eitaa logo
روح!
76 دنبال‌کننده
949 عکس
185 ویدیو
7 فایل
حرفی سخنی؟:) ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی تو کوچه حوض ماهیو دیدُمت با او چادر گل گلیت، قلبُم تنگید :) دیدُم سلانه سلانه خاطرت میخوام و دیگه کار ع کار گذشته.. به خانم گفتُم ؛بی بی خاطر دختر همسادِاو میخام.چادر به دندون ،رفتی برامو خاستگاری. موهم که قلبمون همش میتِنگید کُتُرُم برگِشتی خونه گفتی کُفرات کی اخه به توعه شِفته شوِر زن میده ؟ هر چیُم اِز جز کِردم فایده نداش که نداش. دخترو رِ نداد. بعد ِحرفای بی بی یه کری کز کِردم ،با خودوم گفتُم بَبَم چیزی نشده که ایهمه زخمُ زیلی شدی ایَم روش! هموطوکه لنده میدادوم مچُنه شُدوم تو خودوم...(:
نمیشه با کلمات صغیر احساسِ کبیرتو بیان کنی.
از کاسه صبر گذشته باید قابلمه صبر دستم بگیرم🤝
کاش بشه کسی اینجا عضو نشه:)
ما نمک‌گیرِحسینیم،حرام است بہ‌ما نانِ‌هر سفره به‌جز نان‌ِاباعبدالله..!♥️
باید رفت:)) بریم برای نشون دادن عاقبت بخیریمون.. رفت تا از چشمات شبنمِ بهشت جاری شه رفت که بفهمی عشق غیر او سهل انگاری بیش نیست. باید رفت و خوند زیارتِ عاشوراتو ؛ اقای من،
کاری کن تا قلبم و روحم متعلق به شما باشه و چشمم ضریحتو بغل بگیره. راه نجات از تاریکی هام ،به من مثل همیشه لطف کن و محرم بعدی هم منو مهمون خودت بدون!
هیچوقت حساب زمان از دستش نمیرفت ! یادمه اولین باری که قهر کردیم چند ساعت بعد برام نوشت ...سه ساعت و بیست و پنج دقیقه بیا آشتی ... یا یه روز که اینترنتم خاموش بود ، روی خطم پیام گذاشت و گفت : هشت ساعت و سیزده دقیقه ، کجایی ؟ اونقدر توی رفتارش گذشت داشت و بهم اهمیت میداد که باعث شده بود تا بینمون اختلافی پیش میومد ، حتی زمان هایی که خودم مقصر بودم سکوت کنم و منتظر بمونم تا خودش پیش قدم بشه و معمولا هم همین طور میشد ... تا اینکه یه بار دعوامون بالا گرفت خیلی بالاتر از همیشه شاید تو اون ماجرا خودش هم بی تقصیر نبود اما من خیلی زیاده روی کردم و تا میتونستم بهش توپیدم ولی اون تمام اون مدت ساکت مونده بود و هیچی نمیگفت ... چند روز گذشت و ازش خبری نشد ، کمی دلهره گرفتم ، اخه هیچوقت بیشتر از یک روز طول نمیکشید ! ولی باز هم سراغی ازش نگرفتم و با خودم گفتم این آدم ، آدم رفتن نیست نهایتا یکی دو روز دیگه پیداش میشه و مثله همیشه میگه نتوستم ... یک هفته دیگه هم گذشت و باز هم هیچ خبری نشد ! دیگه طاقت نیاوردم و برای اولین بار پیش قدم شدم و برای معذرت خواهی پیغامی برایش فرستادم اما جوابم را نداد ! روزها و ماها سالها همینطور پشت سر هم سپری میشد و هر چقدر منتظر موندم دیگه هیچوقت خبری ازش نشد .... اونجا بود فهمیدم زن ها اگر کسی را دوست داشته باشند ، در هر شرایطی کنارش میموند و بهش عشق میورزند اما روزی که از چشمشون بیوفتی یه جوری میرن و تنهات میزارن که انگار ادمی مثله تو رو هیچوقت نمشناختن ... حالا از نبودش سال های زیادی میگذره وبا اینکه میدونم دیگه هیچ جایی تو زندگیش ندارم و خیلی وقته فراموشم کرده ولی دلم پر میکشه که همین الان گوشیم به صدا در بیاد و ببینم که نوشته : پنج سال و سی و شش روزه بیشتر از این نمیتونم بیا آشتی .... هیچوقت نفهمیدم چه فشاری رو تحمل میکرد برای این سکوت و گذشت و بخشش و پیش قدم شدن و نفهمید که دلیل تحمل این فشار نه زور بود نه اجبار فقط عشقی بود که داشت و میخواست با هم خوب بمونیم ... اما هیچ آدمی حاضر نیس بخاطر عشق تا ابد تنها پیش قدم باشه ؛توی گذشت توی سکوت توی ساختن رابطه بنظرم دختر و پسر و زن و شوهر نداره خیلیا در دوستی یا ازدواج درگیر سیکل امتیاز گیری ، قدرت طلبی ، تخریب یا ... هستن تا از لحاظ ذهنی حس رضایت داشته باشن اول باید خودمون خوب بشناسیم تا رابطه روبه پیشرفت داشته باشیم وگرنه افسوس ها منتظر مونن دنبال هم خواهیم گشت در آدم های بعدی ...
تو خیابون راه میرفتم که دختر کوچولوش افتاد زمین صدا زد: بابا حسین بابا حسین ،باباش هراسون بغلش کرد نازش کرد... و من قلبم از جا کنده شد.
عشق من،کاش نبودی از اول تا نخوام خاطره هاتو پاک کنم. کاش زندگیمو جریحه دار نمیکردی تا مجبور نباشم، سدِ احساساتم باشم! کاش بهتر از تنهایی من نبودی ،تا باتنهایی گلاویز نشم..
هر بار که برق نگاهت به قلبم اصابت میکرد و حواسمو دور،روم نمیشد بگم خانوم :میشه عینک افتابیتون همیشه رو چشتون باشه؟*هر چند که افاقه ای نمیکرد به حالم گه گاهی که متوجه حضورم نبودی، تا دو کَمون بالاسرتو به هم گره بزنی وریز میخندیدی قلب من که عروسی توش برپا بود..
روح!
هر بار که برق نگاهت به قلبم اصابت میکرد و حواسمو دور،روم نمیشد بگم خانوم :میشه عینک افتابیتون همیشه
+نگم برات.. اون زمانیم که از خونه شما صدای کلِ و جشنو سور سات میومد فقط پناه اوردم به عکسایی ک از خنده قشنگت گرفته بودم تو ذهنم و...