چرا بجای چشمهایش نگفتند چشم ها؟
پس آن دوچشم یا بدبختش کردند یا یاد آور روز های مملو از خوشبختی اند..
روح!
سلام هر کسی. حالت؟احوالت؟روحت؟دلت؟ هر کسی این مدت در عجب خودم به سر میبردم. از اینهمه طاقت دل و بی ت
سلام هر کسی.
حالت مثل شکوفه های بهاری..
در خودم به دنبال دلیل این علاقه وصف نشدنی به تو بودم.
همانطور که دلم را زیر رو میکردم به یک بَند رسیدم و متوجه شدم همان بند دلم هستی.
تو همانی که این تن را به جان و این جان را به او وصل میکنی.
گفتم او؟!
هر کسی، او همانیست که می گوید:
+و نحن أقرب إلیه من حبل الورید»
او خودش را وصله تن میکند و ما رو بر میگردانیم.
وقتی هم که بگوید:
+الغفلة لماذا !؟
لب به گله و شکایت باز میکنیم، انگار که یادمان رفته ،بخاطر ما عزازیل خود را از بهشت راند.
عزیزم،او آنقدر مارا دوست دارد که مقدس ترین وجودِ زمین که مادر نام گرفته، لحظاتی بی خبر از احوال ماست اما او مدام در پی حال ماست!
شب هایی که فکر میکردیم،
طلوع خورشید می شود افسانه ای در خیال و غم قاتل ما
او به قلبت میرساند:
+لا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا..
هر کسی! حتی مواقعی که دلت آغوشی میخواهد برای پناهنده شدن، از دست این خَلق های بی خُلق با لبخند اشاره ات میکند:
+إِلَىٰ رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ..
و اینجاست که به خودت می آیی و میبینی چقدر دور افتادی از او .
امیدوارم فرصت جبران بدهد ؛اوی مهربانمان:)
او نگهدارت باشد..