eitaa logo
روح!
76 دنبال‌کننده
949 عکس
185 ویدیو
7 فایل
حرفی سخنی؟:) ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر من بخشی از افسانه تو باشم؛ تو روزی به من باز خواهی گشت(((: کیمیا گر-
سر در زندگی خود داشتیم و یکنواختِ زندگی را ادامه میدادیم. قدم به قدم تا ایستادم. سر را از شمردن قدم های زندگی ام برداشتم. به او خیره ماندم. نمیدانستم محو تماشای آسمان نیمه شبی که روی سر خود راه انداخته بود شوم یا قد بالای به سرو مانَش. چشمانش.. نگویم از آن دو بلای به جان خریدنی. در نظر،حتی پستی و بلندی روی بینی اش هم مایه زیبایی بود. و لبانش را میگذریم که جایز نیست غیرت را یکجا قورت داد و یک آب هم رویش. ظرافت خدا در یاقوت وجودش دیدم و هزاران بر خدا بازگشتم. در سرم غوغایی به پا بود و انگار نه انگار که یکنواخت زندگی در جریان است و اما من ایستادم. از خودم به در شدم و آنگاهی که بازگشتم یقین پیدا کردم تنها عشق است که ناغافل دچارت میکند تا چاره ای جز دربند شدنش نداشته باشی'!
روح!
هیچکس،هیچکس اینجا به تو مانند نشد!
نشد بدم دنیامو برا خندهات.
روح!
نشد بدم دنیامو برا خندهات.
روح من از خیر این تن گذشت.
خودم را بردم. بردم با آن عمقِ عمق ذهنم . همانجایی که خاطره هایت را می اندازی دور. در سطل زباله مغزم دنبال لبخند و امید بودم. حداقل کمی امید. رفتم و بازهم این زخم کهنه را کندم و از دهانش خونابه ی خوشی هایمان فواره زدند. و چیزی جز آه نصیبم نشد. راست میگفت که باید سالی یکبار هم که شده دل کند . دل کند از همه آن روز ها و ساعتهای سرخوش. نمیدانم این قلب و خاطره ها و زندگی ول کن نیستند. و باز و باز و دوباره. مانند مجنون ها تک به تک کلماتش را با دقت میخوانم و روحم را بیشتر مچاله میکنم. من را دیوانه کرد و رفت . و خودش؟لیاقت جنونِ عشق را داشت؟ جگر خونی هایش برای من ماند و اما خودش ؟خودش زخمی بر قلبش افتاد؟ من رفتم به خاطراتم؛ اما برگشتی وجود نداشت.
روح!
روح من از خیر این تن گذشت.
یا تن رسد به یار یا تن ز جان برآید.
روح!
یا تن رسد به یار یا تن ز جان برآید.
قشنگیه خیال من میدونی که به من بد میگذره.
هدایت شده از • 𝙖𝙧𝙨𝙝𝙖𝙙 🦖
جای خالیتو هیچوقت پر نمیکنم،  حتی اگه اون جای خالی بیست نمره ای باشه ...
قلبم بیشتر شبیه انباری شده تا صندوقچه راز.
آنجایی که تو قسمت من میشوی بهشت است،بهشت!
روح!
یا تن رسد به یار یا تن ز جان برآید.
منم که ماهی دریای بلند مویِ مشت هستم.