گرد غبار غم، خندقی که باعث شده بین من و روحم فاصله بیوفته و دست خالی به میدون جنگ عشق رفتن.
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بیقرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
توی قرآن خواندهام، یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
نامههایم چشمهایت را اذیت میکند
درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است
چای دم کن، خستهام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
من سرم بر شانهات؟ یا تو سرت بر شانهام؟
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است؟
^حامدعسکر^
دلتنگی صدا داره.
دلتنگی صدای جرقه ی فندک رو میده.
صدای بغضِ شعر های شهریار رو میده.
دلتنگی مثل یه بمب اتم صداش میپیچه تو تمام رگات و ظاهرت جز مشتی کرد خاک چیز دیگه ایو رو نشون نمیده .
دلتنگی صدای گرد باد رو میده،گردبادی که سرگردونه و حتی نمیدونه چجور بِوزه و فقط صدای زوزش به گوش قلبت میرسه..
https://eitaa.com/HHEECH/15796
هیچوقت به اندازه این روزا نیاز نداشتم که دستمو بگیره و کمکم کنه تا لباسمو بتکونم و باهم درستش کنیم..
قسمت منفی ماجرارو به تردید و شک ترجیح میدم.
ادمی که مردده احساس نا امنی میکنه .تصمیمات زندگیش ،ذهن و خیالشم دیگه امن نیست.
فکر میکردم درگیر عشقِ ارمانیُ همه چیز تموم و البته چشم کور کن شدم.
ولی هر چی عمیق تر بشی و باشی میفهمی که اینجا دنیای واقعی نه دیزنی یا اهنگو فیلما.
همیشه اونطور که میخای پیش نمیره . تنها علاقه و رابطه بدون بحث «*حتی 70 خوش دست یا شیش تا تیکه عضله»کافی نیست.
برعکس اهنگ و فیلمای تینیجری درگیر این چیزا شدن تو این سن هر چقدرم عاقل بنظر بیای بی فایدست و بازم یجا کم میاری.
بهترین کار اینه که از تنها بودن ننالی،دهنتو ببندی و درستو بخونی.