمی رفت توی بیمارستان؛ ، می دوید که یک موقع دیر نشود و به خاطر معطل کردنش یک مجروح دیگر از دست نرود. 😔 از کتاب ، ج ۱۶ 🌸 شادی روحش @shabhayeshahid
🌴 یاد شهیده #مریم_فرهانیان بخیر؛ دوستش می گه یه روز وارد خونه شدم و مريم را رو به قبله ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش مي‌زند و از او سؤال كردم كه مشكلي پيش آمده، چيزي نگفت. اما بعدها براي من تعريف كرد كه من هر روز اعضاي بدنم را مواخذه مي‌كنم و از آنها مي‌پرسم كه #امروز_براي_خدا_چه_كاري_انجام_داد‌ه‌ايد❓❓ شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #ایوب_بلندی بخیر؛ خانومش می گفت همیشه تو ماه رمضون اصرار داشت که افطاری بده و من همیشه قبل از دعوت کردنش میپرسیدم مهمونا چند نفرند؟ میگفت:چهار یا پنج نفر. می گفتم فهرست کامل مهمونا رو بده. می گفت #میهمان_حبیب_خداست. روزی اش میرسد یه وقتایی همون ۴، ۵ نفری که می گفت به ۴۰ تا ۵۰ نفر میرسید. و روزی شون هم می رسید. از کتاب #بر_بلندی‌های_بهشت شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #حسین_خرازی بخیر؛ شب به سنگر ما آمده بود تا شب را در سنگر بگذراند ولی ما او را نمیشناختیم. هنگام خواب گفتیم: پتو نداریم! گفت: ایرادی نداره .. #یک_برزنت_زیر_خود_انداخت_و_خوابید. صبح وقت نماز فرمانده گردانمان آمد و گفت: برادر خرازی شما جلو بایستید. و ما آنوقت تازه او را شناختیم.... شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید دکتر #مصطفی_چمران بخیر؛ خانومش می گفت ما مجسمه‌های خیلی زیبا داشتیم که بابا از آفریقا آورده بود. خودمان دوتا #همه_را_شکستیم. می‌گفت: «این‌ها برای چه؟ #زینت_خانه_باید_قرآن_باشد به رسم اسلام. به همین سادگی». وقتی مادرم گفت: «شما اگر پول ندارید من برایتان وسایل خانه می‌آورم»، مصطفی رنجید گفت: «مساله پولش نیست مساله زندگی من است که نمی‌خواهم عوض شود». شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
یاد شهید #عبدالحمید_دیالمه بخیر؛ صف غذا طولانی بود و اگر در صف می ایستادم به کلاس نمی رسیدم دنبال آشنایی می‌گشتم که چهره‌ای مذهبی و آشنا دیدم . نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.  چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت. و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش #به_انتهای_صف_غذا_برگشت و در صف ایستاد. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید #دانشجوی_پیرو_خط_امام(ره) #محسن_وزوایی بخیر؛ مادر بزرگوارشان می‌گفت؛ در #عملیات_فتح المبین محسن گفت: رسیدیم نزدیک کربلا گفتم: محسن جان اگر راه کربلا باز شود یکسره از آنجا می‌روی. گفت: نه میایم شما را می‌برم گفتم: محسن جان دلم آب نمی‌خورد، که تو کربلا را ببینی. گفت: مادر من #کربلا را برای خودم نمی‌خواهم بلکه برای #نسل_بعدی می‌خواهم... شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴یاد شهید #میثم_شکوری بخیر؛ یکبار در سرمای شدید دستانم را توی جیبم کردم. میثم شکوری داد زد: دستت رو در بیار گفتم حتما می خواهد با چوب بزند. گفت دستت بالا. میلرزیدم. نگاهم کرد، دستم را گرفت و یک مشت نخودچی کشمش توش ریخت گفت: #بخور_گرم_بشی. میثم #مربی_خشک_و_نظامی بود ولی به جای خودش #محبت_بی_پایانی_داشت از کتاب #میثم شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
🌴 یاد شهید مدافع حرم #محمد_بلباسی به خیر؛ وقتی دیپلم گرفت گفتم محمد جان برای دانشگاه هم امتحان بده. گفت مادر برای امسال دیر شده. گفتم #توکل_کن_به_خدا پسرم، بنشین و این یک ماه را درس بخوان. این مدت کمی که فرصت داشت برای دانشگاه خودش را آماده کرد اما با همه مشغله‌اش #نمازجمعه اش ترک نشد الحمدلله درس خواند و #دانشگاه_سراسری_مشهد رشته #مهندسی ریخته‌گری هم قبول شد @shabhayeshahid
🌴یاد شهید بخیر؛ وقتی برای آخرین بار به عراق اعزام شد می گفت یکبار وقتی در محاصره بودیم، شروع به خواندن کردیم و ناگهان دلم برای پسرم تنگ شد. به خودم گفتم یکبار دیگر برمی‌گردم و اینها را می‌بینم. برای همین اربعین 93 ما با هم را رفتیم؛ چون می‌گفت وقتی بدون تو می‌روم حس می‌کنم . @shabhayeshahid