eitaa logo
شادیسم(طنز سیاسی)
2.7هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
15هزار ویدیو
41 فایل
«إبتَسم؛ ‏فَلَن یَتغیّر العالم بِحُزنک» ‏بخند ‏که جهان با اندوهِ تو دگرگون نمی‌شود...❤️ 🎈روشنگری همراه با طنز سیاسی و اجتماعی🙃 با شادیسم هم شاد میشی هم روشن😉😁 ارتباط☆تبادل☆تبلیغ: @sedsan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📷آخرین تلاش های شهره قمر(بازیگر) برای گرفتن اقامت و ویزای اسرائیل! @shadism
۱۷ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺بخشی از سریال پوست شیر 🔹 جواب محکمی برای عده ای از سلبریتی ها که رو به حماقت و وطن فروشی آوردن و خودشون رو بخواب زدن😊👌 ؟؟ @shadism
۱۷ دی ۱۴۰۱
وضعیت اوباش بعد از شنیدن خبر انتصاب سردار رادان😄😂😂 @shadism
۱۷ دی ۱۴۰۱
16.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔺سرگیجه های قبل از فرار.... چگونه آبروی واشنگتن را حفظ کنیم...⁉️ @shadism
۱۷ دی ۱۴۰۱
سال ها دو برادر با هم در مزرعه ای که از پدرشان به ارث رسیده بود، زندگی می کردند. یک روز به خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جرو بحث کردند. پس از چند هفته سکوت، اختلاف آنها زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح در خانه برادر بزرگ تر به صدا درآمد. وقتی در را باز کرد، مرد نجـاری را دید. نجـار گفت:« من چند روزی است که دنبال کار می گردم، فکرکردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد که کمکتان کنم؟» برادر بزرگ تر جواب داد: «بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسایه در حقیقت برادر کوچک تر من است. او هفته گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را کندند و این نهر آب بین مزرعه ما افتاد. او حتماً این کار را بخاطر کینه ای که از من به دل دارد، انجام داده.» سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت:« در انبار مقداری الوار دارم، از تو می خواهم تا بین مزرعه من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم.» نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوار . برادر بزرگ تر به نجار گفت:« من برای خرید به شهر می روم، اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم ؟ " نجار در حالی که به شدت مشغول کار بود جواب داد: " نه چیزی لازم ندارم " هنگام غروب وقتی کشاورز به مزرعه برگشت, چشمانش از تعجب گرد شد. حصاری در کار نبود. نجار به جای حصار یک پل روی نهر ساخته بود. کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت : "مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟ " در همین لحظه برادر کوچک تر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد که برادرش دستور ساختن ان را داده, از روی پل عبور کرد و برادر بزرگش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست. وقتی برادر بزرگتر برگشت, نجار را دید که جعبه ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است. کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر از او خواست تا چند روزی میهمان او و برادرش باشد. نجار گفت: " دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم " تا بحال واسه چند نفر پل ساختیم؟!!!! بین خودمون و چند نفر از عزیزانمون حصار کشیدیم @shadism ‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‌
۱۷ دی ۱۴۰۱
🔴 پاشازاده میگه یک هفته حاجی نصیری رو بدین دست من ببینم میتونه زیر تمرین دووم بیاره یا نه‼️😐 پاشازاده اولا خداوکیلی خودتو با بدن سالمت با یک جانباز مقایسه میکنی؟؟ این حرفت بیشتر باعث حقارتت شده تا تعریف از خودت... ثانیا حاجی نصیری کشتی گیر بوده قدرت بدنیش مسلما از توی فوتبالی دودی قلیونی بیشتره😉😂 ثالثا تو وجود داری بیا یه روز جلوی داعش بجنگ ببینم مردی یا فقط ادعایی😏👌 @shadism
۱۷ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴خانم لادن طباطبایی فیلم اون دو تا قاتل که یکی شون با لگ به صورت شهید عجمیان میزنه و یکی دیگه‌شون با چاقو رو دیدی؟؟! 🔹این اتفاقات اخیر هم فرصت خوبی شد برای عقده گشایی و تمرین بازیگری یکسری از بازیگرای از دور خارج شده 😏😉👌 @shadism
۱۷ دی ۱۴۰۱