هدایت شده از lmfao
بعدت وقولت مش فارق نکمل ولا نتفارق
دور شدی و گفتی وقتی برای باهم بودنمون نداری
هتمشی الدنیا من غیرک وعادی هعیش
بدون تو روزگار میگذره و من عادی زندگی میکنم
وادینی بموت من اللهفه یارتنی مقولتلک ننسی
از غم دارم میمیرم ای کاش بهت نمیگفتم همدیگه رو فراموش کنیم
و بحلم لو تکون فاکر ومنستنیش
همیشه ارزو دارم که بهم فکر کنی و منو فراموش نکرده باشی
عذااااااابی عذاب لا انا بشوفک ولا احنا صحاب
از دینت در جداییمون عذاب سختی میکشم
ولا عمری عملت حساب للی انا فیه
تو عمرم خطایی نکردم که لایق چنین عذابی باشم
حاولت انساک ومش قادر کمان انساک
سعی کردم فراموشت کنم و همچنان نمیتونم
ولو ایامنا مش واحشاک هقولک ایه ؟؟؟
اگر تو دلتنگ باهم بودنمون نشدی من چه باید بهت بگم؟
واحشنی ونفسی نتقابل ومن جوایا مش قابل
دلتنگتم و با خودم در جنگم ولی از درون نمیتونم بپذیرم
احس بحد غیرک انت واقرب لیه
کسی به غیر تورو داشته باشم وبهش نزدیک بشم
حبیبی ارجعلی من تانی فی بعدک حاجه نقصانی
عشق من بهم برگرد در دوریت من من خیلی چیزها کم دارم
یاریتک لومتنی ساعتها طاوعتنی لیه ؟؟؟
ای کاش سرزنشم میکردی همون موقع که چرا باهات کنار اومدم؟