هیچ و باد است جهان ؟
گفتی و باور کردی ؟!
کاش ، یک روز ، به اندازه ی "هیچ"
غمِ بیهوده نمی خوردی!
کاش، یک لحظه ، به سر مستی باد
شاد و آزاد به سر می بردی!
#فریدون_مشیری
من قبلیم میگفت:
-چون دوسش دارم کسی حق نداره نزدیکش بشه آخه اون مال منه!
من جدیدم میگه:
+چرا نگران آدمایی که نزدیکش میشن باشم؟اگه قرار باشه اونارو به من ترجیح بده،آیا لازمه که تو زندگیم بمونه؟!
اما همدم من بعد رفتنت نه سیگار بود و نه عکسات.
منو اشکام با هم همدردی میکردیم..
اشکام خود به خود سرازیر میشن, شاید اونام دلشون برای دستات تنگ شده.
اما من بی تفاوت اما غمگین پاکشون میکنم و بهشون میفهمونم که دیگه کسی نیست دست نوازشُ به سمتتون دراز کنه.
به روی خودم نمیارم که چه فاجعه ای توی زندگیم افتاده کارای روزانمو انجام میدم و باز ساعت ها به جایی که با تو حرف بزنم به دیوار ترک دار سفید خیره میشم و فقط اشکام همراهیم میکنن. سردو بی حس!
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
کاظم بهمنی