eitaa logo
🌹 شبنم 🌹
376 دنبال‌کننده
39.5هزار عکس
28.3هزار ویدیو
359 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آقای وحید شمسایی تو تنها آقای گل فوتسال جهان نیستی آقای گل معرفت و مرام هم هستی آنجا که سلبریتی ها انسانیت را فراموش کرده اند ولی تو پا به پای جهادی ها در میدانی دمت گرم ... 💬 علی رنجبر 🇮🇷🕊 @shabnamshabna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 آزادی بیان در غرب❗️ 🎥 کارشناس زن شبکه فارسی زبان آمریکا: موصاد ۱۵۰ تا مأمور داره مخصوص شبکه های اجتماعی ایران، که دروغ و شایعه پراکنی کنند و نفاق و تفرقه بندازن بین مردم ایران! 🔴 سریع صداشو قطع می‌کنند و مجری که دست‌ و پاشو گم کرده از مخاطبین عذرخواهی میکنه! 👈 مردم نباید از واقعیت اطلاع پیدا کنند! 🌺🇮🇷 @shabnamshabna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ❌ بزرگترین گناه چیست؟ 💢 استاد (حفظه الله تعالی): 🔸 امروز تضعیف بالاترین گناه است. 🔸 بله، از شرب خمر هم حرام تر! 🔸 یعنی یک کشتی هشتاد میلیون نفری رو سوراخ کردن. 🔸 حرامه. 🔴🔴 بله، کم و کسر هست، ممکنه طرف اداره ای رفته مورد ستم و بی لطفی قرار بگیره، اما اینا توجیه نمیشه کسی نظام و رهبری رو تضعیف کنه. ✅ 🌺🇮🇷 @shabnamshabna
25.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 با دوست ۳۵ ساله حاج قاسم سلیمانی در خانه ای که وقف حضرت زهرا سلام الله علیها شد و بیت الزهرا نام گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آماری باورنکردنی از تعداد شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان در دنیا ✍ واقعا باید ایثار و فداکاری رو از این غربیا یاد گرفت! حاضرن با پول مالیاتشون برای ما برنامه پخش کنن ولی برای سیستم درمانشون هزینه نکنند. ✅‌‌کانال شبنم؛ محفلی برای دورهمی جوانان انقلابی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @shabnamshabna
🌹شبنم🌹 🔳 ذکر روز شنبه (صدمرتبه) 🆔 @Shabnamshabna
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 وقتی ارتشیان قهرمان با رزمایش کمک مومنانه به مردم خدمت می‌کنند
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸:️ مردم همچنان بهداشت فردی را رعایت کنند “احسان مصطفوی” عضو کمیته کشوری اپیدمیولوژی کووید- ۱۹: 🌀رعایت بهداشت فردی افراد جامعه ،مهمترین عامل در کنترل بیماری بود و مردم کماکان مانند ۲ ماه گذشته به توصیه های بهداشتی توجه کنند و بهداشت فردی را رعایت کنند.
🔸 بیکاری ۵ میلیون نفر در آمریکا در یک هفته اخیر 🔹 وزارت کار آمریکا اعلام کرد که نرخ بیکاری به واسطه شیوع ویروس کرونا در حال افزایش است و تنها در هفته گذشته ۵.۲۴۵ میلیون نفر برای اولین بار درخواست دریافت حقوق بیکاری خود را ثبت کرده‌اند.
🔸شمار قربانیان کرونا در جهان از ۱۵۰ هزار نفر گذشت/ صدرنشینی قاطعانه آمریکا با ۳۶هزار مورد مرگ‌ومیر 🔹آمارهای رسمی منتشرشده از سوی نهادهای دولتی کشورهای مختلف نشان می‌دهد که شمار قربانیان ویروس کرونا (بیماری کوویدــ‌۱۹) در جهان اکنون به بیش از ۱۵۰ هزار نفر رسیده است.
shabnam:      🌷خاطره🌷 شهیدی که در «کربلای 5» به شهدای کربلا پیوست وقتی پتو را کامل کنار زدم رگهای بریده و موی سفید چانه اش را دیدم. بی اختیار گفتم این حسین است. فریاد زدم این شهید حسین شیرافکن است. نشستم خواستم که رگهای بریده اش را ببوسم؛ اما نتوانستم.  به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، به مناسبت سالروز عملیات کربلای پنج، خاطره ای از حامی گت آقازاده، رزمنده فریدونکناری  یادم است عملیات کربلای 5 زمین و زمان آتش بود و خون. به گمانم از تاریخ 6 الی 11 بهمن ماه بود که بالگردهای بعثی گردانهای لشکر تهرانی را درو کردند. من از بالای اسکله تا افق خط کانال ماهی را دید داشتم و صحنه عملیات مستقیم در دیدرس من بود. گروه گروه از بچه ها، دوستان و همرزمان از اسکله به خط اعزام شدند. صحنه عجیبی بود در زیارت و آخرین دیدار. تا خط یک کیلومتر فاصله بود. نبرد تن به تن نیروها لشکرهای عراقی را کلافه کرده بود. ساعت 2 بعد از ظهر بود از ستاد لشکر به من خبر دادند شناورها را آماده کنید تا امکان تخلیه شهدا و مجروحین فراهم باشد. روز کم کم به سمت غروب می رفت،  زمین و هوا گلوله بود و آتش. مخصوصا اسکله و محل حمل و نقل و تجمعات. یکی یکی شهدا را کنار سنگرم و اسکله آوردند. هر لحظه به تعداد آن اضافه می شد. تا جایی که به 175 شهید رسیده بود، یکی دست در بدن نداشت، آن یکی سر، آن دیگری پا نداشت و... با خودم گفتم خدایا این همه شهید! در میانشان در دود آتش نشستم با خود نجوا می کردم. دل تو دلم نبود. تعدادی پتو تهیه کردم، به اتفاق طلبه های حمل مجروع تعدادی از شهدا را استتار کردیم خود بخود بارانی می شدند. اختیار در دستم نبود، بی سیم را گرفتم با شهید گلگون و اسحاقی صحبت کردم. - مصطفی.. مصطفی.. حامی.. - مصطفی.. مصطفی.. حامی.. - جواب بده مصطفی. مصطفی لحظه ای گوشی را گرفت، گفتم: اسکله خودی بمباران شده. گفت: محسن جوابت را می دهد. - محسن.. محسن.. حامی.  محسن جواب داد. از صحبتم  که همراه با بغض بود و لکنت زبان، پرسید: چه شد حامی؟ بگو چه خبره؟ گفتم: محسن جان! اینجا زائر کربلا زیاده. منم در لابلای آنها گم شدم. گفت: با قایق نمی شود، چکار کنم؟ گفتم: محسن جان! داستان نعل تازه را در کربلا شنیدی؟ گفت: آره. گفتم: هرچند دقیقه بعثی هابه ابدان مطهر که کنار ما هستند می تازند، از هوا و زمین. اگر از هم جدا شوند سخت می شود. برای ما کامیون بفرستید از راه دیگر و این امکان حمل زائران کربلا با قایق نمی شود. در همین هنگام عزیزی آمد، گفت: شهید حسینعلی شیرافکن در جمع این شهداست ولی سر در بدن ندارد.  به من گفتند: برو اسکله، به حامی بگو تا جنازه اش گم نشود. فریاد زدم. خدا طاقت ندارم. یا زینب! کمک کن.. یا حسین! کمک کن.. بچه ها آرامم کردند. باز نگاهم به پیکرهای کنار اسکله افتاد که کنارم آرمیده بودند. وای.. وای.. حسین.. وای این گل پرپرماست.. خدایا! چه کار کنم؟ با خودم گفتم: باید تک تک شهدا را بگردم تا حسین را پیدا کنم. شهید حسین شیرافکن پیرمرد زنده دل که بیش از60 سال سنش بود. یاد لحظه ای افتادم که می خواست به سمت خط برود، آمد کنار من و با هم روبوسی و خداحافظی کردیم. اشک در چشمانم حلقه زد و نتوانستم خودم را کنترل کنم. رفتم درجمع ابدان مطهر تا آرام بگیرم. از هر سمت خمپاره می آمد روی شهدا، من هم درازکش می شدم روی بدن شهدا. خیلی سخت بود. درجمع گل های پرپر راه رفتن و دنبال نشانه ای از شهید شیرافکن بودن که بی سر بود خیلی کم شما بود. یاد وقایع کربلا که ازبزرگان دین شنیدم برایم تداعی می شد. هرپتویی را که کنار می کشیدم یک حادثه برایم تداعی می شد. با خود زمزمه کنان ازخدا و اهل بیت استمداد می طلبم که یاری ام دهند  یا سیداالشهدا کمک کن تا بعد از 34 سال بتوانم این خاطره را بازگو کنم. ممکن است دیگر نباشم. خدایا ممنونم از تو که دریادلانی به این جمع شهدایی معرفی کردی که همنوا با شهدا هستند.  بیش از 100پیکر ؟ خیلی سخت بود پیدا کردن شهید شیرافکن. همه به من می گفتند این شهید کیست که در جمع این همه شهدا دنبال او می گردی؟ تواین آتش دشمن خدا می داند دست خودم نبود. پاهایم به اختیار خودش حرکت می کرد. به هر شهیدی که می رسیدم می گفتم: حسینم را ندیدی؟ حسین من سر در بدن ندارد. حسین من حبیب ابن مظاهره. دیگر نای حرکت نداشتم. دست وپایم را گم کردم. این همه شهید دراطرافم بود. ناگهان احساس کردم کسی مرا به سمت خود می خواند. سراغ پیکری رفتم که برایم آشنا بود. از آن طرف به خود نگاه کردم خجالت کشیدم، گفتم: این همه شهید مرا می بینند؟ بر بالینش نشستم. به دلم گواهی شد این شهید حسین است. ادامه روایت👇 ‍ ادامه روایت👇 یا زینب! دستش را گرفتم، بوسیدم چین و چروک دستش را دیدم، گفتم این دست نباشد؟. این هرکه هست کشاورز و کارگر است. با خودم گفتم: این حسین نباشد؟ حواسم به صورتش نبود. وقتی پتو را کامل کنار زدم ر