پدر عزیزم تو جمع میگه حدیث؟مستقل شده دیگه خودش باید تنها اینور اونور بره.
پ.ن:این بمونه اینجا دو ماه دیگه که نزاشت برم، بیام به این حرفش بخندم.
*فشارررر
روح!
اون وقتایی که حس میکنی نظر کرده ای هم بحثش جداست.
اون وقتیم که تمام معادلاتت بهم میریزه و میبینی چقدر ضعیف و وابسته ای هم بحثش جداست.
دوستم میگفت مدرسم خیلی امله میگه رنگ ناخونای کاشتت خیلی جیغه باید عوض کنی رنگشو.
و منی که بخاطر یه ابرو برداشتن مجبور شدم به دروغ بگم بله برونم بوده:)))))))))